فيلمي که رسالت آن را ملغمه اي از توهين هاي رکيک دانست!
يکشنبه 24 ارديبهشت 1396 - 12:41:01 PM
چه خبر - نقد روزنامه رسالت بر فيلم گشت 2!

اين متن به اين شرح است:

سينمادوستان، خوب به خاطر دارند که سال ١٣٩٠ نام دو فيلم، دهان به دهان مي‌گشت و خيلي‌ها در صف اکران منتظر تهيه بليت سينما براي تماشاي اين دو اثر بودند؛ اولي “زندگي خصوصي” اثر محمدحسين فرح‌بخش و دومي “گشت ارشاد” ساخته سعيد سهيلي بود. اکران فيلم اما چندان به طول نينجاميد. تنها چند روز از نمايش يازدهمين اثر اين کارگردان گذشته بود که خبر توقيفش رسانه‌اي شد. بعد از توقف پخش ناگهاني، اکران فيلم در شهرستان‌ها متوقف شد و به ‌طور محدود چند هفته‌اي به نمايشش ادامه داد.
سعيد سهيلي متولد سال 1338 در تربت حيدريه است که فعاليت در سينما را با نوشتن فيلمنامه فيلم “توفان شن” آغاز و پس از آن فيلم “مردي شبيه باران” را ساخت و دو سال بعد ضمن نوشتن فيلمنامه “مردي از جنس بلور” کارگردان اين فيلم هم بود و گشت ارشاد 2 که حالا گشت 2 نام گرفته، دوازدهمين اثر اين کارگردان و فيلمنامه‌ نويس است. سعيد سهيلي فعاليت هنري خود را از حوزه هنري خراسان با تئاتر و فيلمسازي آغاز کرد. «گشت ارشاد» يکي از جنجالي ترين آثار چند سال اخير سينماي ايران بوده است. اثري که در آغاز اکران با محدوديت هاي بسياري مواجه شد که در نهايت منجر به پايين آمدن آن از پرده اکران شد. اين فيلم مدتي بعد به شبکه نمايش خانگي وارد شد اما در اين مرحله هم توفيقي کسب نکرد.

تفاوت هاي داستان گشت ارشاد1 و گشت2

“گشت ارشاد 1” به دليل دست گذاشتن روي سوژه اي مناقشه برانگيز درجامعه، قصه اي جذاب با موقعيت هاي خنده آور براي تماشاگر بود. اما اين بار و در فيلم “گشت 2” از داستان پيشين تنها همان گروه سه نفره باقي مانده اند و ماجرا به گونه اي ديگر رقم مي خورد و قصه به سرعت و معمولي به پايان مي رسد. گروه قديمي دوباره تشکيل مي شود. عباس و حسن و عطا مدتي دنبال کار مي گردند اما موفق نمي شوند و تصميم مي گيرند مسير گذشته شان را به شکلي ديگر پيش ببرند و اتفاقات داستان از همين جا آغاز مي شود. عباس و حسن پس از 5 سال از زندان آزاد مي شوند و به سراغ دوست ديگرشان يعني عطا مي روند که مدت ها در کما بوده است. آنها تصميم مي گيرند گذشته خود را فراموش کنند و شغلي آبرومند اختيار کنند اما در اين راه موفق نمي شوند و…در طول داستان شوخي ‌هاي سرگرم کننده ‌اي از رفتارهاي اين سه نفر ديده مي‌شود که مخاطب را به خنده وامي‌دارد، ديالوگ ها به اندازه قسمت قبل طنزآميز نيست و هدف سازنده بيشتر بازي گرفتن از اين تيپ‎هاي آشنا، لااقل براي توده‎ مردم، و نزديک شدن به خطوط قرمز رسانه‎ اي، عاملي تجاري است تا اينکه فيلمساز خواسته باشد دست به يک نقد اجتماعي همه جانبه بزند.

مظلوم نمايي و تحريک احساسات تماشاگر

اشاره ها و کنايه هاي شعاري و بي پرده هم بخشي از روند فيلمنامه سهيلي در”گشت 2” است که براي خودش حرف دارد و عموما روايتي که مشکلات اجتماعي را به هر شکلي بيان کند که اندک جذابيتي داشته باشد، با اقبال رو به رو خواهد شد و اوج اين اتفاق در پلاني به چشم مي خورد که عباس به علت پرداختن به کار رمّالي دوباره بازداشت مي شود. اين سکانس نشان دهنده نوعي بي عدالتي اجتماعي است با اين مضمون که اول بايد کله گنده هاي گناهکار را مجازات کنيد، بعد خلافکاران کوچک را. ناگفته نماند که اين ترفند، به جاي نقد بيشتر، جنبه مظلوم نمايي و تحريک احساسات در تماشاگر را دارد، هرچند به علت طنز بودن شايد يافتن روابط علت و معلولي در داستان، غير منطقي به نظر برسد اما بايد از نويسنده داستان پرسيد که اين سه نفر چرا به جاي دغل بازي هيچ وقت با جديت به دنبال يک شغل و کار مناسب نرفته اند؟



«گشت ارشاد» از الگوهاي مد روز سينماي

سطحي گرا پيروي مي کند که تنها در انديشه، قلقلک دادن غرائز مخاطب است و اين در حالي رخ مي دهد که بعضا چنين آثاري ادعاي پيام هاي اخلاقي را هم در خود دارند اما به چيز خاصي پايبند نيستند و در سينمايي که آثاري چون “سلام بمبئي” جزء رکوردداران فروش هستند، اين فيلم هم خوب مي فروشد.
ناگفته نماند که «گشت 2» در مقايسه با «گشت ارشاد» يک عقبگرد آشکار محسوب مي شود. فيلمنامه اين اثر ملغمه اي از تمام شوخي هاي رکيک اجتماعي است که سازنده بدون اينکه کارکردي در جريان داستان داشته باشد تا جايي که امکان داشته اين جوک ها را در فيلم گنجانده است تا شايد لبخندي از سر ناچاري بر لب تماشاگر بنشاند.

جرياناتي که نتوانستند فيلم را از قيد کليشه برهانند!

بخش دوم داستان «گشت ارشاد» که در ادامه همان خط اصلي شکل مي‌گيرد ايده ماورايي است که به فيلم تزريق مي‌شود. کاراکترعطا مي‌تواند اتفاقاتي را حدس بزند يا بهتر بگوييم وايپ کند. (وايپ يک ويژگي متافيزيکي است). اين ايده وايپ کردن از دل يک شرايط عجيب بيرون مي‌آيد و ايده بسيار جالبي است، اما در فيلمي کمدي که در پي بيان انتقادات اجتماعي کاملا سطحي است جور در نمي‌آيد. فيلم، قصه خود را با اين ايده جالب خوب پيش مي‌برد اما همسايگي اين سه مرد با سه دختر جوان و معاشرت‌هاي کليشه‌اي، غذا بردن به خانه يکديگرو ارتباطاتي از اين دست به قصه اصلي ضربه مي‌زند. فيلم از اساس داعيه انتقادات اجتماعي دارد. از زندانياني که صاحب منصب و مفسد اقتصادي به شمار مي‌روند و عباس با آن‌ها شوخي مي‌کند، بگيريد تا اينکه دانشجويان براي امرار معاش و درآوردن هزينه زندگي شان بايد در جاي بدي زندگي کنند و به دوره ‌گردي روي بياورند. فيلمساز مي‌خواهد اعتراض کند اما اعتراض را بلد نيست و بدون هيچ تأثيري فراموش مي‌شود. اعتراض سطحي مثل عربده‌هاي عباس پس از دستگيري است که؛ «ما مگه چي کار کرديم و بريد دونه گنده‌هايي را بگيريد که…»

شوخي هاي رکيک و بار کمدي

در اين فيلم نه از داستان خبري است و نه از کمدي پر مغز که با خلق موقعيت و بسترسازي مناسب، اين اثر را در ذهن مخاطب ماندگار نمايد. فيلمنامه بيشتر شبيه اپيزودهاي مختلف از داستان هاي چندپاره است که هيچ گونه ارتباطي به هم نداشته و به صورت کاملا تصادفي در کنار يکديگر قرار مي گيرند. علاوه بر سه شخصيت اصلي داستان تعدادي شخصيت جديد زن نيز به داستان اضافه شده که با کمترين پرداخت همراه بوده اند و به نظر مي رسد بيشتر يک بهانه براي رد و بدل شدن شوخي هاي رکيک در فيلم هستند؛ شوخي هايي که هيچ ارتباطي با روند فيلمنامه پيدا نمي کنند. در ميان بازيگران فيلم، تنها حميد فرخ نژاد است که وظيفه ايجاد کمدي را در تمام طول مدت زمان فيلم بر عهده داشته است. او با ديالوگ هايي بسيار کوتاه که سعي شده در آن شوخي و توهين هاي جنسيتي به چشم نخورد، از يک سکانس به سکانس ديگر مي رود. حميد فرخ نژاد در اين فيلم به مراتب بهتر از «خوب، بد، جلف» ديگر کمدي اخير بازي کرده است. ديگر بازيگران فيلم از جمله ساعد سهيلي و پولاد کيميايي نيز در اينجا نقش هاي حاشيه تري بر عهده داشته اند.

نکته ديگر اينکه بعد از پايان يافتن شوخي هاي عجيب و غريب، با موقعيت سازي هاي شعاري سکانس هاي عجيب و غريبي از جمله تغيير وضعيت ناگهاني و بي توضيح دختري که به يکباره با چادر بر سر قبر شهيد گمنامي مي رود، نه تنها کارکرد موثري ندارند و حتي قادر نيستند هدف سازنده فيلم را به درستي به ذهن مخاطبان انتقال دهند.

و در نهايت...

«گشت 2» کمدي بسيار نازلي دارد که در نگارش فيلمنامه آن هوشمندي چنداني ديده نمي شود. شايد بازنده اصلي در اکران چنين فيلمي را بتوان تماشاگر دانست که در نظر فيلمسازان داخلي تا اين حد سطح سليقه آنان تنزل يافته است.



منبع: روزنامه رسالت

http://www.CheKhabar.ir/News/66088/فيلمي که رسالت آن را ملغمه اي از توهين هاي رکيک دانست!
بستن   چاپ