متن کامل نامه اسفنديار رحيم مشايي به سيد محمد خاتمي
شنبه 28 اسفند 1395 - 3:18:05 PM
چه خبر -

به نقل از دولت بهار، متن کامل نامه اسفنديار رحيم مشايي خطاب به سيد محمد خاتمي به شرح زير است:

به نام خداي زيبا و مهربان

حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي سيد محمد خاتمي

رياست محترم اسبق جمهوري اسلامي ايران

با سلام و احترام

در آستانه انتخابات دوازدهمين دوره رياست جمهوري و در پي اعلام نامزدي برادر عزيزم جناب آقاي حميد بقايي، برخي اظهارنظرها که بيشتر به واکنشي عجولانه شبيه بود، مرا بر آن داشت تا با تحرير اين سطور، خاطر عالي را به نکاتي چند جلب نمايم و پيشاپيش از اين تصديع پوزش مي خواهم.

اظهارنظرها که عمدتاً بر «برنتافتن» اعلام نامزدي ايشان معطوف بود موجب تعجب و ايضا ملال گرديد؛ چه از سوي افرادي انجام شد که همگي از اهالي فن سياست، داراي تحصيلات و مدارج عاليه دانشگاهي يا حوزوي، صاحب شان و جايگاه استادي و کرسي تدريس، صاحب نظر در تحليل و تبيين شرايط و موصوف به راهبري فکري و شايد از همه مهم تر مدعي اصلاحات در حوزه هاي مختلف سياسي، فرهنگي و ... بوده اند. اتخاذ مواضعي که در تعارض با روح و خلاف اصول اصلاح‌طلبي برآورد شده و مي تواند به بروز دغدغه‌هاي جدي و احياناً دلسردي جامعه علاقه‌مند به اصلاح امور بيانجامد.

همه ما از تمام سليقه هاي فکري، زير نگاه تيزبين مردمي که هر روز و بلکه هر ساعت بر آگاهي و هشياري آنان افزوده مي شود، در آزمون جدي قرار داريم که جز با ايمان حقيقي به آرمان ادعايي و صداقت در مواضع اعلامي، نمي توان از آن پيروز بيرون آمد و البته فراز و فرود در مقبوليت اجتماعي که در رقابت هاي انتخاباتي ظهور مي کند، در اين موضوع تاثير چنداني ايجاد نمي‌کند.

آنچه معيار است انتظارات بر حق مردمي است که در تلاش براي تغييرات در راستاي تحقق وضعيت مطلوب، از شعارها، مواضع، ديدگاه ها و برنامه هاي متناسب استقبال مي کنند. از اين رو مي توان به روشني تغيير در رويکرد مردم در گرايش به جريانات سياسي را دليل عدم اصالت ذاتي جريانات مذکور دانست و بر لزوم پايبندي آن‌ها به معيار مورد اشاره تاکيد کرد. لذا لازم مي دانم مسئوليت عناصر موثر جناح‌هاي سياسي در پايبندي بر پيمانِ -ولو نانوشته- خود با آحاد جامعه در دفاع از اصول و ارزش‌هاي آرماني و «روشي» را يادآور شوم.

نزديک بودن برخي از افراد مورد انتقاد به جنابعالي، البته به تنهايي نمي‌تواند دليل آن باشد که شما را مسئول اظهارات آنان دانست و بر شما خرده گرفت. بنده نيز از نوشتن اين نامه چنين مقصودي را دنبال نمي‌کنم و حتي از رنجش احتمالي نيز پوزش مي خواهم. نيت حقير پرده برداري از مشکل جدي در جرياني است که ادعاي راهبري اصلاحات را دارد و اين کار را نه به عنوان يک اقدام سياسي متعارف، بلکه از روي خيرخواهي و به خاطر اهميت اين جريان بزرگ و تاثير‌گذار در آينده کشور و وضعيت جامعه انجام مي دهم.

«شوخي شمردن»، «فاجعه دانستن»، «ناپاک خواندن» و از همه عجيب تر، القاي رد صلاحيت قطعي نامزد رقيب آنهم به گونه اي که ميل و علاقه شديد به رد صلاحيت، آشکارا از آن استنباط شود، نه امري است که بتوان از آن گذشت و نه مي‌توان به هيچ روي با آن سر کرد. تحمل چنين مواضعي و سکوت در برابر آن، مخالف هر ميثاق مدني در هر جاي جهان است. آيا آقايان رد صلاحيت را در حق رقيب روا و در حق خود جفا مي‌پندارند؟!! يا اينکه در تاييد صلاحيت نامزد خود به اطمينان رسيده اند؟!!

شايد وجود غفلت در برخي نيروهاي سياسي در رده هاي پايين تر که معمولاً ناشي از غليان هيجان است، مورد انتظار و درخور اغماض باشد، اما اينکه پرچمداران جرياني خود ناقض اصول مشي منتخب باشند، حتماً نه روا و حکماً که جفا است.

اينجانب قاطبه مردم را ملزم و پايبند به اصولي مي دانم که اصلاحات را تضمين مي کند. فلذا، اگر نقض کنندگان در غفلت باشند، هر آينه بايد که زود هشيار شوند وگرنه از جريان تحولات شتابدار جامعه جا خواهند ماند و ممکن است فرصت جبران را نيز از دست بدهند. گروهي ديگر که بدون باور راستين به مواضع جبهه، مي کوشند تا با «ويراژ سياسي» پيشرو جلوه کنند، بايد بدانند که ضريب هوشي ايرانيان قابل دور زدن نيست و نخبگان و فرهيختگان ايراني در داخل و خارج از کشور از کلان شهرهاي ايران و جهان تا دورافتاده‌ترين روستاهاي اين سرزمين، مواضع همه را به دقت رصد مي کنند.

مشکل جريانات سياسي آن است که انتخاب مردم را به نام خود مي نويسند و به آن «کما هو حقه» ارج نمي نهند. جبهه موسوم به اصلاحات بايد به اين حقيقت آشکار، به طور جدي اعتنا کرده و از آن غفلت نکند که در اقبال عمومي انتخاباتي، سهمِ گريز مردم از جبهه يا جناح مخالف، چه بسا بزرگتر از سهم ظرفيت هاي جبهه متبوع باشد.

اين حقير اصراري ندارم که نظرم نزد برادران و خواهران اصلاح طلبم بکلي مقبول افتد، اما يادآوري مي‌کنم که غفلت از اين مساله، آنچنان که در دو انتخابات سال هاي 84 و 88 اتفاق افتاد، براي آن جبهه و کل کشور از جهت هرز رفتن نيروها و ايجاد کشش هاي بازدارنده، خسارت بار بوده است. اصرار دارم سخني را که درست پس از انتخابات سال 88 عرض کردم و انتشار يافت، با ايمان و باور راسخ تر عرض کنم که اقبال عمومي به آقاي دکتر احمدي نژاد در هر دو دوره مذکور، گرچه آشکارا کنار گذاشتن گزينه جبهه اصلاحات بود، اما اين به معناي پذيرش مواضع جناح و جريان سنتي مقابل نبود.

مايلم با اصرار بر اين حقيقت تاکيد کنم که اکثريت قاطع مردم در اين دو رويداد مهم، با نفي شرايط موجود و با رويکردي بسيار اصلاح طلبانه، از جناح موسوم به اصلاحات عبور کرده و با تاييد فهم خويش در انتخابات 84 بر مطالبۀ اصلاح گرايانه خود در سال 88، پافشاري کردند.

هرچند که متاسفانه بخشي از برادران و خواهران اصولگراي ما، هرگز حاضر نشدند چشم بر اين حقيقت بگشايند، مردم جناب آقاي دکتر احمدي نژاد را نه به عنوان مظهر اصولگرايي بلکه براي انجام تغييرات بيشتر و اعمال جدي تر اصلاحات مورد نظر، مناسب تر تشخيص دادند. تحليل اينجانب از آراي سال 88 اين مساله را روشن مي کند. تحليل مذکور در دسترس علاقه مندان قرار دارد.

و اما سخن امروز اين است که نبايد شيريني پيروزي قاطع اصلاح طلبان در انتخابات مجلس سال گذشته در تهران، آنان را از درک سهم راي منفي مردم به جناح مقابل (که با نهايت تاسف از گذشته تا امروز به طور پيوسته رو به افزايش بوده است) غافل کند. حقير نيز با بسياري از تحليل گران سياسي موافقم که عدم شرکت جناب آقاي دکتر احمدي نژاد به عنوان نامزد در انتخابات آتي رياست جمهوري، به جاي آنکه فرصتي براي نامزد نهايي اصولگرايان بسازد، موقعيت ويژه اي را براي اصلاح طلبان فراهم مي کرده است و از اين جهت شايد بتوان عدم رضايتِ بخشي از نيروهاي اصلاح طلب از نامزدي جناب آقاي بقايي که مي تواند از نظر عموم، از جنس جناب آقاي احمدي نژاد و جانشيني مناسب براي ايشان فهميده شود را درک کرد.

با آزمون بزرگ خواندن اين صحنه و درخواست پايبندي همه جريانات سياسي به اصول رقابت سالم که خود از مطالبات اصلي مردم است، مايلم بر مسئوليت خطير همگان در احترام به درک و شعور بالاي اقشار مختلف جامعه و به ويژه دختران و پسران جوانِ نوگرا در سراسر کشور تاکيد مي‌کنم. اين يک تکليف بزرگ فراگير است و خالي کردن شانه از آن، مسئوليت بزرگي در آينده نزديک بهمراه خواهد داشت.

در اين ميان بدون هرگونه تعريضي نسبت به دوستاني که در اين نوشتار از آنها انتقاد شده است، به عنوان يک بحث کلي عرض مي کنم که بايد حساب نيروهاي مخلص و فداکار از هر جناح و سليقه سياسي را از گروهي «کاسب سياسي» که به هواداران جريان خود به چشم «مشتري» مي نگرند جدا کرد.

نگراني آنان از جابجايي طرفداران قابل درک است. در طرح کلي، کاسب سياسي و کاسب اقتصادي در دستگاه قدرت و حاکميت، در يک معادله پويا و فعال «جايگزين پذير»‌‌اند. بايد توجه داشت که اشرافي‌گري فقط جنبه اقتصادي ندارد و بايد آن را در کنار «اشرافي گري سياسي» ديد و تحليل کرد. پديده اخير که تاکنون کمتر و يا شايد هرگز مورد توجه و مداقه قرار نگرفته است، خطري است که ما مدعيان ساده زيستي را نيز به طور جدي تهديد مي کند. لذاست که در بيان معيار ساده زيستي براي مسئولان اجرايي و حکومتي، علاوه بر ساده زيستي اقتصادي، بايد ساده زيستي سياسي آنان را نيز مورد توجه و بررسي قرار داد.

و اما جان کلام!

سخن به درازا کشيده، لکن تيزبيني جنابعالي مرا از تفصيل بي نياز مي کند که اگر در امتحان مسئوليت پذيري نسبت به جامعه، برخورد سخت نگيريم و بر ساده‌زيستي سياسي اصرار نورزيم، در اين صورت امر مشتبه شده و از «آشتي ملي»، توافق قدرت مداران جناح ها و نشست مشترک آنان به عنوان صاحبان انقلاب بر سر «سفره» اراده مي شود. در اين صورت معادله حاکميت از تنها متغير اصيل و حقيقي يعني مردم، مستقل مي شود. در اين حال کاسبان سياسي و اقتصادي جديد در سايه توجهات اشراف اقتصادي و سياسي بر اريکه قدرت تکيه زده، «جوله» خواهند داد و يا «السابقون السابقون» روال موجود را براي خود «فضل خدا» خوانده و منوال را دوام دهند...

در پايان يادي مي کنم از پير طريق انقلاب که هرگز رشتۀ محبت و عنايتش از مردم نگسست که مي فرمود چنين وضعياتي دير نخواهد پاييد و اگر بموقع هشيار نشويم، در خزانۀ خدا يوم الله بسيار است.

سخني بود از برادري کوچکتر به برادري بزرگتر که اميد است شرط ادب بجا آورده و از حريم حرمت فرا نرفته باشد.

نيک معلوم است که: درد دل را لاجرم پاسخ نباشد، هرچند هرچه از دوست رسد نيکوست.

با تقديم بهترين احترامات و با تبريک نوروز سراسر نورِ باستاني!

لطفاً تبريکات صميمانه اينجانب را به خانواده ارجمند ابلاغ فرمائيد.

اسفنديار رحيم مشائي

23/12/1395

منبع: خبرفوري

http://www.CheKhabar.ir/News/60104/متن کامل نامه اسفنديار رحيم مشايي به سيد محمد خاتمي
بستن   چاپ