چرا مردان با زني پايين تر از همسرشان خيانت مي کنند؟
دوشنبه 29 آذر 1395 - 9:45:20 AM
چه خبر - دلايل خيانت اين مرد به دوست عاطفي زيبا و متعهد خود چيست؟

چرا برخي از مردان با وجود داشتن زني خوب ، متعهد و دوست داشتني باز هم به او خيانت مي کنند؟ دلايل تمايل اين مرد جوان به زناني پايين تر از سطح دوست عاطفي خود چيست؟ آيا چنين مرداني را مي توان به مسير صحيح عشق ورزي بازگرداند؟ از نظر علم مهارت هاي ارتباطي زنان در برابر اينگونه از مردان بهتر است چگونه عمل کنند؟ پاسخ اين پرسش ها را در ماجراي جالبي که مهدي آريافر متخصص برجسته مسائل درون خانوادگي و خيانت هاي همسران در سايت خود نوشته است، خواهيم يافت.

به گزارش پرتال « سيمرغ »؛ اين متخصص صاحب نام در بيان يکي از تجربيات مشاوره هاي واقعي اش در زمينه بهبود روابط ناشي از شکست عاطفي و با استفاده از اسامي مستعار خارجي به جاي اسامي واقعي مراجعين خود نوشته است:

برندا 27 ساله صاحب يک کسب و کار موفق در زمينه محصولات بهداشتي و زيبايي است. او دو روز بعد از آنکه به دوستش بيلي گفته بود، همه چيز ميان ما براي هميشه به پايان رسيده است، براي مشاوره ترميم و بازسازي روحيه ناشي از شکست عاطفي نزد من آمد. آنگونه که برندا برايم تعريف کرده بود، اولين باري که رابطه آنها دچار مشکل شده بود، زماني بود که او ديده بود، دوست پسرش در جاده تندرستي باشگاه انقلاب، در حال صحبت کردن با دختر ديگري است و به گونه اي عاشقانه و رمانتيک در کنار او راه مي رود.

رابطه ميان آنها بارها بر اثر بي تعهدي مرد جوان به هم خورده بود اما بعد از مدتي و با اصرارهاي فراوان بيلي و تأکيد وي بر اين نکته که او ديگر تغيير کرده و جز برندا به دختر ديگري فکر نمي کند، بار ديگر شکل مي گرفت. اما گويا اين جناب بيلي خان ما حاضر نبود دست از کارهاي اشتباهش بردارد و بار ديگر با دختر ديگري دوست مي شد. به همين علت، برندا مصمم شده بود تا به کمک من، نام را براي هميشه کنار بگذارد.

مهدي آريافر مي گويد: از برندا پرسيدم، بيلي چه ويژگي هاي مثبتي دارد که عليرغم اين رفتارهايش حاضر نشده اي او را براي هميشه کنار بگذاري؟

برندا پاسخ داد: " آقاي آريافر، بيلي پسر با اراده و سختکوشي است. او 5 سال است که از اصفهان به تهران آمده و در حين تحصيل در رشته مهندسي کامپيوتر يکي از دانشگاههاي معروف تهران، در يک شرکت خصوصي نيز کار مي کند. بيلي متکي به خودش است و روي پاي خودش ايستاده است. ما 3 سال پيش و بطور اتفاقي در نمايشگاه کتاب با يکديگر آشنا شديم. او به زبان هاي فرانسه و انگليسي نيز مسلط است و به همين خاطر در کارهايم، کمک بسياري به من کرده است. من حقيقتاً او را دوست دارم ، اما نمي توانم منظور او را از کارهايي که انجام مي دهد درک کنم. اگر تعريف از خود نباشد، من دختر خوش اندام و زيبايي هستم. تحصيلاتم هم از بيلي بالاتر است و وضعيت مالي بسيار خوبي هم دارم، تصور نمي کنم اين رفتارهاي زشت و توهين آميز حق من باشد. من از هيچ کوششي براي حفظ رابطه مان دريغ نکرده ام اما او همچنان به روابطش با دختران ديگر نيز ادامه مي دهد. "
انصافاً برندا در مورد زيبايي چهره اش راست مي گفت. او زني زيبا بود.

به برندا گفتم : " اگر درست حدس زده باشم بيلي پسر خوش قيافه اي نيست ؟ "

برندا جواب داد: " بله آقاي آريافر ،حدستان کاملاً درست است، اما شما از کجا فهميديد که او خوش قيافه نيست؟ "
به برندا عرض کردم : « همين الان براي دقايقي خودتان را به جاي بيلي بگذاريد و تجسم کنيد که بيلي چه احساسي در مقابل برندا دارد؟ او با زني زيبا برخورد کرده که عاشق اوست. ناگهان هرچه خواسته بود به يکباره پيدا کرد، يعني زني خوش اندام، زيبا و تحصيلکرده به نام برندا . اين دختر جوان همان زني است که بيلي هميشه در روياهايش او را مجسم مي کرده است. متأسفانه آن مرد خود را لايق اين همه چيز خوب نمي داند. او احساس مي کند که از برندا سوء استفاده مي کند. او فکر مي کند که يک شياد است. اين پسر ، ظاهر خوبي ندارد و مطمئن نيست که برندا تا آخر عمر با او زندگي کند. هرچه برندا و بيلي مدت بيشتري باهم باشند و از نظر احساسي به هم نزديکتر بشوند، نگراني بيلي درباره اينکه اگر برندا او را ترک کند چه اتفاقي رخ خواهد داد، بيشتر مي شود.

بيلي از پايان اين رابطه مي ترسد و کسي را مي خواهد که خيال او را راحت کند، اما او جرأت ندارد به برندا از ترس ها و نگراني هايش سخن بگويد ، زيرا فکر مي کند که اگر برندا احساس او را نسبت به خودش بفهمد، او را ترک خواهد کرد. حال روزي را تجسم کنيد که اين مرد، خانم جواني را در جاده تندرستي باشگاه انقلاب ديده بود.»

مهدي آريافر در ادامه گفته است، از برندا پرسيدم: «شما آن خانم را در باشگاه انقلاب ديديد. اگر باز هم درست حدس زده باشم خانمي کوتاه قد و با چهره بسيار معمولي بوده . شما با ديدن آن خانم ، جمله اي نظير اين عبارت را نگفتيد که : "بيلي خيلي از آن خانم سرتر است و احتمالاً بيلي در تور او افتاده است. آيا حدس من درست است؟ »

برندا که نشان مي داد از حدس من جاخورده است، گفت: « واي خداي من ، شما چگونه توانستيد با اين دقت بالا بخوبي مشخصات آن خانم را حدس بزنيد؟ بايد اعتراف کنم که با ديدن آن دختر، من با خودم گفتم: اين خانم که نه اندام مناسبي دارد و نه جذابيت و زيبايي اي . بيلي دلش را با چه چيز اين خانم خوش کرده است؟ "به برندا عرض کردم: " حدس چندان سختي نبود، بيلي اعتماد به نفس لازم را ندارد و به همين خاطر به سوي افرادي گرايش پيدا مي کند که از خودش پايينتر باشند. در واقع تمايل اين مرد به گرايش به چنين افرادي به خاطر بي اخلاقي او نيست، بلکه او بخاطر فرار از واقعيت به سوي دخترهاي ديگر متمايل مي شود. او مي ترسد تا اين واقعيتهايي را که بدان اشاره کردم با شما در ميان بگذارد. او فکر مي کند اگر واقعيت ها را به شما بگويد، شما از او زده شده و براي هميشه او را ترک کنيد. بيلي از اينکه احساساتش را با شما در ميان بگذارد، حسابي وحشت دارد.

استرس او دائماً در حال افزايش است و هنگامي که سعي مي کند به شما ثابت کند که به هيچ دختري به غير از شما حتي نگاه هم نمي کند، اين استرس بيشتر مي شود و تنها زماني استرس او فرو مي نشيند که دختري پايينتر از خودش شروع به صحبت کردن با او کند. تنها در آن زمان است که جناب بيلي ، اعتماد به نفس خود را بدست مي آورد زيرا نسبت به آن شخص احساس برتري مي کند.»

اين مشاور خانواده در ادامه گفته است؛ به برندا پيشنهاد کردم اگر موافق باشد، تصميم گيري براي کنار گذاشتن بيلي را به جلسه بعدي موکول کند تا من بتوانم فضاي مناسبي را فراهم سازم تا بيلي و وي بتوانند بصورت رو در رو ،احساسات واقعي خود را نسبت به يکديگر بيان کنند. برندا نيز پيشنهاد مرا پذيرفت.
خوشبختانه در جلسه بعدي دقايقي را با بيلي و بدون حضور برندا در اتاق مشاوره، به بررسي شخصيت او پرداختم و متوجه شدم که انصافاً او پسر خوبي است و خصوصيات بسيار ممتازي دارد که برندا به برخي از آنها اشاره کرده بود. در آن جلسه مرد جوان را متقاعد کردم تا احساساتش را بدون ترس با برندا در ميان بگذارد. سپس از برندا خواستم تا به اتاق مشاوره بازگردد و به همراه بيلي، بي پرده و بسيار رک و شفاف در خصوص احساسات واقعي شان با يکديگر صحبت کنند. من هم از اتاق مشاوره بيرون رفته و آنها را تنها گذاشتم.

دقايقي بعد ،برندا از اتاق مشاوره بيرون آمد و در حاليکه اشک مي ريخت ، گفت: « آقاي آريافر! خيلي معرکه بود. بيلي تقريباً همان چيزهايي را گفت که شما به آنها اشاره کرده بوديد و من هم علت علاقه ام را به او بازگو کردم و به وي اطمينان دادم که از انتخابي که کرده ام پشيمان نخواهم شد. من تازه فهميدم که بيلي هم مرا خيلي دوست دارد و اشتباهات گذشته اش همانگونه که شما نيز گفته بوديد به دليل فرار از بيان واقعيات بوده است.»

از مرد جوان پرسيدم: خب چه حسي داري بيلي خان! بيلي پاسخ داد: خيلي سبک شدم. تقريباً سه سال است که مي خواستم حرف دلم را به برندا بگويم اما هربار به بهانه هاي مختلف از گفتن آن طفره مي رفتم.
به مرد جوان گفتم: من اطمينان دارم که تو ديگر دست از خيانت هاي عاطفي ات برخواهي داشت !
بيلي با چهره اي خجالت زده گفت: همينجا به شما و برندا قول مي دهم ديگر از اين اشتباهات مسخره نکنم و به عشق خود پايبند باشم.
با توصيه برندا قرار شد بر روي اعتمادبه نفس آن مرد جوان، چند جلسه اي کار کنم. اکنون آقاي بيلي اعتماد به نفس لازم را بدست آورده است و با همراهي همسرش شرکت مستقلي را در زمينه کامپيوتر تأسيس کرده است.

مهدي آريافر در انتها افزوده است: اين دختر و پسر دوست داشتني مدتي بعد با يکديگر ازدواج کردند و تست هاي هر سه ماه يکباري که براي بررسي کيفيت زندگي مشترکشان انجام مي دهند، حاکي از رضايت طرفين از زندگي زناشويي شان است. البته نمي خواهم بگويم هيچ مشکلي در زندگي آنها پيش نمي آيد. قطعاً در همه زندگي ها، مشکلاتي وجود دارد اما اين زوج جوان آموخته اند که چگونه در کمترين زمان ممکن به شناسايي مشکلات و رفع آن اقدام کنند و هرجا که لازم باشد از مشاور خود کمک مي گيرند.


منبع: سيمرغ/مهدي آريافر

http://www.CheKhabar.ir/News/49036/چرا مردان با زني پايين تر از همسرشان خيانت مي کنند؟
بستن   چاپ