چه خبر - گفت و گو با محمدرضا فروتن
محمدرضا فروتن اصرار داشته که به هيچ وجه در متن گفتوگو از کلمه مرحوم براي دکتر يداللهي استفاده نشود چون او معتقد است ايشان هنوز و براي هميشه زنده هستند.
از دنياي اين روزهايتان برايمان بگوييد.
دارم خودم را براي امتحاناتم و آلبوم بعديام آماده ميکنم.
چرا رشته روانشناسي را انتخاب کرديد؟
من قبل از اينکه وارد سينما شوم، روانشناسي باليني خوانده بودم و بعد از 17سال دوري از فضاي دانشگاه دوباره و به تشويق دکتر افشين يداللهي درسم را تا مقطع دکتري ادامه دادم و خوشحالم که اين کار را انجام دادم چون اين شروع دوباره خيلي برايم هيجانانگيز بود و ديدم که اتفاقا امکان ادامهاش خيلي آسان است.
فاصلهاي که اين سالها ايجاد شده بود برايتان سخت نبود؟
نه اصلا، برعکس شيرين هم بود و در وجودم آن را احساس ميکردم. ميخواستم کيفيت و سطح زندگيام را بالاتر ببرم و وقتي دوباره و در يک مقطع بالاتر وارد دانشگاه شدم، درسها و کلاسها خيلي برايم دوستداشتني بودند. بههرحال از اين اتفاق خيلي راضي هستم.
بعد از تحصيل دوباره در رشته روانشناسي نگاهتان به زندگي و انتخاب نقشها چقدر تغيير کرد؟
من دوست داشتم حين اينکه در سينما هستم درسم را بخوانم بنابراين از سينما دور نشدم و نقشهايي را بازي کردم که بعضي از آنها به درسم و فضاي رشتهام نزديک بود، مثل نقشي که در فيلم «عادت نميکنيم» داشتم و خب بعضي ديگر از نقشهايم خيلي مرتبط نبودند، مثل نقشم در فيلم نگار به کارگرداني رامبد جوان که فقط دوست داشتم به خاطر خود رامبد جوان اين تجربه را کسب کنم چون خيلي آدم پرانرژياي است و کارهايش هميشه فضاي شادي دارند.
امروز نگاهتان در مورد نقشي که در فيلم قرمز داشتيد، چيست؟
امروز هم همان نگاه را دارم. من در اين فيلم نقش يک آدم پارانوييد را بازي کردم و سعي کردم در نقشم اين اختلال روانشناسي را نشان دهم.
فکر ميکنيد گسستگي و دلواپسيهاي جامعه امروز نشاتگرفته از چيست؟ براي مثال در دنياي امروز خيانت و اعتياد بسيار زياد شده و خانوادههاي زيادي از اين موضوع رنج ميبرند.
وقتي نيازهاي فرد در دنياي واقعي برآورده نميشود بهتبع به فانتزيهاي رو ميآورد که يکي از آنها اعتياد است. اين افراد هيجانها و روياهايشان را با قرار گرفتن در اين دنياي خيالي به دست ميآورند. اعتياد براي آنها مسکني است که بتوانند از مشکلات دور بمانند و فرار کنند. در مورد خيانت هم بحث گسترده است. اگر يک انسان خودش را بشناسد و صداقت داشته باشد، چه با خودش و زندگي و چه با اطرافيان، معمولا اين کار را نخواهد کرد. البته لازم به ذکر است که تعريف و تعبير خيانت در همه جاي دنيا يکي است ولي در نهايت فرد با اين کار صدمه زيادي به خود و خانوادهاش ميزند که بايد هزينههاي آن را بپردازد.
دانستن غصههاي مردم چقدر برايتان مهم و البته شنيدني است؟
بيشتر اين همدلي برايم جذاب است؛ اينکه بتوانم بخشي از آنها باشم چون در خيلي از شرايط خاص زندگي خودم آدمهايي بودند که من را شنيدند و درک کردند و به همين دليل خيلي ممنون آنها هستم، افرادي مثل دکتر افشين يداللهي، در هر حال دوست دارم به بهترين نحو مراجعانم را درک و مشکلشان را حل کنم.
فکر ميکنيد درگير مشکلات آنها خواهيد شد؟ منظورم از نظر رواني است.
اساسا فکر ميکنم اگر بعد عاطفي اين وسط نباشد آن رابطهاي که بايد شکل نميگيرد و اگر من تنها به فکر خودم باشم نميتوانم راهکار خوبي براي فرد مقابلم ارائه بدهم ولي وقتي به اصل خودم برميگردم ميبينم غصه ديگران غصه من هم هست. به نظرم همه ما متعلق به يک تنه درخت هستيم و ريشهمان يکي است. بههرحال خوشحالم که مساله ديگران برايم مهم است و ميتوانم با آنها همدل شوم.
چرا خيلي از افراد جامعه از کمبود اعتماد بهنفس درست و سازنده محروم هستند؟
چون در کودکي آنها را سرکوب کردهاند و به آنها بها داده نشده است. براي مثال در مدارس ژاپن نزديک به 3سال به آنها مهارت زندگي و برخورد با ديگران را ميآموزند، در حالي که در مدارس ما فقط به نمره و معدل تکيه ميکنند و از همين جا اعتماد کردن به خود و ديگران در دنياي کودکي خراب ميشود.
ميشود گفت محمدرضا فروتن تمام روزهاي زندگياش را زندگي کرده است؟
تقريبا، من در حال حاضر در دوراني هستم که قدر زندگي را بيشتر از هميشه ميدانم و احساس ميکنم زندگي را خيلي دوست دارم و آنقدر در اين چند ساله همه چيز خوب پيش رفته است که اگر خداوند بخواهد من را به عالم ديگري ببرد، آماده هستم.
از آلبوم اخيرتان يعني «ميفهممت» بگوييد. اصلا چه شد که دوست داشتيد خوانندگي را نيز تجربه کنيد؟
من هميشه روياي خواندن را در سر داشتم، حتي قبل از اينکه بازيگر شوم، اما به جز مادرم که هميشه مشوق من بودهاند بقيه اعضاي خانوادهام مشوقم نبودند. به همين دليل مسير زندگي من هم به سوي ديگري کشيده شد تا اينکه قرار شد در فيلم «قرمز» بخوانم که در نهايت نشد و بابک اميني به جاي من خواند و دوباره سر فيلم «شب يلدا» اين اتفاق افتاد و اين بار خواندم و بسيار از اين کار لذت بردم تا اينکه در پشت صحنه يک برنامه تلويزيوني دکتر افشين يداللهي را ديدم و در مورد عشقم به خواندن با ايشان صحبت کردم و ايشان گفتند ميخواهي برايت ترانه بگويم؟ من هم استقبال کردم و از همان جا همکاري ما با هم شکل گرفت که نتيجهاش شد آلبوم «ميفهممت».
دوست داشتيد ترانههايتان چه مضموني داشته باشند؟
دوست داشتم حالتهاي مختلف انسان را روايت کند؛ اينکه وقتي خوشحال، غمگين يا سردرگم است چگونه با خدا حرف ميزند و وقتي ترانه «ميفهممت» را دکتر پاي تلفن براي من خواندند بسيار تحت تاثير قرار گرفتم و به همين دليل هم اسم اين ترانه را براي آلبومم انتخاب کردم.
اين آلبوم آن چيزي شد که ميخواستيد؟
بله، خدا را شکر راضي هستم.
هيچ وقت خودتان خدا را از نزديک ديدهايد؟
هر آن چيزي که در اطراف ما وجود دارد نشانهاي از خداوند است و همين که در تمام سختيها و پيچ و خمهاي زندگي حواسش به ما هست، يعني خدا وجود دارد و ما را ميفهمد و درک ميکند.
شما سوپراستار بودن را نيز تجربه کردهايد. اين تجربه چه حسي برايتان به دنبال داشت؟
من اينگونه اين مساله را نگاه نميکنم. اتفاقا در آن زمان انگار حواسم به خودم نبوده است و با افرادي کار ميکردم که هر چند در عرصه سينما نامي بودند اما دنيايشان با دنياي من فرق داشت. بههرحال اگر قرار باشد امروز بعضي از کارهايم را دوباره خودم بسازم، قطعا جور ديگري خواهم ساخت ولي به جرات ميتوانم بگويم امروز که درسم را بيشتر خواندم و موسيقي هم کار کردم بيشتر به خودم نزديک شدهام تا محمدرضا فروتن آن سالها.
منبع: salamatnews.com