مشکل احمدي نژاد با علي معلم و ضربه اي که به او زد!
شنبه 28 اسفند 1395 - 10:23:22 AM
چه خبر - خداحافظ آقاي خوش سيماي سينماي ايران!

مهرداد خدير نوشت:
«دفتر سال 1395 خورشيدي هنوز بسته نشده که باز يک خبر «مرگ» ديگر. همه مي‌ميرند و همه روزي از اين دنيا مي رويم اما مرگ به بعضي ها نمي آيد و باور نمي کنيم مرگ شان را و شگفتا که سالي را که کهنه مي شود با اين گونه مرگ ها مي شناسيم.

اما انگار اين دفتر سرِ بسته شدن ندارد؛ چرا که در عصر دوشنبه 23 اسفند ناگهان خبر رسيد «علي معلم» نويسنده، روزنامه نگار، مدير و سردبير ماهنامه « دنياي تصوير»، تهيه کننده سينما و مجري برنامه هاي مستقل تلويزيوني هم درگذشت. در حالي که دست کم سي سال ديگر جا داشت زندگي کند اما ناگهان خاموش شد.

نوبت پيش که خبر درگذشت علي معلم منتشر شد منظور آن علي معلم (شاعر و رييس کنوني فرهنگستان هنر) بود که به علي معلم دامغاني شهرت دارد و بعد البته تکذيب شد و همه مي‌پرسيدند: کدام علي معلم؟ علي معلم دامغاني يا علي معلم سينمايي؟ در حالي که اين علي معلم سينمايي هم دامغاني است و او هم علي معلم دامغاني است و شوربختانه بايد گفت: «بود».

خبر درگذشت علي معلم در فضاي مجازي شوک آور بود. هم به خاطر سن او چون 55 سالگي موسم مرگ طبيعي نيست. يا در روزگار ما دست کم نيست. ديگر به اين خاطر که در قاب تلويزيون هم حضور داشت و زماني که سيما اين همه انحصاري نشده بود، جايي هم براي او بود هر چند اين اواخر هم به برنامه هفت رفت.

سال 95 را با مرگ هاي تکان دهنده و غير قابل باوري چون درگذشت هاشمي رفسنجاني يا عباس کيارستمي مي شناسيم اما مرگ علي معلم براي نويسنده اين سطور از جنس ديگر است. هم به اين سبب که همکار ما و روزنامه نگار بود و هم به خاطر آشنايي نزديک با او.

يک بار وقتي در دولت احمدي نژاد معاونت مطبوعاتي ارشاد وقت و نه دستگاه قضايي مجوز مجله «دنياي تصوير» را لغو کرد، نوشتم:
اتهام اصلي علي معلم و دنياي تصوير اين است که جشن مستقل سينمايي (حافظ) برگزار مي‌کنند و اين به مذاق کساني که همه امور را هدايت شده و در کنترل خودشان مي خواهند و استقلال و اعتماد به نفس ديگران را برنمي‌تابند، خوش نيامده است.

او البته پيگيري کرد و با حکم قضايي توانست مجله را احيا کند و چند ماه بعد که ديداري دست داد، به آن نکته اشاره کرد و گفت:
آري، تمام مشکل همين بود و هر چند مجله دوباره منتشر شد اما جشن سينمايي حافظ معوق و معلق ماند تا آن دولت رفت.

علي معلم را با سيماي خوش و صداي خوب و بوي عطر و البته دود سيگار به خاطر مي‌آورم و اين آخري شايد او را از پا درآورد اما سيگار کشيدن او هم خاص بود.

يک بار در حاشيه جشنواره فيلم فجر که ديداري دست داد و گفت‌وگويي درگرفت، چنان مدهوش لباس آراسته و نوع سيگار کشيدن او به سبک کلينت‌ايستوود شده بودم که بيش از آن که به سخنان او گوش کنم مراقب بودم که کي سيگار از دهان او مي‌افتد، چون نه لاي انگشتان او که گوشه لب آرام آرام خاکستر مي شد در حالي که همزمان حرف مي زد.

علي معلم بوي زندگي مي داد و مرگ هرگز به او نمي آمد اما مرگ گاهي ريحان مي چيند و او را چيد و از جامعه مطبوعاتي و سينمايي گرفت.

«مرگ، گاهي ريحان مي چيند» شعري است از سهراب سپهري و منظور شاعر البته اين است که خود مرگ، زنده است و مثل انسان حتي سبزي هم مي چيند و شاعر در واقع نمي خواهد ريحان را از ديگر سبزي ها جدا کند اما تعبيري متفاوت از شعر او رايج شده است.

اول بار 8 سال پيش و در بهمن 1386 در تشييع پيکر احمد بورقاني - که مثل علي معلم روزنامه نگار بود و مثل او حول و حوش 50 سالگي از دنيا رفت - و در حياط ساختمان انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران ديدم که زير پوسترهاي احمد بورقاني نوشته اند: مرگ، گاهي ريحان مي چيند و با اين که مي دانستم مراد سهراب، ديگر بود اما به دل مي نشست.

علي معلم با همه مراوده داشت و جناح و خط و ربط نمي شناخت اما اصول خود را رعايت مي کرد و به صرف پول به هر کاري تن نمي داد. به همين خاطر با اين که مي توانست مانند برخي ديگر به همکاري خود با تلويزيون ادامه دهد و منتقد ثابت سينمايي شود اما ترجيح داد با «دنياي تصوير» و «جشن سينمايي حافظ» شناخته شود نه با هر برنامه.

بايد روزنامه‌نگار باشي و بداني 24 سال مجله منتشر کردن چه همت و پشتکاري مي خواهد خاصه اين که يک بار حکم مرگ آن را صادر کرده باشند و دوباره زنده شود.

براي اين که بدانيم مرگ علي معلم چقدر تکان دهنده و ناباورانه و غافل گير کننده است کافي است اشاره کنم قرار بود امشب سه شنبه 24 اسفند 1395 به دعوت حسين پاکدل نويسنده نمايشنامه «نام مادران من» به تماشاخانه رو به روي سينما عصر جديد برود و قرار بود هانا کامکار به نمايندگي از بازيگران حضور او را گرامي دارد. جاي او اما امشب در اين نمايش خالي است و جاي او در عرصه مطبوعات خالي تر و جاي او در جشن سينمايي حافظ و بيش از همه در خانه اي که در آستانه عيد، ماتم‌کده شده است.

جان کلام اما همان واکنش هاي فضاي مجازي به خبر مرگ او جاري است: حيف شد...

دريغ است قامتي که سزاوار جامه هاي آراسته و زيبا بود و سيمايش به خوش چهره ترين بازيگران سينما مي مانست زير خاک مدفون شود اما ... چه مي توان گفت جز اين که:

مرگ، گاهي ريحان مي چيند.»

گروه فرهنگ و هنر

منبع: asriran.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/58786/مشکل احمدي نژاد با علي معلم و ضربه اي که به او زد!
بستن   چاپ