جزئيات طلاق چيستا يثربي از همسرش از زبان خودش
سه شنبه 4 آبان 1395 - 2:47:03 PM
چه خبر - ماجراي جدايي چيستا يثربي از همسرش

چيستا يثربي اين روزها مشغول تمرين با بازيگران نمايش «اينستاگرام» است که تا چند هفته ديگر روي صحنه مي‌رود. اينستاگرام به موضوع فضاي مجازي و بحراني که در جامعه ايجاد کرده، مي‌پردازد.

چيستا يثربي داستان پستچي را منتشر کرده که با استقبال زياد مردم روبه‌رو شده است. او همين داستان را به صورت سريالي در اينستاگرام هم منتشر کرد که در فضاي مجازي هم با استقبال زيادي مواجه شد.

اين استقبال‌ها باعث شد او داستان‌نويسي در اينستاگرام را ادامه دهد و چند داستان ديگر را هم در اين فضا بنويسد. اما او دل خوشي از فضاي مجازي ندارد و در پاسخ به اين سوال که چرا اينستاگرام و تلگرام را ترک نمي‌کند؟ مي‌گويد: اگر چيستا يثربي واقعي در اين فضا حضور نداشته باشد به اعتبار او و داستان‌هايش اکانت‌ها و صفحات تقلبي زيادي به وجود خواهد آمد، همچنان که اکنون هم صفحات تقلبي زيادي به نام من فعال است!»

با يثربي که علاوه بر نمايش‌ها و داستان‌هاي زياد، فيلمنامه دعوت را نوشته که ابراهيم حاتمي‌کيا آن را کارگرداني کرده است، درباره زندگي‌ شخصي‌ و دخترش که نيايش نام دارد، هم صحبت شديم و او صادقانه به سوالات ما پاسخ داد.

از رابطه مادر و دختري برايمان بگوييد، با دختر 19 ساله خود چگونه رابطه‌اي داريد؟

رابطه بسيار سختي است! دخترم ‌تا زماني‌که بچه بود، من برايش الگو و اسطوره بودم و تلاش مي‌کرد کارهايي را که از او مي‌خواهم انجام دهد. اما چون بيش فعال بود، خيلي به روند کاري ام آسيب زد. در هرجا ودرهر برنامه‌اي که بودم بايد مدام مراقب دخترم مي‌بودم چون کس ديگري از پس او برنمي‌آمد. دخترم مهدکودک نمي‌رفت و حتي دوره پيش‌دبستاني هم نرفت. زماني که براي کار به تئاتر شهر مي‌رفتم او در اولين فرصت مي‌گريخت و به پارک‌شهر مي‌رفت و چون اين پارک اصلا محل امني براي يک بچه نيست، من بايد کارم را رها مي‌کردم و دنبال او مي‌رفتم. بيش فعالي نيايش باعث شد سال‌ها در خانه بنشينم و فقط نمايش و سريال بنويسم. نه مي‌توانستم کارگرداني کنم و نه تدريس و حتي موقعيت عضويت در هيات علمي دانشگاه را هم از دست دادم. من از همسرم جدا شده بودم و به تنهايي بايد هم دخترم را بزرگ مي‌کردم و هم زندگي‌ام را اداره مي‌کردم.

پدرش به شما کمک نمي‌کرد؟

نه! او بعد از جدايي خيلي زود ازدواج کرد و نيايش هم بچه‌‌اي نبود که به خانه پدرش برود و مثلا شب را در خانه آنها صبح کند.

جدايي از همسرتان روي بيش‌فعالي نيايش تاثيري داشت ؟

نيايش وقتي نوزاد بود، اصلا نمي‌خوابيد، وقتي او را پيش دکتر برديم، گفت که او بيش‌فعال است؛ اين کودکان خواب کمي داشته و توقع دارند که مادر هميشه در خدمت آنها باشد.من حتي نمي‌توانستم با تلفن صحبت کنم، چون تلفن را قطع مي‌کرد...

پدرش مي‌دانست که دخترتان بيش‌فعال است و شما را ترک کرد؟

بله! واقعيت اين است ما زماني که ازدواج کرديم قرار نبود زندگي ادامه‌داري داشته و بچه‌دار شويم. ازدواج ما به‌خاطر لجبازي با خانواده‌هايمان بود و براي همين خيلي زود از هم پاشيد.

اين اتفاق در جامعه کنوني ما هم وجود دارد و کم کم دارد به بحران تبديل مي‌شود؛ لجبازي با خانواده و ازدواجي که مي‌داني به جدايي منجر مي‌شود...

من بورسيه آلمان بودم. با سختي زيادي زبان آلماني ياد گرفتم و با رتبه اول از يکي از موسسات فارغ‌التحصيل شدم اما پدرم در آخرين روزها شناسنامه‌ام را نداد تا بتوانم پاسپورت و ويزا بگيرم. پدر و مادرم از هم جدا شده‌ بودند و پدرم مي‌گفت: «تو اگر بروي من خيلي تنها مي‌شوم.» من هم لج کردم و گفتم با اولين کسي که به خواستگاري‌ام بيايد ازدواج مي‌کنم. کسي هم که به خواستگاري‌ام آمد، با مادرش زندگي‌ مي‌کرد و با او مشکل داشت و براي رها شدن از قيد خانواده تصميم به ازدواج گرفته بود. ما از روي ناآگاهي و جهل ازدواج کرديم و بدتر از همه اين‌که بچه‌دار شديم در حالي که مي‌دانستيم زندگي مشترکمان دوام نخواهد داشت. جوان‌هاي امروزي هم اگر براي جدا شدن از خانواده، ازدواج مي‌کنند، سخت در اشتباهند! اشتباه تاريخي من به سه نفر آسيب جدي زد: اولين قرباني خودم هستم، دومي، پدرم بود که دو ماه بعد از ازدواجم، سکته کرد و سومين نفري که آسيب ديد، دخترم است که به هرحال تبديل به بچه طلاق شد. اتفاقي که خودم اصلا دوست نداشتم براي بچه‌ام رخ دهد.

پس جوان‌هايي که به راه شما مي‌روند، ‌بايد خيلي حواسشان جمع باشد؟

دقيقا! من زندگي‌ام را ويران کردم به همين دليل اصلا نمي‌گذارم دخترم به شکلي که من ازدواج کردم، ازدواج کند. مناسک سنتي ازدواج حتما بايد برگزار شود، جشن و شادي بايد باشد، والدين و بزرگان فاميل بايد باشند و... من بدون حتي داشتن آينه و شمعدان ازدواج کردم، بدون مراسم و از همه مهم‌تر بدون حضور والدين در محضر! مادر همسرسابقم در زمان عقد به محضر نيامد، مادر من هم حضور نداشت. بشدت به مراسم سنتي ازدواج اعتقاد پيدا کرده‌ام. وقتي با عصيان ازدواج مي‌کني، در واقع زندگي‌ات را نابود مي‌کني. من روزي که به محضر رفتم لباس بسيار زشتي به تن داشتم، يک پالتوي گرم و بدترکيب. همسر سابقم هم با لباسي کاملا معمولي و خواب‌آلود به محضر آمد. چقدر عصيان زشت و بدي کردم! پدرم سيد بود و خاندان محترمي داشت اما من نگذاشتم حتي مراسم آشنايي خانواده‌ها برگزار شود و اين رفتار چقدر مرا نزد خانواده همسر سابقم بي‌آبرو و بي‌عزت کرد! به‌طوري که آنها خيلي راحت به من گفتند: «خودت خواستي که بدون هيچ مراسمي ازدواج کني!»

در چنين شرايطي زن‌ها بيشتر از مردها آسيب مي‌بينند؟

پدر نيايش که خيلي زود با خانمي که از قبل با او آشنا شده بود، ازدواج کرد. در واقع مرا فريب داد؛ گفت: ما به شکل صوري براي مدتي از هم جدا مي‌شويم و دوباره ازدواج مي‌کنيم! اما رفت و با يک زن ديگر ازدواج کرد؛ نه نفقه داد و نه حتي يک ريال از هزينه‌هاي زندگي نيايش را پرداخت کرد.

با اين همه مشکل، چطور روي پاي خود ايستاديد و نوشتن را ادامه داديد؟

به سختي! هروله‌ سختي کردم تا توانستم خودم و دخترم را به اينجا برسانم. خيلي‌ها حقم را خوردند که آخري‌اش ترانه‌سرايي است که داوري بخش داستان يک مسابقه را به من سپرد اما پول داوري‌ام را نداد. عذاب زيادي در اين سال‌ها کشيدم که اين سختي‌ها و عذاب هم مرا قوي کرد و هم ضعيف! قوي کرد چون به من ياد داد روي پاي خودم بايستم و ضعيف کرد چون مرا به همه بدبين کرد؛ به‌گونه‌اي که هيچ‌کس را به حريم خانه‌ام راه نمي‌دهم. اين نکته را هم بگويم که نيايش بيش‌فعالي را از من به ارث برد و ربطي به جدايي من و پدرش نداشت اما بعد که بزرگ شد، از طلاق ما آسيب زيادي ديد! ‌هر دختري در سن بلوغ به پدر نياز دارد و نبود پدر باعث شد عصيان کند. هرچند الان در دانشگاه مهندسي صنايع مي‌خواند و درس و فعاليت در تئاتر و رشته‌هاي ديگر هنري باعث شده آرام‌تر شود.




منبع : jamejamonline.ir


http://www.CheKhabar.ir/News/44876/جزئيات طلاق چيستا يثربي از همسرش از زبان خودش
بستن   چاپ