چاپ

چه خبر - ماجراي آشنايي و ازدواج شقايق دهقان و مهراب قاسم خاني

مهراب قاسم خاني درباره اين ماجرا که سال هفتاد و نه اتفاق افتاده، اينطور نوشت:

"من و شقايق اولين بار همديگه رو جلوى در جام جم ديديم. فکر کنم سال هفتاد و نه بود. دعوت شده بودم براى عضويت در گروه نويسندگان يه کار کودک براى شبکه جام جم. جلوى در سازمان قرار گذاشته بوديم که بريم جلسه براى شروع کار و تهيه کننده همونجا من و شقايق رو به هم معرفى کرد و فهميدم که قراره اون هم يکى از نويسندگان مجموعه باشه. شقايق اون زمان هم بازيگر بود و هم مجرى و هم نويسنده و به خاطر برنامه هايى که اجرا ميکرد زياد وارد سازمان شده بود، ولى من بار اولم بود که ميخواستم برم اون تو… بعداً ها شقايق برام تعريف کرد که بهت نگاه کردم و گفتم اين پسره مسخره سوسول ديگه کيه و چرا فکر کرده با اين سر و وضع راهش ميدن توى سازمان. اون موقع من موهام خيلى بلند بود و ميبستمشون و يه تى شرت آستين کوتاه تنم بود و يه گردنبند مينداختم که يه ناخن ببر ازش آويزون بود و اون روز يه شلوار جين تنگ و يه سندل هم پام بود و اصلاً خبر نداشتم که همه شرايطى رو که باعث ميشه حراست اجازه نده يه نفر پاش رو بذاره توى جام جم، يه جا با هم دارم. خلاصه که شقايق با پوزخند و اطمينان از اين که من رو راه نميدن از در خواهران وارد سازمان شد و چشاش گرد شد، چون ديد من قبل از اون داخل سازمان شدم و منتظر وايستادم.. راستش هنوزم نميدونيم که واسه چى اون روز منو راه دادن داخل. نه من کسى رو ميشناختم، نه کسى من رو ميشناخت… اينايى هم که گفتم هيچ معنى خاصى نداشت و نشونه هيچى نبود چون سال هشتاد و دو تصميم گرفتيم که با هم ازدواج کنيم. فقط خواستم خاطره اولين ديدارمون رو تعريف کنم که بعدش بگم همسر جان تولد مبارک و ممنون از همه اين سالهاى پر از دوستى و عشق "

گروه فرهنگ و هنر

منبع: صفحه شخصي مهراب قاسم خاني