زناني که توسط شوهرشان رها شده اند
دوشنبه 21 فروردين 1396 - 4:19:48 PM
چه خبر - زناني که رها شده اند

يزد و رستوران‌هاي سنتي آنقدر زيبا هستند که ناخودآگاه خود را به خنکي دالان‌هاي اين رستوران‌ها مي‌سپاري. رستوران‌هايي که زيبايي‌ چشمگيرشان را به رخ مي‌کشند و کرشمه‌هاي پنجره‌هاي رنگي‌شان دلربايي مي‌کنند. به گزارش سلامت نيوز، آفتاب يزد نوشت: اين دالان‌ها گاه به مطبخ مي‌رسد و کساني که راه را براي شکم‌چراني هموار مي‌کنند، در اين مطبخ‌ها مشغولند. پشت بخار اين ديگ‌ها زني نشسته بر صندلي کوتاهي ظرف مي‌شويد. مريم، زني لاغر اندام است و قدبلند. اگر به قول معروف دستي به صورتش بکشد، زيبايي‌اش بي‌مثال مي‌شود. او از شهر خشت‌ها به يزد مي‌آيد از ميبد، شهري که همه خانه‌هايش از خشت و آجر آفتاب‌سوز است. صورتش هم مانند خشت‌هاي آنجا آفتاب سوخته است، سن آنچناني ندارد اما رنگ سفيدي روي چند تار موي مشکي بيرون مانده از روسري، نشسته و تضاد سياه و سفيد به چهره‌اش جلوه‌اي خاص داده است.

**شوهرم زنده است

او يک دختر و پسر دارد. هر دو آنها محصلند. مريم زني جوان است که شوهرش او را با دو بچه رها کرده و رفته است. او مي‌گويد: «چند سال پيش بود که شوهرم سرش را انداخت پايين و رفت يک جاي ديگر. نه من را طلاق داده نه اين 5-6 سال خبري از او داريم. يکي از فاميل‌هاي دورمان چند بار در تهران او را ديده و فقط مي‌دانيم که او زنده است. همين.»

از او مي‌پرسم: «چرا رفت؟ دعوا کرديد يا مشکل داشتيد؟» مي‌گويد: «هيچ کدام.» بغضش مي‌ترکد و با اشکي روان با من قدم مي‌زند، گوشه‌اي از حياط پرهياهوي اين رستوران مي‌نشيند و ادامه مي‌دهد: «آن موقع که ما عروسي کرديم اينطوري نبود که عروس و داماد همديگر را بشناسند. پدر و مادرهايمان برايمان تصميم گرفتند اما مثل اين که مراد (شوهرم را مي‌گويم) مرا ديده بود و از من خوشش آمده‌ بود. آن روزها اينقدر چين و چروک تو صورتم نبود و اينقدر لاغر نبودم. 17 سالم بود که ازدواج کردم. تو آسمان‌ها بودم. مراد شوهرم خيلي مهربان و خوب بود. تا 7 سال با مادر شوهرم زندگي مي‌کردم. اما بدون آن که هيچ مشکلي داشته باشم. خانه ما هم تقريبا همين شکلي بود.» معماري اين رستوران به خانه‌هاي پنج‌دري معروف است، خانه‌هايي که دور تا دور اتاق دارد. نگاهش که در حياط مي‌چرخد خانواده‌اي مي‌خندند. ناخودآگاه لبخندي از سر حسرت مي‌زند و نگاهش را از حياط مي‌گيرد. مي‌گويد: «مادرشوهرم خيلي دعايم مي‌کرد. هميشه به شوهرم مي‌گفت حلالت نمي‌کنم اگر اذيتش کني. اين آخريها زمينگير شده بود و من از او نگهداري مي‌کردم. آن موقع‌ها کار نمي‌کردم. در خانه بودم و خانه‌داري مي‌کردم. دو سه سال بعد از مرگ مادرشوهرم بود که شوهرم بيکار شد. قرار بود بيايد شهر دنبال کار اما رفت تهران و ديگر نديديمش.»

باز هم بغضش مي‌شکند و از سبوي شکسته‌ بغضش اشک سرازير مي‌شود، صدايش در گلو خفه شده، آرام زمزمه مي‌کند: «قرار بود برود و کار پيدا کند، قرار بود نان‌آور خانه‌ام بماند اما حالا ما را ول کرده به امان خدا و رفته. فقط خدا را شکر مي‌کنم که مستاجر نيستم. همه‌اش به اين فکرم که اگر بيايد و بدون آن که ما بفهميم خانه را بفروشد و برگردد تهران، چه کاري مي‌توانم بکنم؟ هيچي. واقعا هيچ کاري نمي‌توانم بکنم.»

مي‌پرسم: «بچه‌هايت از پدرشان نمي‌پرسند؟» آهي مي‌کشد. جدال شادي و غم در چشمانش نمايان مي‌شود و مي‌گويد: «قبلا خيلي سخت‌تر بود برايم. اما الان براي آنها همه چيز را گفتم. شکر خدا هر دويشان فهميده هستند. اوايلش پسرم خيلي دنبال عيبي از من بود اما حالا که همه جريان پدرش را برايش تعريف کرده‌اند و ديده که من براي خوشبختي‌شان به هر دري مي‌زنم، ديگر اذيتم نمي‌کند. هر دويشان مهربانند. چند وقت پيش پسرم رفته بود وازلين خريده بود براي دستهايم. مي‌گفت قول مي‌دهم زود بزرگ شوم و کار مي‌کنم. قبل از آن که بيشتر از اين دستهايت خراب شوند.»

ناخودآگاه نگاهم مي‌رود به سوي دستش. زحمت روي دستهايش را خدشه کشيده است. مي‌گويم: «چرا طلاق نگرفتي و شوهر کني؟» جواب مي‌دهد: «از اولي چه ديدم که به دومي پناه ببرم. هيچ کس سراغ من نمي‌آيد. همه مي‌دانند که شوهرم مرا ول کرده‌ است. هنوز هم بعضي وقت‌ها مي‌شنوم که بعضي‌ها پشت سرم مي‌گويند معلوم نيست چه کرده که شوهرش از دستش فرار کرده و حتي نمي‌آيد بچه‌هايش را ببيند. پيشوني نوشت من اين است که هيچ وقت نمي‌توانم شوهر کنم.»

تحسينش مي‌کنم که روي پاي خود ايستاده، در مورد شغلش مي‌گويد: «يک‌سالي با بدبختي سر کردم. ديدم نمي‌شود. شايد من بتوانم اما بچه‌هايم گناه دارند که بخواهند سختي بکشند. دست به زانو گرفتم و شروع کردم به شستن ظرف در رستوران‌ها. نمي‌خواهم بروم پرستار کسي بشوم يا بروم خانه کسي را تميز کنم و از همه اين کارهاي شريف کار در رستوران را انتخاب کردم.»

**خانم‌ها درخواست مستخدم کنند

رئيس اتحاديه سراسري کانون‌هاي وکلاي دادگستري ايران (اسکودا)، مي‌گويد: «صورت مسئله اين است که وقتي شوهري همسرش را رها کرده و براي مدت نامعلومي غايب شد و تکليف او را هم تعيين نکرد، مشخص هم نبود که آيا برخواهد گشت يا خير، زوجه چه بايد بکند؟ پاسخ را در بندهايي مي‌توان شرح داد. 1) عقد ازدواج علاوه بر مسائل عاطفي و احساسي تعهداتي را بر طرفين بار مي‌کند. تعهد زوجه (خانم) طبق ضوابط شرعي صرفا حضور در منزل و تمکين از شوهر است و هيچ تکليف ديگري ندارد. به عبارت ديگر مي‌تواند از شوهر بخواهد که براي انجام امور منزل از هر قبيل مستخدم بگيرد و حتي اجبار به شير دادن به طفل مشترک ندارد و مي‌تواند از شوهر درخواست کند که براي اين منظور مرضعه استخدام کند.»

بهمن کشاورز در ادامه مي‌افزايد: «متقابلا شوهر مکلف است کليه هزينه‌هاي متعارف زندگي زوجه را تامين کند (حتي به نحوي که گفتيم) همچنين مکلف است در موارد معيني حتما به منزل بيايد و نيز در موارد معيني به وظايف زناشويي خود عمل کند.»

رييس اتحاديه سراسري کانون‌هاي وکلاي دادگستري ايران (اسکودا)، تاکيد مي‌کند: «3) در فرضي که مطرح است، يعني رها کردن خانه و خانواده بدون تعيين تکليف چند مطلب مي‌تواند عنوان شود: الف) نفقه و هزينه زندگي زوجه بر عهده زوج است و اگر ندهد هم از طريق مدني (حقوقي) و هم از طريق کيفري زن مي‌تواند مطالبه کند. اين که مرد به شهر ديگري رفته و در آنجا ساکن است مانع طرح شکايت و دعواي زن نيست و اقدامات قضايي به نحو مندرج در قانون تعقيب مي‌شود. منظور از اقدام کيفري اين است که بابت ندادن نفقه شوهر به تحمل کيفر محکوم خواهد شد. ب) در عين حال مهريه زن همواره قابل مطالبه و وصول است و زوجه مي‌تواند از طريق طرح دعوا در دادگاه يا مراجعه به اجراي ثبت آن را مطالبه و با معرفي اموال شوهر وصول کند. اگر اين مطالبه از طريق دادگاه صورت گرفته باشد پس از قطعي شدن حکم اگر شوهر پرداخت نکند در خطر بازداشت نيز خواهد بود. پ) ضمنا در صورتي که شوهر 6 ماه يا بيشتر خانه و خانواده را رها کند و نفقه هم ندهد براي زن اين حق ايجاد مي‌شود که با مراجعه به دادگاه تقاضاي طلاق کند و نفقه گذشته خود را نيز که پرداخت نشده مطالبه و وصول کند.»

وي در تشريح چهارمين مورد مي‌افزايد: «ضمنا توجه شود با اقدام در مورد مطالبه مهريه، امکان ممنوع‌الخروج کردن شوهر نيز وجود دارد.»

بهمن کشاورز مي‌گويد: «5) مطالبي که گفته شد مطالبي است که در شرع و قانون در خصوص اين موارد پيش‌بيني شده است. در عمل بديهي است که کمتر خانمي بابت خدماتش در منزل از شوهر خود مطالبه اجرت مي‌کند. اما اين عدم مطالبه به مفهوم اسقاط اين حق نيست. البته اين اواخر تفسيري از قانون مدني ارائه شده مبني بر اين که زن بايد عدم تبرع خود را ثابت کند. يعني ثابت کند که کارهايي که در خانه شوهر انجام داده نمي‌خواسته مجاني انجام دهد. اين تفسير به نظر درست نيست. زيرا اصل عدم تبرع است، بنابراين اين شوهر است که بايد ثابت کند خانم قصد کار مجاني داشته است.»

وي در پايان تاکيد مي‌کند: «بديهي است که اينها که گفتيم در يک زندگي مبتني بر رفاقت و عشق و تفاهم موجب و موردي پيدا نمي‌کند. اين مباحث وقتي مطرح مي‌شود که مشکلي پيدا شده باشد. گمان مي‌کنم رها کردن زوجه بدون تعيين تکليف و بدون حمايت مادي و معنوي بزرگ‌ترين و مهم‌ترين حالت بروز اشکال است. البته سوءرفتار شديد، بددهني و تعرضات جسماني نيز مي‌تواند موجب مطرح شدن مسائل مدني و کيفري بين طرفين شود. لذا خانم‌ها بايد با حقوق خود آشنا باشند.»

منبع: سلامت نيوز

http://www.CheKhabar.ir/News/63188/زناني که توسط شوهرشان رها شده اند
بستن   چاپ