روزهاي سختي که اين بازيگر بخاطر درگذشت پسرش از سرگذراند
يکشنبه 15 اسفند 1395 - 9:33:51 AM
چه خبر - زهره حميدي، بازيگري است که هميشه در نقش‌هاي مثبت و مهربان بازي کرده است. اين ويژگي‌ها نشات‌گرفته از شخصيت واقعي او است. احتمالا حضور او را در فيلم‌هايي مانند «ورود آقايان ممنوع» به‌خاطر مي‌آوريد ولي شايد ندانيد که او 6سال پيش بر اثر يک حادثه فرزند 27ساله‌اش را از دست داد. او در اين گفت‌و‌گو از روزهاي سختي که پس از اين حادثه گذراند، برايمان گفته است.
مي‌دانم خيلي سخت است اما مي‌شود گفت‌وگويمان را از فوت پسرتان که فکر مي‌کنم بدترين اتفاق زندگي‌تان باشد، شروع کنيم؟
بله، فوت فرزند بدترين اتفاق براي يك مادر است. من براي فيلمبرداري به اهواز رفته بودم كه اطلاع دادند حامد فوت كرده است. عين 16 ساعتي كه از اهواز به تهران مي‌آمدم، برايم مانند يك عمر گذشت و لحظه‌اي نبود كه چشمانم خيس نباشد. درست از همان لحظه كه حامد متولد شده و پزشك او را در آغوشم گذاشته بود، تا مدرسه رفتن، بزرگ شدنش، همه و همه مانند يك فيلم از مقابل چشمانم گذشت. حامد من 27 سال داشت كه اين اتفاق برايش افتاد. او بر اثر ايست قلبي در خواب فوت كرد.
اين اتفاق چگونه افتاد؟
حامد مانند تمام جوان‌هاي همسن و سالش به فكر سلامت و تناسب‌اندامش بود. به همين دليل از داروهايي كه در كلاس‌هاي بدنسازي به او معرفي شده بود، استفاده مي‌كرد. اين داروها روي قلبش تاثير گذاشته بود.
سلامت: هيچ‌وقت درباره مصرف اين قرص‌ها با حامد حرف نزديد؟
چرا، هم من و هم پدرش مخالف اين ورزش بوديم اما جوان‌ها کمتر حرف گوش مي‌کنند. ‌اي کاش مانند گذشته به جاي بدنسازي‌، جوان‌ها به زورخانه‌ها مي‌رفتند.
براي حميد که قل ديگر حامد بوده، تحمل اين دوري سخت بود؟
او اصلا نمي‌توانست اين مصيبت را تحمل کند و مي‌ترسيدم کاري دست خودش بدهد. براي همين او را به آلمان نزد خواهرش فرستادم تا دنياي تازه‌اي براي خودش بسازد.
دلتنگ حامد هم مي‌شويد؟
نه، چون هميشه حامد را در کنار خودم احساس مي‌کنم. در تنهايي خودم برايش گريه مي‌کنم چون دوست ندارم ديگران را ناراحت کنم.
: زندگي را بعد از اين حادثه چگونه مي بينيد؟
به نظرم بايد لحظه‌لحظه عمر را زندگي کرد. خداوند دوست دارد بنده‌اش شاد باشد و بخندد. باور کنيد اگر شاد باشيد و ديگران را هم شاد کنيد، برکت زيادي به زندگي‌تان مي‌آيد. غم‌ها را فراموش کنيد و با انرژي بيشتري براي به دست آوردن بهترين‌ها تلاش کنيد. غصه نخوريد که با غصه خوردن فقط خودتان و روحيه‌تان را مي‌بازيد.
خودتان هم اهل ورزش هستيد؟
بله، اتفاقا هر وقت حال خوبي ندارم، سعي مي‌کنم با پياده‌روي و دويدن حالم را خوب کنم. ورزش براي حفظ روحيه بسيار موثر است.
بازيگري را در چه سالي و با چه فيلمي شروع کرديد؟
در سال 1368 کارم را با فيلم سينمايي «دلاوران کوچه دلگشا» شروع کردم. در اين فيلم نقش اول را برعهده داشتم. من در سال 1368 با وجود تاهل و داشتن 2 دختر و 2 پسر، خيلي اتفاقي و تصادفي به اين عرصه وارد شدم. البته هميشه به بازيگري علاقه‌مند بودم و دوستاني هم داشتم که در اين حيطه کار مي‌کردند؛ از جمله منيژه حکمت که دستيار کارگردان بود. وقتي بازي در فيلم «دلاوران کوچه دلگشا» که حسن هدايت کارگرداني آن را برعهده داشت، به من پيشنهاد شد، بدون اينکه کوچک‌ترين تجربه کاري داشته باشم، آن را قبول کردم و انصافا هم کار قابل‌قبول و خوبي از آب درآمد.
يعني بدون هيچ آشنايي‌اي با اين حرفه، آن را قبول کرديد؟
با بازيگري خيلي هم بيگانه نبودم چون در زمان تحصيل، در مدرسه با دوستانم از جمله خانم حکمت، گروه تئاتر تشکيل مي‌‌داديم و نمايش‌هاي مختلفي برگزار مي‌‌کرديم. وقتي ازدواج کردم، از ادامه کار کناره‌گيري کردم اما خانم حکمت، آقاي آهنگراني، جمشيد شاه‌محمدي، رمضاني و... کارگردان شدند.
قبل از اينکه اولين کارتان را آغاز کنيد، خانه‌دار بوديد؟
نه، بعد از گذراندن آزموني به مديريت يک مهدکودک انتخاب شدم و 2 سال مدير مهدکودکي خصوصي بودم. مي‌‌توانم به جرات بگويم که يکي از بهترين دوره‌هاي زندگي‌ام همان 2 سال مديريت مهدکودک و سرو کار داشتن با کودکان بود. در ضمن فرزندانم هم پيش خودم بودند؛ با هم مي‌‌رفتيم و با هم برمي‌گشتيم.
فکر مي‌کنم زود هم ازدواج کرده‌ايد، درست است؟
بله، ازدواج من و همسرم كاملا سنتي بود. ما آشنايي چنداني با هم نداشتيم. 16 سالگي ازدواج كردم و در 22 سالگي 4 فرزند داشتم. حميد و مهتا خارج از ايران هستند و بيتا در ايران زندگي مي‌كند. حامد هم 6 سال است كه در ميان ما نيست. بعد از ازدواج، تصميم گرفتم به بازيگري ادامه دهم.
بچه‌هايتان با شغل شما مشکلي نداشتند؟
نه، برعکس نسبت به شغل من حس خوبي داشتند اما هيچ وقت تمايلي به بازيگر شدن‌ نشان ندادند. به نظر من بازيگري ذاتي است و به زور نمي‌توان، كسي را بازيگر كرد. خيلي دوست‌داشتم يكي از فرزندانم راه من را ادامه بدهد. البته تمايل داشتم دخترانم مانند خودم ازدواج كنند و بعد پا به اين عرصه بگذارند، اما خودشان راهشان را انتخاب كردند و خوشبختانه الان در زندگي و كارشان موفق هستند.
از حال و هواي اين روزهايتان برايمان بگوييد. مدتي کم کار بوديد.
مدتي کار نمي‌کردم چون پيشنهاد‌هاي خوبي نداشتم تا اينکه بازي در فيلم سينمايي «دريا کنار» پيشنهاد شد و چون نقشم را دوست‌داشتم پذيرفتم. در مجموع انتخاب‌هاي ما در اين چند سال اخير بسيار محدود شده است.
آيا اين موضوع در تلويزيون هم صدق مي‌کند؟
تقريبا، دلم مي‌خواهد در يک کار تلويزيوني بازي کنم تا بتوانم انرژي بيشتري براي نقشم بگذارم و با آن درگير شوم اما اين اتفاق کمتر در کار‌هاي سينمايي مي‌افتد.
فکر مي‌کنم بيشتر نقش‌هايي که به شما پيشنهاد مي‌شود، نقش مادر است. اين‌طور نيست؟
همين‌طور است، به‌خصوص در اين سن و سال نقش‌هاي متفاوت کمتر پيشنهاد مي‌شود بنابراين مجبورم اين‌گونه نقش‌ها را بپذيرم.
اين انتخاب‌ها برايتان سخت است؟
بله، به هر حال 21سال است که بازي مي‌کنم و برايم سخت است که فقط در يک نقش بازي کنم. خيلي از بازيگران جوان‌تر 3 بار در سال نقش اول بازي مي‌کنند.
با مشکلات زندگي چطور کنار مي‌آييد؟
سعي مي‌کنم آنها را خيلي جدي نگيرم تا بتوانم راحت‌تر زندگي کنم. قبلا روي بعضي مسائل اصرار زيادي داشتم اما حالا ديگر اصرار ندارم چون مي‌دانم مشکلات در زندگي هميشه بوده و هست و خداوند مي‌خواهد به واسطه آنها صبر ما را امتحان کند.
راه‌حل‌تان براي رهايي از دلواپسي‌ها چيست؟
ذهنتان را شلوغ نکنيد. هر چه ذهن آرام‌تر و خلوت‌تر باشد، راحت‌تر مي‌توان تمرکز کرد و از زندگي لذت برد. ما به اين دنيا آمده‌ايم که زندگي کنيم نه اينکه زجر بکشيم. بايد افکار پوچمان را دور بريزيم. وقتي استرس داشته باشيم، از غذايي هم که مي‌خوريم هيچ لذتي نمي‌بريم چه برسد به زندگي.
دلتنگ چه هستيد؟
روزهايي که با خانواده‌ام سر يک سفره جمع مي‌شديم و تبادل‌نظر مي‌کرديم. حتي اگر يکي از خواهر و برادر‌ها نبود، بايد صبر مي‌کرديم که بيايد وگرنه اجازه غذا خوردن نداشتيم اما متاسفانه در اين دوران نه خانواده معناي گذشته را دارد و نه بزرگ‌ترها حرمتي دارند.
حرف آخرتان را مي‌خواهم با جوان‌هايي همسن حامد بزنيد. دوست داريد به آنها چه بگوييد؟
اميدوارم جوان‌ها کمتر به اين باشگاه‌هاي بدنسازي بروند و به ورزش‌هاي سالم‌تر بپردازند چون بدنسازي و داروهايش فقط با جان آنها بازي مي‌کند و به‌نظرم هيچ فايده‌اي هم ندارد.
همه چيز امانت است
براي مادر‌هايي که جوان خود را از دست داده‌اند، چه حرفي داريد؟
بايد رفتن فرزندشان را بپذيرند و بدانند که او در کنارشان است و فقط جسمش از بين رفته. غصه خوردن ما نمي‌تواند دوباره آنها را برگرداند. ضمن اينکه بايد بپذيريم هر آنچه در اين دنيا داريم، نزد ما امانت است. منبع: salamatiran.com
مطالب پيشنهادي:مهناز افشار در پشت صحنه فيلم"مرگ ماهي"+تصويرترويج پوشش نامعمول 2 زن در تلويزيون+تصويريادبود شاعر آيينه هادر سينما هم تبعيض عليه زنانتصاوير پشت صحنه فيلم"خواب زده ها"

http://www.CheKhabar.ir/News/55743/روزهاي سختي که اين بازيگر بخاطر درگذشت پسرش از سرگذراند
بستن   چاپ