چاپ

چه خبر - شهاب حسيني: چه مي توان گفت از نبودن. از رفتن!

شهاب حسيني نوشت:

«با ياد خداي چشمان گريان و دل هاي لرزان. خرده بر بنده پر تقصير به حق گرفته مي شود که چرا به هنگام پر کشيدن ياران، بنده را کلامي نيست به نشانه همدردي.
چه مي توان گفت از نبودن. از رفتن. از غمي که ترک مي دهد چيني نازک تنهايي را. چه مي توان گفت از بي اعتباري فردا. چه مي توان گفت از دلي که رنجور است به سبب آن که رهايش نمي کنند که در تنهايي خود بسوزد، بگريد و بشکند. اول بر خويش و بعد بر خويش. هر عزيزي که به لقاء معشوق شتافت، از شعف عشق روي بر نتافت. حال آن که ما هنوز در پيچ و خم پيچيده زندگي اندر خم يک کوچه‌ايم. ليکن براي ياران سفر کرده، پرده بالا رفت و ديدند هست و نيست، راستي، نا ديدني ها ديدني است.

عزيزان پر کشيده. غم رفتنتان را با هزاران گل خاطره در دل هايمان کاشتيد و به خون دلتنگي ما عطش نشانديد که اين ها همه رسم اين روزگار است. اما درخت وجودتان پر بار. آنچه اندر وهم نايد، آن شديد. وصال معشوق مبارک، گواراي روحتان. از شما براي ما عشق بود که به يادگار ماند و همين ما را بس. تا کي قرعه به نام ما افتد و يار ما را نيز بطلبد. از خداي حي و حاضر و ناظر براي سوگواران دل سوخته تان مرهمي از باغ بهشتم آرزوست بلکه تاب آورند نداشتن تان را که همانا برايشان آزمايشي سخت دشوار، اما الهي است. تقديم به عارف لرستاني، علي معلم، افشين يدالهي و ديگر ياران پرکشيده که داغ محبتشان بر دل ما است.
مسافر دير يا زود ديگر، سيد شهاب الدين حسيني.»

اينستاگرام شهاب حسيني

منبع: صفحه شخصي شهاب حسيني