چرا بعضي افراد توانايي برقراري يک رابطه درست را ندارند؟
يکشنبه 7 آذر 1395 - 10:48:32 AM
چه خبر - رابطه بين شخصيت افراد و توانايي ايجاد ارتباط با ديگران

اصولا افراد مي خواهند به فرد ديگري دلبسته شوند تا از طريق اين احساس تعلق، زندگي غني تري داشته باشند. در زندگي روزانه افراد زيادي را مي بينيم که از روابط شان شکايت هاي مختلفي دارند از قبيل: «هيچ مرد يا زن خوبي در دنيا نيست»، «من نمي توانم رابطه احساسي خوبي داشته باشم»، «نمي توانم کسي را انتخاب کنم»، «نمي توانم تعهد داشته باشم»، «احساس تنهايي مي کنم»، «به همه آدم ها بي اعتمادم» و .... همه اين موارد حول محور هاي تنهايي، مشکلات تعهدي، شکايت از فرد محبوب، مشاجرات فراوان و در نهايت نااميدي در ارتباط با ديگري است.

واقعيت اين است که اگر شخصيت فردي از نوعي باشد که در روابطش با ديگران دچار مشکل مي شود، اين فرد ممکن است در ارتباط با ديگران به رابطه اي پايدار نرسد. اين تيپ شخصيت ها در تعامل با دوستان، همکاران و به طور کلي با کساني که با آن ها تعامل دارند، دچار مشکلات مي شوند و از آن شکايت دارند. اين نوع مشکلات به طور خاص در روابط عاطفي با جنس مخالف شکل آشکاري به خود مي گيرد و به ظهور مي رسد، نمونه آن هم همين گونه شکايت هايي است که به آن ها اشاره کرديم.

در ادامه مطلب مي خواهيم به چند نمونه از شخصيت هايي که مشکل عميق در روابط دارند، اشاره کنيم تا از طريق شرح آن به درک بهتري از روابط مان و افرادي که با آن ها وارد رابطه مي شويم، برسيم.

شخصيت جنبه قابل رويت منش فرد است به گونه اي که بر ديگران و محيط پيرامونش اثر مي گذارد. در واقع شخصيت، ويژگي هاي با دوام و منحصر به فردي است که نسبتا ثابت است و وراثت، تربيت و تجارب محيطي در شکل گيري آن نقش دارد. اين صفات و ويژگي ها عناصر پايداري هستند که نه تنها چگـونگي ادراک، ارتباط و تفکر افراد را درباره خود، ديگران و محيط تحت تأثير قرار مي دهد، بلکه کنترل تکانه ها، تنظيم عواطف و هيجانات، عملکردهاي بين فردي، عملکرد شغلي و ساير عملکردهاي اجتماعي آنـان را نيز تحـت تـأثير قـرار مي دهد و در صورت درمان نشدن، اين صفات شخصيتي پايدار، فراگير، انعطاف ناپذير و غيرانطباقي مي شود و به آسيب هاي کارکردي شديد و نـاراحتي هـاي روانـي و ذهنـي قابـل ملاحظـه در افراد منجر خواهند شد.

شخصيت هاي از خود متشکر

افرادي هستند که ويژگي هاي خود را بيش از اندازه واقعي آن بزرگ مي پندارند که ممکن است به صورت رفتارهاي بزرگ منشانه هم خود را نشان دهد و درباره ارزيابي ديگران از خود بسيار حساس هستند. اگر کسي از آن ها انتقاد کند دچار احساس خشم، شرم و تحقير مي شوند. از طرفي وقتي مورد تشويق و تحسين قرار گيرند خوشحالي زايدالوصفي به آنان دست مي دهد. در واقع نيازمند تعريف، تمجيد و توجه دائمي هستند و مايل اند همه جا به عنوان فردي خاص مورد توجه قرار گيرند. مايل اند افرادي که با آن ها معاشرت مي کنند، افرادي برجسته باشند تا بتوانند اين معاشران را به رخ ديگر افراد بکشند. هرچند اين افراد دچار بزرگ منشي هستند؛ اما از درون احساس حقارت، بي ارزشي و سطحي بودن مي کنند و از اين احساس در رنج هستند و اين احساس منفي دروني باعث مي شود در صدد جلب دايمي توجه و تحسين ديگران باشند تا به اين يقين برسند که ديگران آنان را تاييد مي کنند. از ويژگي هاي بارز اين افراد، تکبر، مبالغه، خودستايي است، اين افراد در قبال مردم هيچ گونه احساس همدلي و دلسوزي ندارند، اما مدام محتاج تحسين ديگران هستند.

شخصيت هاي بي ثبات

شاخص اين نوع شخصيت ها، مشکلات پايدار در روابط بين فردي، خودانگاره و تنظيم هيجانات و تکانشي بودن آشکار است. اين افراد ، بين «نزديک شدن به ديگران» از يک سو و «دوري از آنان و اتکا به خويشتن» از سوي ديگر دچار ترديد هستند. در تنهايي، به شدت محتاج حضور ديگران اند؛ وقتي به سمت ديگران مي روند، به دلايل متعدد ناکام مي شوند. اين بي ثباتي شديد در روابط بين فردي و مشکلات حاصل از آن، سبب مي شود تا سکوت و بي اعتنايي را به عنوان بهترين راه براي تـــسکين درد ناشي از رابطه ها تلقي کنند. اين افراد هنگامي که به طور واقعي يا خيالي احساس طرد کنند تلاش هاي مضطربانه اي براي اجتناب از نزديک‌تر شدن انجام مي دهند و همواره دچار احساس پوچي مزمن هستند و تمايل به ناچيز شمردن خود در مواقع نزديک شدن به هدف دارند. عوامل متعددي در شکل گيري اين شخصيت دخيل هستند از قبيل فقدان ها و جدايي هاي اوليه، روابط خانوادگي آشفته، تضادهاي ارتباطي شديد ميان والدين، و سوء استفاده هاي جسمي و جنسي در دوران کودکي.

شخصيت هاي اغواگر

اين افراد به شدت هيجاني، توجه طلب و نمايشي رفتار مي کنند، ابراز احساساتشان به سرعت تغيير مي کند و سطحي است. همواره از ظاهر خود براي جلب توجه ديگران استفاده مي کنند، روابط را خودماني تر از آن چه که واقعا هست، مي پندارند و به شدت نياز دارند در کانون توجه باشند. ناتواني در کسب صميميت هيجاني در روابط عاشقانه، ناراحتي‌هايشان را بيشتر از آن چه که هست نشان مي دهند و تحمل‌شان در برابر ناکامي بسيار پايين است، تهديد به خودکشي يا ژست هاي خودکشي در اين افراد به دفعات ديده مي شود و در معرض مشکلات زناشويي مکرر هستند.

همه ما در طول زندگي مان با افرادي که درجاتي از کم تا زياد اين خصوصيات را دارند روبه رو شده ايم و گاهي دچار درگيري هاي عاطفي و رواني با آن ها بوده ايم، شناخت واره هاي ايجاد شده در اين افراد بيشتر ريشه در دوران رشد و مسائل آن دوران دارد که اين شناخت واره ها اگر خيلي عميق و جدي باشد به اختلال عملکرد فرد در روابط وي منجر مي شود و اين گونه افراد براي روان درماني بايد به روان شناسان باليني يا روان پزشک مراجعه کنند.



منبع: khorasannews.com


http://www.CheKhabar.ir/News/47536/چرا بعضي افراد توانايي برقراري يک رابطه درست را ندارند؟
بستن   چاپ