نظر آيت الله هاشمي رفسنجاني درباره سينما در سال 1363
سه شنبه 21 دي 1395 - 2:51:39 PM
چه خبر - مصاحبه آيت الله هاشمي رفسنجاني در سال 63 درباره سينما

زنده‌ياد آيت الله هاشمي رفسنجاني در سال 63 که رياست مجلس شوراي اسلامي را برعهده داشتند، در گفت‌وگويي همزمان با برپايي سومين دوره‌ جشنواره‌ فيلم فجر در کاتالوگي که توسط انتشارات اداره کل تحقيقات و روابط سينمايي وزارت ارشاد اسلامي منتشر شد، درباره‌ سينما به سوالات مختلفي پاسخ دادند.

متن کامل اين مصاحبه را پس از 32 سال بازنشر مي‌دهيم که در ادامه مي‌آيد:

براي سينما در جمهوري اسلامي چه جايگاهي قائل هستيد، به نظر شما بود يا نبود سينما در جامعه تا چه حد مي‌تواند اهميت داشته باشد؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم _ در مورد سوال اول که چه جايگاهي براي سينما قائل هستم و چه اهميت در جمهوري اسلامي دارد _ با توجه به اينکه انقلاب اسلامي جنبه فرهنگي و مکتبي و انساني مهمترين قسمتش است و انقلاب در ارزش‌ها و ارزشيابي‌ها است _ و سينما يکي از مهمترين وسايل تبيين ارزش‌ها و رساندن پيام‌ها و روشن کردن مردم در عصر حاضر است، قاعدتا خيلي بديهي است که جايگاه سينما را بسيار عالي توصيف کرد. در جمهوري اسلامي سينما و فيلم-البته به طور کلي هنر- نقش بسيار قابل توجهي دارد و من فکر مي‌کنم ما هر مقدار به سينما و فيلم و هنرمندان-چه تصويري و چه صدايي و از نوع ديگر هنر اهميت بدهيم، شايسته است.

با توجه به اينکه بسياري عقيده دارند، وجه سرگرمي در فيلم‌هاي سينمايي بايد مورد نظر باشد، به گمان شما جاذبه‌هاي فيلم و مسأله پيام مطرح در آن چه رابطه‌اي بايد با هم داشته باشند؟

در مورد سوال دوم که از جنبه‌هاي سرگرمي و داشتن پيام فيلم مطرح است، طبيعي است که آن سينمايي را ما مي‌پسنديم و فيلمي را ما مي‌پسنديم که فيلمي باشد داراي پيام و پيامش هم پيام مثبت باشد براي سازندگي جامعه، مخصوصا جامعه ما و موثر باشد. بتواند آرمان‌ها و هدف‌ها و ايده‌هاي انقلاب و انسانيت را به طور کلي تزريق بکند.
البته بدون سرگرمي هم نمي‌شود، خود سرگرمي براي جامعه يک چيزيست، نمي‌شود تفريح را سرگرمي بي‌فايده ناميد. به طور کلي انسان احتياج به تفريح دارد و اگر نشاط در انسان نباشد، ابعاد ديگر زندگي انسان هم فعال و موثر نيست. بنابراين سرگرمي که همراه با تفريح سالم باشد، خودش يک کار است و نمي‌شود گفت اين چيز، خالي است.

اسلام هم توجه به اين نکته زياد دارد، در روايات، در زندگي ائمه و علما به اين مسأله توجه مي‌شد. يک چيزي به نام لهو، لغو و لعب مطرح است که هرکدام جاي خودش را دارد. يعني لعب که بازي است و بازي هم خوب يک نوع سرگرمي است.ولي وقتي بازي همراه با ورزش باشد، ارزش ورزشي را دارد، وقتي که همراه با تفريح باشد ارزش تفريحي دارد. بنابراين نبايد خشک برخورد کرد که فيلم‌ها جنبه سرگرمي نبايد داشته باشد.

سرگرمي چيز لازمي است. به علاوه در جوامعي که قسمت عمده مردمش حوصله مطالعه و کارهاي عميق فکري و اين‌ها را ندارد، يک مقدار سطحي هستند، کم سواد هستند، وقت اين‌ها هم بايد پر بشود. اگر اين‌ها را با سرگرمي‌هاي غيرمضر پر نکنيم ممکن است سرگرمي‌هاي مضر جايش را بگيرد. هستند شياطيني که چيزهاي جاذبه‌داري درست مي‌کنند و بچه‌ها را-مخصوصا جوان‌ها را- منحرف مي‌کنند.

بنابراين ما نبايد هيچ‌وقت روي سرگرمي تکيه منفي داشته باشيم. البته مطلوب اسلام و انقلاب اين است که سرگرمي‌ها ضمن اينکه سرگرميست، پيام هم داشته باشد و سازنده هم باشد و نفع ديگري غير از تفريح هم براي مردم داشته باشد که البته اين هم کار مشکلي نيست. براي اينکه فيلمي که ساخته مي‌شود، هميشه مي‌تواند از طريق سوژه يا هنرمندش و ريزه‌کاري‌هايي که دارد مطالبي را تزريق ‌کند، آن کسي که براي سرگرمي گوش مي‌دهد بعد از فيلم يک نوع پيامي دريافت کرده باشد. بنابراين ما با اصل اينکه فيلم ها سرگرم‌کننده باشد مخالف نيستيم، اما اصالت را به پيام مي‌دهيم. چيزي که مهم است اين است که فساد نبايد داشته باشد يعني سرگرمي‌هاي فساد برانگيز به طور کلي مطرود است، ما نبايد اجازه بدهيم. سرگرمي خشک که فقط تفريح دارد چيزي هست منتها کم بار است و سرگرمي که پيام و سازندگي داشته باشد، سازنده است و فيلم بايد هم سرگرمي‌ داشته باشد و هم حامل پيام باشد.

به نظر شما چه نوع فيلمي غيرقابل نمايش است، به عبارت ديگر چه عواملي در يک فيلم باعث مي‌شود که قابل نمايش نباشد؟

در مورد سوال سوم که چگونه فيلمي به نظر من غيرقابل نمايش است. فيلم‌هايي که به يک نحوي فساد در آن‌ها ديده مي‌شود يا فساد اخلاقي يا به خاطر آوردن عادات و افکار اجنبي و مضر به هر نحوي. اين‌ها باعث انحطاط فکري مردم مي‌شود و در مردم جمود درست مي‌کنند. البته دامنه فساد خيلي وسيع است و شايد فوري به ذهن نيايد، فسادي که ما مي‌گوييم فقط از ناحيه نمايش خانم‌هاي بي‌حجاب و صحنه‌هاي سکسي و از اين گونه مسائل است. بسياري از فيلم‌ها هست که مثلا به ظاهر انقلابي را نشان مي‌دهد و ترويج مي‌کند که اين انقلاب برخلاف مکتب است. انقلابي است با پايه‌هاي الحادي، يا تاريخي را نشان مي‌دهد که آن تاريخ از لحاظ تاريخي دانستنش خوب است ولي در آن تاريخ يک بدآموزي‌هايي است، يک ترويجي از يک حرکت‌هايي است که ما قبول نداريم. به هر حال نوع فساد فرهنگي، اخلاقي، تاريخي، دروغ، قلب حقايق و حتي پايين آوردن سطح فکر مردم و ترويج ساده‌انديشي و بلهي در آن باشد، آن فيلم‌ها مضر است.

دست‌اندرکاران قديمي سينما در رده‌هاي مختلف به دو گروه تقسيم مي‌شوند: «گروهي که عده‌دار وجه فرهنگي سينما هستند و گروهي که عده‌دار وجه فني و تکنيکي آن مي‌باشند.» در مورد گروه اول تيپ‌هاي مختلف وجود دارد برخي شهرت به فساد دارند و برخي نه. برخي مخالف جمهوري اسلامي هستند و برخي از انقلاب تمکين مي‌کنند، برخي نيز سينما را رها کرده‌اند.در مورد طرز برخورد با اين افراد گروهي معتقدند به هيچ کدام نبايد اجازه کار داد، بعضي معتقدند بين آن‌ها بايد فرق قائل شد. گروهي هم معتقدند بايد با کنترل و نظارت به همه کار داد. به نظر شما با چنين افرادي چگونه بايد برخورد کرد؟

به طور کلي ما اصل را بايد بر اين بگذاريم که از اين هنرمندان-چه فني و چه فرهنگي- بهتر اين است که استفاده بشود. اصل بر اين نباشد که اين‌ها را طرد کنيم. آن هايي که فني هستند خيلي هم مواجه با مردم نبوده و نيستند، اين‌ها به هر حال به خاطر جنبه‌هاي فني کارشان، نظريه‌ منفي رويشان کم است و کار مشکلي نيست.

در مورد آن‌هايي که مسئوليت فرهنگي داشته‌اند و «وجه فرهنگي» -به تعبير شما-بعضي‌هايشان داراي سوابق خيلي بدي هستند- به خاطر نمايش‌هاي بسيار بسيار زننده‌اي که داشتند و به خاطر حرف‌هايي که زدند و به خاطر ترويج‌هاي بي حسابي که از نظام منفور گذشته کردند. دوباره موجه کردن اين‌ها (اين گروه) در جامعه بسيار مشکل است و شايد هم تداعي معاني و تسلسل خواطري به دنبال داشته باشد، گاهي ضرر دارد. ممکن است اين گونه افراد خودشان هم خجالت بکشند و نيايند روي صحنه، يا بعضي‌هايشان در رفته باشند و ديگر آمادگي نداشته باشند يا بعضي‌ها اصلا با اين انقلاب و با فرهنگ جديدي که بخواهد حاکم بر دنياي فعلي باشد آمادگي روحي هم نداشته باشند تا خودشان را منطبق بکنند. از اين‌ها (اين گروه) خيلي نمي‌شود، حرف زد. ولي کساني هستند که قدرت‌ هنريشان خوب است و سوابق آن‌ها هم به آن گونه نيست که تنفرآميز باشد براي نسل انقلابي و متدين ما، قابل اغماض است.

آن‌ها را حتما بايد کمک کرد، بيايند به صحنه، مخصوصا با توجه به مسأله توبه که در اسلام هست. به هر حال اين توبه يکي از چيزهاي مهم اسلامي و انساني به طور کلي است. چون در اسلام، در مکتب‌هاي الهي نخواستند راه انسان‌ها به بن‌بست برسد و بن‌بست در زندگي انسان نبايد وجود داشته باشد. اگر ما با رويه خشن برخورد کنيم با آن‌ها، همه درها را ببنديم اين برخلاف مکتب اسلام است. يکي از نمونه‌هايش نيز همين گونه جاها مي‌تواند باشد. افرادي که لغزش‌هايي داشتند مردم ببينند اين‌ها برگشته‌اند در خدمت انقلاب و اسلام و اخلاق قرار گرفته‌اند که اين جنبه‌هاي مثبت هم دارد. علاوه بر اينکه انساني احياء شده، به طور کلي اين مسأله را القاء مي‌کند در جامعه که سعه صدر اسلام و مکاتب الهي به گونه‌اي است که هر گمراهي را مي‌تواند اصلاح کند. وقتي که ما مسأله حر را در داستان کربلا داريم، اول با آن برخورد بسيار بد با امام حسين (ع) زندگيش در کربلا آغاز مي‌شود و بعد به آن خاتمه خيلي خوب - که جزو ممتازهاي تاريخ به حساب مي‌آيد - وقتي يک چنين صحنه‌هايي ما داريم خيلي آسان مي‌شود استنباط کرد که ما نبايد افراد را طرد کنيم.

بنابراين نظر من اين است که هنرمندهاي گذشته - اصل بر اين باشد که بتوانند برگردند. البته خوب شرطش اين است که حالا مي‌آيند درست بيايند، يعني واقعا هنرشان را در اختيار فيلم و نظام جمهوري اسلامي بگذارند و کارهاي مفيد بکنند و نشان بدهند که واقعا برگشته‌اند. هيچ عيبي هم ندارد خودشان بگويند، فيلمشان بگويد ما در گذشته آلوده بوديم ولي اسلام ما را تطهير کرد، انقلاب ما را تطهير کرد، حالا مي‌خواهيم جبران کنيم و اگر مردمي را گمراه کرديم، حالا مي‌خواهيم برگرديم و آن‌هايي که از طريق ما گمراه شدند مثل خود ما برگردند و چه بسا افرادي که از طريق خود اين‌ها گمراه شده بودند وقتي ببينند خود اين‌ها که منشأ گمراهي‌شان هستند اصلاح شده‌اند، اين‌ها هم برگردند.

نتيجه مي‌گيريم که مسئولان کار فيلم و سينما بايد ميدان بدهند به افرادي که مخلصانه مي‌خواهند بيايند خدمت کنند. البته استثناهايي هم دارد- بعضي از اين‌ها آنقدر آلوده بوده‌اند که بسيار مشکل است برگردند و اين استثناء باز هم معنايش اين نيست که درها به روي اين‌ها بسته شده، اين‌ها مي‌توانند جور ديگري خدمت کنند. ما وقتي پذيرفتيم يک نفر توبه کرده و برگشته، ممکن است برگردد و حتي در همين دنياي سينما هم خدمت بکند، اما اگر يک شرمندگي دارد که نمي‌تواند با مردم مواجه بشود و فکر مي‌کند حضورش اثر بدي روي سينما مي‌گذارد، در همان دنياي سينما خدمت‌هاي ديگري بکند. به هر حال خداوند راه را بر آن‌ها نبسته و نبايد اين‌ها را طرد کنيم.

به هر حال اين نظري که بين آن‌ها بايد فرق گذاشت يک فرق واقعي هست که بعضي‌هايشان کمتر انحراف داشتند و کمتر ضرر زدند، بعضي‌هايشان ضرر نزدند، اصلا قديمي‌ها خب کارهاي فني و معمولي کردند. بعضي‌هايشان توبه کردند واقعا، بعضي‌هايشان توبه نکردند و هنوز مي‌خواهند با همان مواضع قبلي خودشان در فيلم بازي کنند منتها به صورت ظاهر سالم. اين تفاوت‌ها هست، اما کساني که مي‌خواهند خدمت بکنند بايد راه برايشان باز باشد.

در زمينه سينما و دست‌اندرکاران آن شما براي دولت تنها نقش نظارتي قائل هستيد يا نقش ارشادي، هدايتي و حمايت نيز قائل مي‌شويد؟ به نظر شما دولت تا چه حد بايد از سينماي مطلوب و مورد نظر جمهوري اسلامي حمايت کند؟

من نظارت را کافي نمي‌دانم، دولت نبايد تنها ناظر باشد، بايد حتما ارشاد بکند و حمايت کند. حد حمايت هم که اينجا آمده حمايت بسيار بالا. اهميت سينما که (در سوال اول گفتم) ايجاب مي‌کند که حمايت به حد کافي و مطلوب باشد. سينما يک جريان مريضي بوده در گذشته، براي اصلاح و جا انداختن اين در جامعه اسلامي حمايت‌هاي فراواني لازم است که (سينما) بتواند نقش واقعي خودش را در جامعه ايفا کند. براي همين دولت حتي بايد دخالت هم بکند، ارشاد هم که مسلم است. نظارت کمترين کاري است که بايد دولت بکند.

فعاليت در زمينه توليد فيلم در کشور به سه طريق مي‌تواند صورت گيرد: 1- فعاليت انحصاري بخش خصوصي 2- فعاليت انحصاري بخش دولتي و سوم فعاليت هر دو بخش دولتي و خصوصي. اولا کدام يک از سه طريق فوق مي‌تواند مطلوب‌تر باشد و ثانيا چه انتظاراتي از بخش دولتي و چه انتظاراتي از توليدات بخش خصوصي داريد؟

در زمينه توليد فيلم که در سوال ششم سه طريق مطرح شده، بخش خصوصي به طور انحصاري يا بخش خصوصي به طور انحصاري يا هر دو، همان سوم مطرح است. منتها اگر بخش خصوصي در اينجا فعال باشد و سالم حرکت کند، سينما، سينماي تجاري نشود، بيشتر جنبه‌هاي فرهنگي را در نظر داشته باشد. کساني بيايند در کار سينما که واقعا ايده و ايمان و عقيده‌اي داشته باشند و بفهمند چه کاري دارند و چه مسئوليت مهمي بر عهده دارند. بخش خصوصي اينجا فعال‌تر باشد بهتر است. دولت اصولا در کارهاي اجرايي نبايد خيلي خودش را نزديک بکند، نقش سازماندهي و سياست‌گذاري و حمايت و ارشاد و نظارت بيشتر دارد. ولي وقتي که در يک مقطعي ايجاب بکند که خودش هم سرمايه‌گذاري کند و کارهايي انجام بدهد مثل کارهايي که الان صداوسيما در توليد فيلم يا وزارت ارشاد دارد در توليد فيلم، موسسات فرهنگي خاصي اصلا تشکيل بشود. اين ها اصلا اشکالي ندارد، اما اگر بشود بخش خصوصي با کنترل شديد و ارشادي دولت اين کار مکتبي را به خوبي انجام بدهد و سرمايه‌گذاري‌ها در آنجا باشد و مطمئن هم باشيد اين‌ها به فساد کشيده نمي‌شوند و منحرف هم نمي‌کنند، سينما را و جنبه‌هاي تجاري بر جنبه‌هاي هدفي نمي‌چربد بيشتر ميدان بدهيم به مردم خوبست. ولي در شرايط موجود حتما بايد وزارت ارشاد و صدا وسيما که امکانات فراواني هم الان دارند، حتي بنياد مستضعفان که سينماهاي زيادي در اختيار دارد بايد خيلي فعال باشند. در اين مقطع بخش دولتي قضيه مي‌چربد، اما مألا مانعي ندارد بخش خصوصي بچربد. انتظاري که ما از بخش دولتي داريم اين است که حمايت بکند و نظارت و ارشاد. انتظاري که از بخش خصوصي داريم اين است که مواظب باشد که جنبه‌هاي تجاري و سودطلبي نچربد، اينجا جاي سود خيلي نيست با يک کارخانه عادي و با يک مزرعه کشاورزي و با يک مثلا شرکت پيمانکاري خيلي فرق دارد. اينجا با روح و روان و هستي مردم به خصوص بچه‌ها و جوان‌ها و خانواده‌ها رابطه دارد و يک لغزش ممکن است مصيبتي بزرگ ببار بياورد.

از نظر کمي و کيفي چه تناسبي بين فيلم‌هاي ايراني و خارجي مي‌توان قائل شد. به عبارت دقيق‌تر ما به ازاء چگونه فيلمي ايراني، مي‌توانيم از فيلم خوب خارجي صرف نظر کنيم و براي اينکه فيلم ايراني به نمايش درآيد تا چه حد مي‌توانيم در مقابل اشتباهات فيلم ايراني گذشت کنيم تا فيلم خارجي کمتري نمايش داده شود؟

اگر مي‌شد که ما با توليد داخلي همه سينماها و کانال‌هاي صداوسيما و حتي ويديوهاي خانگي را پر مي‌کرديم، بسيار خوب بود. البته يک روزي هم خواهد رسيد که ما توليد فيلم‌مان به اندازه نياز داخل باشد.

هر چه کمتر به خارج متکي باشيم بهتر است. به هر حال فيلم‌هاي خارجي مخصوصا فيلم‌هايي که امروز در کمپاني‌هاي بزرگ دنيا توليد مي‌شود، بيشترش غربي است يا شرقي. يا مارکسيست‌ها مي‌سازند يا کاپيتاليست‌ها. اين‌ها (اين فيلم‌ها) خيلي کم پيدا مي‌شود که خالي باشند از يک نوع بدآموزي. ممکن است قصد بدآموزي هم نداشته باشند، چرا که آن‌ها براي خودشان با توجه به معيارها و ضوابط اهداف و زندگي خودشان به عنوان فيلم سالم-آنرا- ساخته باشند، اما براي آن‌ها سالم است. به هر حال يک جريان مارکسيستي هر جور فيلم بسازد الحاد در آن ساخته به چشم مي‌خورد، يا سرمايه‌دارهاي غربي و سلطه‌گرهاي استعماري با آن کمپاني‌هايي که غرق در فساد اخلاقي هستند امروز يکي از ابزار تجارتشان استفاده کردن از خانم‌ها و دختران مظلوم دنيا است که مي‌خواهند اين‌ها را وسيله عياشي و وسيله درآمد خودشان قرار بدهند. خيلي کم پيدا ميشود که يک فيلمي از بدآموزي خالي باشد، نه اينکه محال ممکن باشد بلکه ممکن است فيلم‌هاي تاريخي، علمي، جنگي و چيزهاي خوب ديگري هم باشد. فيلم‌هاي با ارزشي وجود داشته باشد، مثل آن‌هايي که از طبيعت تهيه کرده‌اند و باز خارجي که مي‌گوييم –خارجي به اين معناست وگرنه ممکن است در کشورهاي اسلامي و جاهايي که براي اسلام فعاليت مي‌کنند نسبت به ما هم کشور خارجي محسوب مي‌شوند. اما خوب از لحاظ اسلامي خارجي نيست فيلم‌هاي خوبي تهيه شود. يا نهادهاي انقلابي دنيا، انقلاب‌هاي دنيا فيلم‌هاي انقلابي خوبي بسازند. به هر حال نمي‌شود متکي بود به فيلم خارجي، اين مقدار مسلم است. براي اينکه تهيه خوراک سينماها و تلويزيون‌ها از طريق خارجي با اين وسعت. ما اين پنج سال فهميديم غيرممکن است که سالم باشد ولي نمي‌شود در را بست.

ولي به هر حال در فيلم‌هاي خارجي از لحاظ شيوه کار، تکنيک فيلم و از نظر ريزه‌کاري‌هاي هنري و صحنه‌ها، چيزهاي فراواني هست که باعث تکامل صنعت فيلم مي‌شود. ما اگر بخواهيم رابطه‌مان را با آن‌ها قطع کنيم تحقيقا يک نوع خسارتي خواهيم داشت از ناحيه تکامل صنعت فيلم و سينما. پس به طور کلي ما بايد تکيه اصلي را بر توليدات داخلي بگذاريم و از فيلم‌هاي خارجي هم در حد استفاده از پيشرفت‌هاي صنعت فيلمسازي -حداقل- و استفاده از کارهاي خوبي که آن‌ها مي‌کنند خودمان را محروم نکنيم و استفاده کنيم.

اين روحيه را در جامعه‌مان نبايد ترويج کنيم که از فيلم خارجي نبايد استفاده بشود، چون اگر اين کار را کرديم اولا دريچه‌هايي از علم و هنر و فن را بر روي خودمان بسته‌ايم، ثانيا اگر اين گونه باشد فيلم‌هاي ما هم به خارج نمي‌رود. اين مبادلات فرهنگي خودش يک مسأله است، ما اگر مقيد بشويم فيلم کسي را اينجا نياوريم، آن‌ها هم فيلم ما را مطرح نمي‌کنند. در نتيجه ما که قبول داريم و مدعي هستيم پيام داريم و رسالت داريم، رسالت جهاني داريم، خودمان را محروم مي‌کنيم، که حتي با صدور انقلاب اين کار مخالف است.

ما براي نشر افکارمان بايد مبادلات فرهنگي داشته باشيم و از فيلم‌هاي خارجي استفاده کنيم ولي آن قيدي که من عنوان کردم هم براي فيلم‌هاي داخلي هست و هم براي فيلم‌هاي خارجي، فيلم‌هاي بدآموز را نبايد بگيريم. حالا اگر آمديم فيلم خوب خارجي نديديم نمي‌گذاريم، اين اشکالي ندارد. واجب نيست که بگذاريم. اما تحقيقا اين جوري نيست که يک دفعه قضاوت کنيم و قلم سرخ بکشيم روي همه فيلمهاي خارجي. بگوييم هيچ فيلم خارجي خوب نيست توي دنيا، چرا فيلم‌هايي هست. البته اين وضعي که در چند سال گذشته بوده مطلوب ما نيست، ما در گذشته خيلي در اين پنج شش سال خيلي- فيلم خارجي استفاده کرديم در داخل کشور، شايد هم روي اجبار. براي اينکه ما توليد فيلم‌مان کم بوده، هنرمندهاي ما -خب تربيت‌شان مثل همان خارجي‌هاي بوده است در گذشته و تفاوتي با آن‌ها -خيلي- نداشتند. فيلم‌هايي که در رژيم گذشته توليد شده بود تفاوتي –اکثرا- با فيلمهاي خارجي نداشته، هنرمندان‌شان هم اکثرا همان جورها بوده‌اند. معلوم است که کار هنري جوري نيست که يک هنرمند يک شبه بتواند خودش را عوض بکند. هنرمندان جديد هم که آمدند صحنه، خب اولا که خيلي هنرمند نداشتيم، ثانيا آن‌هايي هم که بودند پختگي نداشتند، فيلم را با کيفيت خوب نمي‌توانستند ارائه بدهند و ابزار کار نبود. در کل ما يک نوع اجباري داشتيم و نمي‌شد سينما را هم خالي کرد، تلويزيون را خالي کرد. مردم هم عادت کرده بودند به اين، جايش هم چيزي نداشتيم، وقت مردم بايد پر بشود. يک خانواده وقتي کارهاي روزانه‌شان را انجام مي‌دهند نمي‌توانند بنشينند هميشه به همديگر نگاه کنند. توي خانه نشستند بايد تلويزيون نگاه کنند يا ساعتي مي‌خواهند بروند بيرون، نيم ساعت توي پارک مي‌گردند، ديگر نمي‌شود يک جايي نباشد که دو ساعت خواستند فيلم ببينند، نبينند. بنابراين فيلم امروز جزو ضرورت زندگي مردم، مخصوصا شهري‌ست و ما ناچار بوديم اين‌ها را داشته باشيم. خب، حداکثر تلاشي که مي‌شد بکنيم اين بود که فيلم‌هاي سالم‌تري، کم ضررتري را مطرح بکنيم. پس نتيجه اينکه فيلم خارجي را نبايد به کلي تحريم کرد و سانسور کرد، بلکه بايد يک مقدار از آن‌ها استفاده کرد. اين در صورتي که فساد نداشته باشد، منافعي هم دارد که ما تذکر داديم، ولي تکيه اصلي بايد بر فيلم داخلي باشد.

عملکرد سينماي ايران نشان دهنده رشد توليد فيلم ايراني است، با عنايت به اينکه شش سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذارد، ارزيابي شما از سينماي ايران طي اين مدت چيست؟

در سوال هشتم که مطرح شده که سينما در ايران رشدي داشته؟ بله رشدي داشته، اما ارزيابي کلي اين است که ما هنوز در وسط راهيم، يعني اين رشد کافي نيست. اولا، دو، سه سال اول هنرمندان ما هنوز فکر مي‌کردند که به خاطر آشوب‌هاي سياسي و آن حرکت ليبرالها و منافقين و مارکسيست‌ها و جدال‌هاي خارجي و جنگ و... مطمئن نبودند که اين نظام مي‌ماند، اين نظام اسلامي، لذا خيلي دل نمي‌دادند- از طرفي هنوز هم جدي نمي‌گرفتند قضيه را، فکر مي‌کردند که در نظام اسلامي هم کم‌کم هنر آن‌ها به همان شکل پذيرفته مي‌شود. رفته رفته فهميدند نه، قضيه جدي است، ماندني است. ثانيا برخورد ما با مسائل فکري و مکتبي را ديدند جدي است. وقتي که انقلاب فرهنگي شد و ديدند ما دانشگاه را آنجوري قاطع برخورد کرديم، بستيم، براي آنکه آن بد آموزي‌ها را از جامعه دور کنيم، ديگر به خودشان آمدند. توجه کردند که بايد برسند. هنرمندان جديد و جوان‌هاي هنرمند اسلامي و مکتبي که شروع کردند کارشان را، آن‌ها هم رشد کردند و موفق شدند. مخصوصا همکاري هنرمندان مکتبي و متعهد جديد و هنرمندان قديمي و سابقه‌دار و وارد هم اثر خوبي گذاشت. در کل ما شاهد رشد خوبي هستيم، مخصوصا اخيرا فيلم‌هاي خوبي عرضه مي‌شود. وقتي من - از صداوسيما بيشتر اطلاع دارم- در تلويزيون حرکت خوبي دارم مي‌بينم، در ساختن فيلم‌ها و سريال‌ها و نمايشنامه و تئاتر. ولي حتما کافي نيست، بايد سرعت بيشتري پيدا کند و تشويق بيشتري بايد بشوند، تشويق‌هاي مادي و معنوي بايد ادامه پيدا کند.

يک نکته‌اي که به نظرم هست اين است که فيلم‌هاي ما يک اشکال کلي دارد -در تئاتر به خصوص- آن لطافت لازم را که هنر بايد از آن برخوردار باشد ما در فيلم‌ها نمي‌بينيم. خشونت يک مقدار حاکم است، شايد آن روحيه‌هاي انقلابي و اين‌ها تأثير مي‌گذارد روي هنرمندان. يک مقدار برخوردهاي تند، سروصداهاي زياد، داد و فرياد کشيدن‌هاي بي‌مورد و خشن برخورد کردن در صحنه، اين‌ها فيلم‌ها را -آدم خيال مي‌کند- يک مقدار از کيفيت خوب پايين مي‌آورد. من در يکي از ملاقات‌هايي که خدمت امام بودم، به مناسبتي مسائل فيلم‌ها مطرح شد، ديدم حضرت امام هم نظرشان همين است. فرمودند فيلم‌ها بيشتر جنبه‌هاي خشن و دعوايي و تند دارد، حتي در تعبيرات. در کلمات هم رواني کلمات را ندارند. احساس مي‌شد که حتما خيال مي‌کنند با لفظ قلم و تعبيرات مطنطن (گزاف و قلنبه) و کلمات پرزرق و برق را بکار ببرند. در صورتي که فيلم بايد روان، به زبان مردم و واقعا نمايش‌ همان زندگي مردم عادي باشد. اين جنبه در فيلم‌هاي ما مخصوصا فيلم‌هاي انقلابي، فيلم‌هاي هنرمندان جديد خيلي کم است، تئاتر ديگر از اين بدتر. بي‌خود داد و بيداد مي‌کنند، فرياد مي‌کشند. با حرکات تندي دست‌هايشان را بي‌ربط تکان مي‌دهند، کله‌ها را تکان مي‌دهند، چشم‌ها دريده مي‌شود، روبروي هم قرار مي‌گيرند. در اين گونه چيزها، اين‌ها مصنوعي است، فيلم بايد نمايش صحنه واقعي باشد. اين تندي و خشونت و غيرعادي بودن فيلم را از آن بگيريم و من اين را –رويش- تأکيد دارم.

يکي از تفاوت‌هاي اساسي بين فيلم‌هاي ما و فيلم‌هاي خارجي همين است. خب، هنرمندان پيشرفته خارجي- آن‌ها که در هنرشان جلو هستند، آدم وقتي مي‌بيند عادي است اصلا عينهو ناظر ندارند، خودشان دارند زندگي را منعکس مي‌کنند. البته يک جاهايي بايد تندي و دعوا باشد ولي آن فيلم‌هاي خاص خودش است.

هنوز هم سوژه پيدا کردن مثل اينکه براي بعضي هنرمندان يک مقدار دشوار است، در صورتي که سوژه خيلي زياد است سوژه‌هاي مذهبي، تاريخي، اخلاقي، انقلابي، طبيعي، زندگي عادي اين‌ها را بايد پيدا بکنند، چيزهايي که در زندگي مردم هست، اين‌ها را بيارند و خيلي نرم و لطيف به معرض نمايش بگذارند.

سينماي کشور تا چه ميزان مي‌تواند به استقبال تماشاگر متکي باشد؟

در سوال 9 که سوال شد تا چه حد سينما به تماشاچي متکي است، خيلي. اصلا اساس کار سينما تماشاگر است اگر تماشاگر نباشد فيلم اصلا براي چه ساخته مي‌شود. از لحاظ اقتصادي که روشن است، براي اينکه فيلم بايد با درآمدي که از تماشاگر مي‌گيرد رشد کند. تلويزيون اين کار را مي‌کند، فيلم پخش مي‌کند، اما تلويزيون به خاطر وظيفه عمومي که در تربيت مردم دارد به پر کردن وقت مردم در خانه‌هايشان اقدام مي‌کند و دولت از اين جهت سرمايه‌گذاري مي‌کند. اما سينما که مردم به تماشا مي‌روند و بيشتر هم بايد به بخش خصوصي واگذار بشود، بايد تماشاگر داشته باشد، خرج هم بکند تا اينکه جنبه مادي اين صنعت از اين ناحيه تأمين بشود. از جنبه‌هاي استفاده‌هاي فرهنگي هم تماشاگر اگر نباشد فيلم براي چي ساخته مي‌شود؟ به طور کلي رکن اصلي سينما و فيلم تماشاگر است که حتي اگر تلويزيون هم تماشاگر نداشته باشد، بيننده نداشته باشد، نبايد وقتش را صرف کند. بايد سعي کرد مردم را قانع و راضي کرد و جاذبه ايجاد کرد که تماشاچي زيادتري داشته باشد.

به نظر شما سوژه فيلم بايد صرفا مسائل اسلامي، جنگي و انقلابي باشد يا مي‌تواند ساير مضامين و مسائل اجتماعي را نيز دربرگيرد و در نهايت اينکه به نظر شما اسلامي بودن فيلم به چه معناست؟

سوژه‌هاي فيلم چه بايد باشد: اسلامي باشد، انقلابي باشد، تاريخي باشد، همه اين‌ها بايد باشد. اينکه بعضي‌ها فکر مي‌کنند فقط بايد عناوين اسلامي، يعني حتي سوژه‌هايي که جزو اصطلاحات اسلامي باشد، نه.

البته روح فيلم هميشه بايد سازنده باشد از لحاظ اخلاق و عقيده و آموزش‌هاي صحيح علمي و هنري. اما سوژه‌ها اگر يک طوري انتخاب بشود که غيرمستقيم پيام را القا بکند بهتر است. ولي وقتي که ما يک فيلمي را شروع مي‌کنيم لازم نيست که يک عنواني بدهيم که از آن عنوان بيننده بفهمد شما داريد و مي‌خواهيد چه مسأله‌اي را القا کنيد و آن‌هايي که نظر مخالف دارند از همان جا گارد بگيرند، خودشان را آماده کنند که نپذيرند. شما ممکن است يک عنوان تاريخي، يک عنوان مبهمي بدهيد به فيلم که طرف باريک بشود که اصلا به کجا مي‌خواهد اين فيلم برسد، دقت بکند، آخر فيلم متوجه مي‌شود که يک مسأله‌اي در وجودش پيدا شده که مستقيم نبوده است. من خيال مي‌کنم القا غيرمستقيم و تبليغ غيرمستقيم خيلي موثرتر و مفيدتر از تلقين مستقيم باشد. لذا تأکيد بر اينکه سوژه بايد اسلامي باشد هيچ لزومي ندارد، يک سوژه ساده تاريخي، يک چيزي توي مردم، يک ضرب‌المثل، يک چيزي که از اول هيچ چيز را القا نمي‌کند ولي در عمل، در ضمن فيلم مسأله تلقين مي‌شود به بيننده - با ظرافتي که هنرمندان دارند- اين موثرتر است.

البته معنايش اين نيست سوژه اسلامي انتخاب نکنند، چرا، سوژه‌ها همه چيز مي‌تواند باشد، حتي اگر فيلم جنگي هم بخواهيد نشان بدهيد، روحيه جنگي هم به مردم بدهيد، لازم نيست که از اول عنوان فيلم جنگي باشد. يک چيز ديگري مي‌شود انتخاب کرد ولي روحيه جنگي القا بشود. لذا از نظر بنده تکيه کردن روي سوژه اگر منظور به صورت عنوان فيلم باشد خيلي مهم نيست، محتواي فيلم مهم است و اسلامي بودن فيلم به سوژه نيست و به آن محتواي فيلم است. به آن ريزه‌کاري‌هايي است که بالاخره نتيجه فيلم در آن است يا در ضمن فيلم القا مي‌شود اين‌ها مي‌تواند باشد.

آثار برگزاري چنين جشنواره‌اي – جشنواره فيلم فجر- چه مي‌تواند باشد؟

برگزاري جشنواره کار بسيار خوبي است، مخصوصا در اين مقطع. ما بايد هنرمندان‌مان را تشويق بکنيم و اين تشويق طرق مختلف دارد که يکي از آن‌ها همين جشنواره‌هاست.
طبعا وقتي که انقلاب شد عده‌اي خائف بودند، هنوز هم شايد خائف باشند، که ممکن است در انقلاب اسلامي به آن نحو مخصوصا به فيلم توجه نشود. به هين جهت ما بايد اين پيش داوري‌ را از بين ببريم، يکي از کارها همين برگزاري جشنواره‌ها است که در اين جشنواره‌ها هنرمندان مطمئن مي‌شود که هنرشان خريدار دارد، نظام هم طالب آن‌هاست و در اين جشنواره‌ها بايد هنرمندان جهت داده و کمک هم بشوند.

جشنواره فيلم فجر بهتر است به صورت يک جشنواره داخلي ادامه يابد يا ترجيح مي‌دهيد که به صورت بين‌المللي و با حضور فيلم‌هاي خارجي در بخش مسابقه همراه باشد؟

اينکه سوال شده جشنواره بهتر است که داخلي باشد يا خارجي، حالا جشنواره فجر اگر خارجي هم –بين‌المللي- بود بهتر بود. ولي ما به طور کلي بايد هم جشنواره داخلي داشته باشيم و هم خارجي. يک مقداري جشنواره‌هاي بين‌المللي توسعه بيشتر مي‌توانند داشته باشند، استفاده بيشتري هم مي‌توان از آن‌ها کرد. براي معرفي فيلم‌هاي خودمان و هم شناختن هنرمندان ديگر و فيلم‌هاي ديگر ايجاد رابطه لازم است. ولي ما در داخل الان نياز بيشتري داريم چون نيروي بيشتري بايد براي جشنواره‌هاي بين‌المللي بکار بگيريم. از برقراري جشنواره‌هاي داخلي و محدود که آسان‌تر است نبايد غفلت کنيم، بايد داشته باشيم. حالا ديگر امسال گذشته -انشاءالله سال‌هاي آينده جشنواره‌هاي فجر هميشه بين‌المللي باشد، مي‌تواند بهتر باشد.


گروه فرهنگ و هنر

منبع: isna.ir


http://www.CheKhabar.ir/News/50764/نظر آيت الله هاشمي رفسنجاني درباره سينما در سال 1363
بستن   چاپ