تو به توهماتت چسبيده اي و اسمش را گذاشته اي ايمان!
چهارشنبه 13 ارديبهشت 1396 - 2:16:57 AM
چه خبر - تحليل فيلم سکوت اثر اسکورسيزي

وقتي که تصاوير به خودي خود گويا نيستند کارگردان براي پيش برد داستان و براي انتقال مفاهيم ذهني راهي جز نريشن پيدا نميکند. در ابتداي فيلم قاب بندي سنگين . فضاي وهم الود و صحبت هاي ليام نيسون؛ ما اورا در شرايط بحراني ميبينيمم به طوري که سرنوشت اين شخصيت براي ما مهم ميشود ولي در ادامه مسير فيلم به کلي عوض ميشود و براي اين گره که چه اتفاقي براي او افتاده پاسخ روشني به مخاطب داده نميشود. شخصيتي که آنها را به ژاپن ميبرد بسيار ناگهاني ظاهر ميشود و رفتارهاي کليشه اي و قابل پيش بيني دارد.

لباس و چشم هاي بادامي شخصيت ها...

به هيچ کدام از شخصيت ژاپني ها نزديک نميشويم و با فاصله ي بسيار زياد که انگار هيچ بعد ديگري ندارند, به غير از اينکه به مسيح اعتقاد دارند يا نه . در سکانسي که قرار است پا روي مسيح بگذارند چرا آنها حاضر هستند مسيح را زير پا بگذارند ولي حاضر نشدند که بر روي صليب تف بياندازند؟ اين تغير و استقامت از کجا امده؟ و لحظه ي به صليب کشانده شدن آنها به هيچ عنوان حسي در مخاطب ايجاد نميکند و اساسا هيچ کارکردي ندارد نه داستان را پيش ميبرد و نه به شخصيت آنها نزديک نميکند.,به غير از لباس و چشمهاي بادامي شخصيت ها نماينده چه چيز ديگي از ژاپن هستند. هيج کدام از شخصيت هاي منفي ساخته نميشودوشخصيتهاي منفي کاملا کاريکاتور گونه تصوير ميشوند .جست و جوي کشيش براي مقابله با اين بدي سردرگم است و به طور کلي اصلا هيچ کدام از حرکات کشيش معلوم نيست که چرا اين واکنش ها را از خود نشان ميدهد چون شخصيتش حدو حدودي ندارد.

فيلم سکوت اثر اسکورسيزيفيلم سکوت اثر اسکورسيزي

فيلم سکوت اثر اسکورسيزي

تا چه حد به ايمان خود اعتقاد داريد؟

اساسا کل فيلم براي بيان اين مضمون است که تا چه حد به ايمان خود اعتقاد داريدو انسانها چه گونه حاضر هستند پاي اعتقاد خود بياستند و يا اعتقادي وجود دارد ؟فرض مساله براي اعتقاد و خوب و بد در اين فيلم چيست؟سوالي که فيلم نميتواند پاسخ درستي به آن بدهد اما کار اينجا تمام نميشود و بازي هاي بد ضربه کاري ديگري به فيلم ميزند نمايندگاني ضعيف براي مسيحيت!

اگر به توهماتت غلبه کني...

بودا ميگويد ميگويد اگر به توهماتت غلبه کني .....ولي تو به پدر توهماتت چسبيده اي و اسمش را ايمان گذاشته اي! اين ديالوگ في نفسه ديالوگ زيبايست ولي اگر آن را در بافت فيلمنامه بررسي کنيم که نه تعريفي درستي از خوبي و بدي دارد (دعواي ژاپني ها و کشيش ها براي چيست؟ آيا اختلاف عقايد است اختلاف سياسيست؟) اين ديالوگ تزريقي به فيلمنامه است براي منظور کارگردان. عده اي در حال عذاب هستد ولي کشيش اين ها به خاطر تو در حال عذاب هستند.

يک اعتقاد خطرناک

اولا اين چه اعتقاد خطرناکيست که ژاپني هارا مجبور کرده است در برابر اين اعتقاد اينگونه واکنش نشان دهند؟ آيا کشيش(ليام نيسون و گارفيلد) فقط به خاطر شکنجه جسماني برگشته است؟به خاطر مردم و عذاب نکشيدن آنها؟ يا به کلي اعتقاد خود را از دست داده اند؟و اگر براي حفظ ظاهر اين کاررا انجام دادند دليل سازش آنها چه بود؟ فيلمنامه اي بدون شخصيت و پر حفره کارگرداني کليشه اي و بدون هيج کارکردي هم کاري نميتواند از پيش ببرد و فقط قاب بندي هاي زيبا جلب توجه ميکند. قاب بندي هايي که هيچ کارکردي در پيش برد روايت داستان ندارد.

رنجش سکوت

هيچ کدام از کارهاي کشيش(گارفيلد) براي مخاطب اهميت پيدا نميکند اسير شدنش رنجش سکوتش اعتقاداتش و شخصيتي که انگار بود و نبودش تاثير زيادي در اتفاقات فيلم ندارد. و درجايي که ميخواهد پا روي مسيح بگذارد اين پاسخ به کدام سوال در فيلم است و فيلمساز در اين سکانس مثلا بحراني به کدام سوال پاسخ ميدهد؟ و هنگامي که مسيح با او صحبت ميکند که اشکال ندارد روي من پا پگذار بدترين شوخي فيلم است که معلوم نيست چرا به اين ادم الهام ميشود و چرا به اين صدا اعتماد ميکند اين لحظه چه خصوصيتي دارد که مسيح با او صحبت ميکند و چرا مسيح در لحظه هاي ديگر سکوت داشته و اکنون با او صحبت ميکند؟

نويسنده: امير فقيه


منبع: سيمرغ

http://www.CheKhabar.ir/News/65104/تو به توهماتت چسبيده اي و اسمش را گذاشته اي ايمان!
بستن   چاپ