واکنش جالب فائزه هاشمي به خبر ميلياردر بودنش
دوشنبه 3 آبان 1395 - 1:37:28 PM
چه خبر - فائزه هاشمي: من اسبي ندارم که هندوانه 300 هزار توماني بخورد/در انگليس مستاجر بودم، خانه نخريدم

*مي گويند اموال اينجا براي من هست! آن برج براي من هست! آن ويلاي نمي‌دانم عظيم براي من هست! براي مهدي هست! براي محسن هست! من هيچ چيز در کانادا ندارم، من هيچ‌چيز خارج از کشور ندارم! بکينهام که بودم خانه‌ام اجاره‌اي بود! يعني من پول نداشتم خانه بخرم! انگيزه نداشتم خانه بخرم!

‌سال ٨٤ يک سي‌دي پخش کرده بودند که من به اتفاق مثلا عمه ٩٠ساله‌ام يک شرکت نفتي عظيم داريم، به ميزان تيراژ خيلي وسيع در نمازجمعه‌ها توزيع کرده بودند. محسن رفته بود شمال با پسرخاله‌ام. يکي ديگر از فاميل‌هايمان که حالا دقيقا يادم نيست چه کسي بود گفت برويم به اين املاک سر کوچه سر بزنيم ببينيم خانه چنده؟ زمين چنده؟ مي‌شود خريد؟ نمي‌شود خريد؟ مي‌روند گپي بزنند صاحب املاکي ته کوچه ملکي را نشان مي‌دهد و مي‌گويد ملك بغلي مال پسر رفسنجاني هست!

حالا محسن خودش هست ولي مي‌گويد پس کو ملک پسر رفسنجاني؟ در بزن برويم تو ببينيم کي هست؟ اين‌قدر محسن گير مي‌دهد، يارو کلافه مي‌شود، محسن مي‌گويد من محسنم اين ملک نه براي من است، نه براي برادرم، نه براي آن ديگري! اين دروغ‌ها را براي چي مي‌گوييد؟ مي‌گويد ما مي‌گوييم که مشتري پيدا کنيم! وقتي شما وارد کلاردشت مي‌شويد يک تپه‌اي هست يک ويلاي گردي اون بالا هست، مدت‌ها شايعه بود اين براي فائزه هست. محسن يک مدتي بود اينها را دنبال کرده بودند که يکي‌يکي اين شايعات را دربياورند تهش از کجاست که بتوانند باهاش مقابله کنند، حتي با آدم‌هايي که اين شايعه‌ها را درمي‌آورند برخورد شود.

چون خيلي حاد شده؛ محسن مي‌سپرد به يکي از آقايان محلي که برو ببين چرا مي‌گويند اين خانه براي فائزه‌ است؟ مي‌رود يک نفر را مي‌فرستد در مي‌زنند؛ سرايدار مي‌آيد دم در، مي‌پرسد اين خانه براي کيست؟ بچه سرايدار مي‌گويد براي فائزه هاشمي است.

مي‌رود به نيروي انتظامي مي‌گويد كه صاحب اين ملک را بخواهيد، به صاحب ملك مي‌گويد خانم هاشمي گفته حالا آب‌ها از آسياب افتاد ملک را به نامم کن! مرد عصباني مي‌شود كه يعني چي؟ اين ملک براي من است؛ چه ربطي به خانم هاشمي دارد؟ مي‌گويد خب سرايدارت هم مي‌گويد اين براي خانم هاشمي است؛ جريان آن چيست؟ آن شخص به لکنت و غلط‌کردم مي‌افتد. مي‌گويد من آمدم اينجا مجوز بگيرم. نه آب نه برق نه مجوز مي‌دهند. ديدم تنها راهي که دارم اين است که بگويم اين براي فائزه‌ است!

شايعه کردم اين براي فائزه ا‌ست همه کارها جور شد! يک برجي هست در ميدان قدس سر خيابان ياسر؛ سر خيابان نياوران خوشگل هم هست؛ روزنامه جوان زمان انتخابات عکسش را انداخت؛ اسم من را فقط ننوشت. نوشت ف.هـ انگليس بوده، درس خوانده، اينجا بوده، آنجا بوده، تمام مشخصات من را گفت و گفت اين برج براي اوست! البته ما رفتيم شکايت کرديم، دو بار هم پيگيري کرديم هيچ فايده‌اي نکرد. نه جوان را خواستند؛ نه حکمي صادر شد؛ نه بررسي‌اي شد؛ نه رسيدگي‌اي شد.

سرمايه‌گذارهايش، صاحب سهامش رفتند شکايت کردند که اين ملک براي خانم هاشمي نيست؛ چرا شما دروغ گفتيد؟ به منافع ما ضربه مي‌زنيد اين حرف‌ها را مي‌زنيد؟ آنها هم رفتند شکايت کردند اصلا رسيدگي هم نشد. آقاي پاليزدار مي‌آيد مي‌گويد که پوست هندوانه‌هايي که اسب‌هاي فائزه مي‌خورند - رسمي ا‌ست يک سخنراني هست که پخش هم شد- فقط ٣٠٠ هزار تومان است حالا بقيه مخارج اين اسب‌ها را ببينيد چقدر است؟ من نه اسبي دارم نه اسبي داشتم. يک اسبي خانم منتظمي باشگاه‌دار به من هديه داد که من اصلا نبردمش، گفتم براي خودت، خودت هم اجاره بده. اصلا احساس نکردم که اين براي من است؛ حتي يک بار هم سوارش نشدم، چون من گاهگاهي مي‌رفتم اسب‌سواري. يا شايعه طلاق من. اين خيلي عجيب بود.

من رفتم انگليس؛ همسرم همراهم نبود من و پسرم رفتيم. او مي‌آمد و مي‌رفت، من مي‌آمدم و مي‌رفتم. برايشان عجيب بود که يک خانم خودش بلند شود برود انگليس و همسرش تهران بماند! به حدي که پسرخاله من بلژيک زندگي مي‌کند آمد ايران برگشت به مادرش گفت آره فائزه طلاق گرفته! مثلا يکي از پاسدارهاي بابا، آقاجلال که از همان روزهاي اول انقلاب با بابا بود و چند سال پيش فوت کرد يک روز از من پرسيد فائزه‌!خانم تو راستي‌راستي از حميد جدا شدي؟

شايعات را شما هزار بار هم تکذيب کني، انگار کسي اصلا گوش نمي‌دهد! يا کسي تکذبيه را نمي‌شنود؛ اگر هم مي‌شنود باور نمي‌کند.

منبع: خبرآنلاين

http://www.CheKhabar.ir/News/44770/واکنش جالب فائزه هاشمي به خبر ميلياردر بودنش
بستن   چاپ