گفت و گوي اختصاصي با پوري بنايي+عکس و فايل صوتي
دوشنبه 16 اسفند 1395 - 11:01:29 AM
چه خبر - گفت و گوي خواندني با پوري بنايي

بعضي از ستاره ها هستند که تاريخ مصرف ندارند. هيچ نسلي و هيچ زماني را نمي توان به آنها محدود کرد. ساليان سال مي گذرد، حتي ممکن است فعاليتي نداشته باشند و حتي در انظار نيز ديده نشوند، ولي آنقدر تاثير عميقي در قلب مخاطب ايجاد مي کنند که نه تنها شما تصوير آنها را در ذهنتان داريد بلکه نسل هاي بعد هم در مورد آنها مي شنوند و آنها را به خاطر مي آورند. شايد بتوان گفت اين يک شانس بزرگ براي يک ستاره است که تصوير و يادش هميشه در ذهن مردم باقي بماند.
در يکي از روزهاي زمستان سال 95 فرصتي مهيا شد تا با يکي از بانوان سوپراستار سينماي ايران گفتگوي مفصلي داشته باشيم. ايشان سرکار خانم پوري بنايي هستند که که مطمئنا خيلي از مردم ايران فيلمهاشون را ديدند و با آنها خاطره دارند. پوري (صديقه) بنايي (زاده 19 مهر 1319 در اراک) بازيگر تئاتر، سينما و تلويزيون است. اين بازيگر پرآوازه قديمي، فعاليت سينمايي‌اش را در سال 1343 آغاز کرد و در فيلم هاي بسيار ايفاي نقش کرده اند. پوري بنايي از در زندگي حرفه اي و شخصي خودش قصه هايي را به همراه دارد که سعي کرديم در اين گفتگو به آنها بپردازيم. مثلا رابطه با بهروز وثوقي ،‌ پرداخت هزينه هاي يکي از آثار ماندگار سينماي ايران يعني قيصر به خاطر حضور بهروز در آن فيلم يا رابطه خاص ايشون با فرح ديبا . . . .
اکنون بعد از گذشت نزديک به 40 سال از انقلاب اسلامي حرفهاي پوري بنايي ارزش تاريخي و فرهنگي زيادي به خصوص در حوزه تاريخ شفاهي ايران دارد. در اين جا بخشهايي از اين گفتگو را قرار داديم . اما براي شنيدن همه گفتگو مي توانيد از کليد پخش فايل صوتي استفاده کرده و نسخه کامل گفتگو را بشنويد.

خب خانم بنايي، سلام بر شما.
پوري بنايي:
درود بر شما، و درود فراوان بر هموطنان عزيزم چه در ايران، چه دور از ايران. هميشه به ياد هموطنان عزيزم هستم که خارج از ايران هستند و دوست دارند در ايران باشند و خاطرات خوب گذشته را زنده کنند، آنان را خيلي دوست دارم و خودم را مديون آنها مي دانم، چرا که اگر لطف و توجه مردم نبود ما هيچ نبوديم. بنابر اين سپاسگزارم از شما که اين فرصت را به من داديد که من بتوانم با هموطنان عزيزم صحبتي داشته باشيم.

خب، سؤالات را شروع مي کنيم. بر مي گرديم به آن دوران که پوري بنايي يک دختر نوجوان بود و شايد مثل همه ي نوجوان ها گاهي به سينما مي رفت و براي تماشاي فيلم ها، با بزرگترها همراه ميشد. آيا او در آن زمان روياي بازيگر شدن و ورود به دنياي سينما را داشت؟ و اين اتفاق چه زماني و با چه حادثه ي خاصي شروع شد؟
از سؤالتان متشکرم. من از دوران دبستان و دبيرستان، تئاتر بازي مي کردم و عاشق کارهاي هنري بودم. پس از گرفتن تصديق کلاس 6، به هنرستان خياطي رفتم و پس گرفتن مدرک، شروع به کار کردم. سپس به کلاس ليلي لازاريان رفتم و چند سال باله کار کردم، دو سال سنتور کار کردم. پدر و مادرم بسيار خانواده روشني داشتند و عشق مرا نسبت به کارهاي هنري درک مي کردند. تا اينکه من بعد از اينکه ديپلم را گرفتم، آقاي وحدت که به نوعي مي توان گفت نسبت فاميلي با ما داشتند (در واقع با زن عموي من در اصفهان)، مرا که ديدند گفتند شما خيلي به درد بازي در فيلم عروس فرنگي مي خوري. من در آن زمان 19 سالم بود که موهاي بلند و بافته اي داشتم، که به من گفتند براي اينکه بخواهي در اين نقش بازي کني بايد موهايت را 3 سانتي اصلاح کني. من براي اينکه به ايشان ثابت کنم چقدر عشق به کار هنري دارم، رفتم قيچي را برداشتم و موهايم را از ته به طور کامل زدم! بعد که مرا ديد، با تعجب پرسيد: "چرا اينچنين موها را از ته زدي؟!" و من هم پاسخ دادم براي اينکه نشان دهم چقدر عاشق کار هنري هستم. سپس گفتند که شما بازي در اين فيلم انتخاب شده ايد. و سال 1343 بود که من در ايران فيلم بازي کردم. و خوشبختانه آن فيلم خيلي موفقيت بود، به فستيوال هاي مختلف در سراسر دنيا رفتم از جمله فستيوال فيلم مسکو، سن سباستين، برلين و به همراه آقاي وحدت، ديپلم افتخار گرفتيم. حتي آقاي وحدت تازگي ها به من گفتند که در فستيوال فيلم مسکو به قدري از فيلم خوششان آمد که علاوه بر ديپلم افتخار، به من 12 هزار دلار پول جايزه دادند. منم گفتم: "به به آقاي وحدت! پس سهم ما چي ميشد؟ الآن چرا داريد مي گوييد؟" (خنده) گفتند شما دستمزد خودتان را گرفته ايد. گفتم براي عروس فرنگي سه هزار تومان به من پول داديد، هزار تومان قسط اول در شروع کار، هزار تومان اواسط کار و اجرا و هزار تومان هم در پايان کار، در حالي که بنده شش هزار تومان هزينه ي لباس و سلماني پرداخت کردم. (در آن زمان اين هزينه ها بر عهده ي هنرپيشه ها بود و تهيه کننده ها پرداخت نمي کردند. الان شرايط بسيار عوض شده و هنرپيشه ها خيلي راحت ترند.) ولي در آن زمان به دليل عشقي که به هنر داشتيم، به هيچ عنوان به پولش فکر نمي کردم.پس از موفقيت عروس فرنگي، سيل قراردادها شروع شد...

پوري بناييپوري بنايي

پوري بنايي

آيا در آن زمان دوره يا کلاسي هم گذارنديد براي آموزش هاي لازم پيش از شروع بازي؟
بله، در آن زمان دوره ها و کلاس هاي چهارساله اي براي هنرپيشگي توسط وزارت فرهنگ و هنر برگزار ميشد. من مدتي در امريکا براي هنرپيشگي رفتم، و در نيويورک نزد خواهرم بودم، و مدتي هم دوره اي در وزارت فرهنگ و هنر ديدم. ولي اينقدر مطالعه داشتم راجع به سينما، که مثلاً الگوي من آدري هپبورن بود، که تمام فيلم هايش را مي ديدم و از او بازيگري را ياد مي گرفتم. و همين عشقي که به سينما داشتم، همه چيز را دنبال مي کردم. خوشبختانه من حدود 88 فيلم بازي کردم، که 10 تا از آنها فيلم هاي مشترک بود (2 تا با آمريکايي ها، با فرانسوي ها يکي، با ترکيه 6 تا و با ژاپني ها يکي) و بعد از انقلاب، کار هنري را بوسيدم و کنار گذاشتم.

خانم بنايي عزيز، دوست دارم از فيلم هايي که براي خودتان محبوب بوده و از بازي کردن در آن لذت برده ايد، بگوييد. از کدام يک از فيلم هايتان راضي بوده ايد و از بازي در آن بيشتر لذت برده ايد؟
من بايد بگويم خوشبختانه تمام فيلم هايم را دوست دارم و به همه ي آنها عشق مي ورزم. هنوز که هنوز است پاي ماهواره مي نشينم و فيلم هاي خودم را مي بينم، با کارگردان هاي خيلي خوبي کار کرده ام، و از اين بابت خيلي خوشحال و راضي هستم.

دوست دارم در مورد فيلم "غزل" صحبت کنم، که يکي از فيلم هاي محبوب من است. شايد باورتان نشود، من 7 بار اين فيلم را ديده ام. شايد آدم فکر کند تماشاي يک فيلم اگر چند بار تکرار شود، تأثيرگذاري آن کم مي شود. اما در مورد فيلم غزل، اصلاً اينطوري نبوده. هميشه اين فيلم براي من تکان دهنده است، به خصوص نگاه هاي خاص شما در اين فيلم. واقعاً خيلي وقت هاي اين فيلم را شما با چشم هايتان بازي کرده ايد.
بله، اين حاصل تلاش کارگردان خوب است. اولين فيلمي که با آقاي مسعود کيميايي کار کردم، "خداحافظ تهران" بود که ايشان دستيار کارگردان بود که با آقاي ساموئل خاچيکيان کار مي کردند. خدا رحتمشان کند (آقاي خاچيکيان را) و روحشان شاد، هر چند دوست ندارم بگويم خدا رحمتشان کند! چون از نظر من اين بزرگان هميشه زنده هستند. بعد از آن آقاي کيميايي داستان فيلم قيصر را نوشته بودند و نقش اول فيلم را به بهروز وثوق سپرده بودند. چون من و بهروز چند سالي نامزد بوديم، آمد و به من گفت پوري، شباويز و کيميايي مي خواهند سرمايه گذاري کنند و صد هزار تومان کم دارند. اگر بشود من اين صد هزار تومان را با اينها شريک شوم، خيلي خوب مي شود. به من گفت داستان را بخوان و اگر دوست داشتي، ببين چه مي تواني انجام دهي. من به بهروز گفتم من حاضرم کار کنيم، او گفت که اما لازم است صد هزار تومان قرض کني و آن زمان من با دختر دکتر رام، مدير عامل بانک عمران، دوست بودم. با او صحبت کردم و سپس نزد آقاي دکتر رام رفتم و با ايشان صحبت کردم. ايشان گفتند که فقط در صورتي مي توانم با اين وام موافقت کنم که اولاً، تمام سفته ها را خودت امضا کني و ثانياً، يک فيلم تبليغاتي هم براي بانک بازي کني. منم قبول کردم، و فيلم تبليغاتي را با پسرعمويم مرحوم جواد بنايي که گوينده ي تلويزيون بود و خانم ژاله ي بنايي توليد کرديم. سفته ها را نيز امضا کردم و پول را به بهروز دادم و پروژه شروع شد. فيلم ساخته شد و براي من سي هزار تومان دستمزد در نظر گرفته بودند که البته اين دستمزد به من نرسيد و چک برگشتي آن را نيز در موزه سينما گذاشتم. و آن صدهزار تومان وام را هم تا پايان تسويه آن، در اقساط ماهانه پنج هزار تومان به بانک پرداخت کردم و هنوز سفته هاي آن را دارم. فقط خوشحالي ام از اين بابت است که فيلم قيصر، فيلم ماندگاري شد، و اگر پولي نگرفتم و پولي از جيب دادم، از اين بابت خوشحالم که قيصر ماندگار شد.

پوري بناييپوري بنايي

پوري بنايي


خانم بنايي در آن زمان فيلم ها که اکران ميشد و بعدش که مردم مي آمدند و تماشا مي کردند، آيا بابت خريد بليت ها که از جانب مردم پرداخت ميشد، براي شما هم سهمي در نظر گرفته ميشد يا نه؟
خير، تنها همان حقوقي را که برايمان در نظر گرفته بودند و قرارداد بسته بوديم، همان را به ما پرداخت مي کردند. مگر اينکه هنرپيشه اي مانند آقاي فردين که قرارداد فيلم گنج قارون را گرفته بودند، 5 درصد سهم از فروش بليت ها را در قرارداد توافق کرده بودند، که خيلي هم موفقيت آميز بود و پس از آن با بالا رفتن دستمزد آقاي فردين، دستمزد ما هم بالا رفت.

خاطره اي از اجرا در فيلم قيصر داريد که خيلي برايتان خاص باشد؟ مثلاً سر صحنه اي اينقدر متأثر شده باشيد که مجبور باشند آن را قطع و يا دوباره فيلمبرداري کنند؟
وقتي من بازي مي کردم، به دليل عشق و علاقه ي فراوان، تمام وجود بر کاري که انجام مي دادم متمرکز ميشد. وقتي قيصر ساخته و تمام شد، فيلم را براي اخذ مجوز بردند، به دليل صحنه هاي چاقوکشي زياد در فيلم، مثلاً در آن صحنه که بهروز در کشتارگاه، با همان ساتور حمله مي کند، اين فيلم زماني که به دست شاهنشاه مي رسد و آن را مي بيند، مي گويد که من چاقوکشي و قمه کشي را در اين مملکت از بين بردم که جوانان اين چيزها را ياد نگيرند، و بنابر اين، اين فيلم مناسب نيست...


گروه فرهنگي شنوتو shenoto.com
منبع: سيمرغ

``/
http://www.CheKhabar.ir/News/55912/گفت و گوي اختصاصي با پوري بنايي-عکس و فايل صوتي
بستن   چاپ