صحنه دلخراشي که دختر 4 ساله از پدر و مادرش ديد
چهارشنبه 28 مهر 1395 - 9:37:16 AM
چه خبر - من از پدرم مي ترسم و از او متنفرم

رسيدگي به اين پرونده از هشتم شهريور 91 به دنبال انتقال پيکر بي جان يک زن جوان به نام زهرا به بيمارستاني در پاکدشت در دستور کار پليس قرار گرفت. همسر اين زن به نام نعمت مدعي بود زهرا خودکشي کرده است.پليس به پرس و جو پرداخت و به اختلاف هاي دنباله دار اين زوج پي برد. وقتي همسايه ها گفتند بارها صداي درگيري اين زوج را شنيده اند نعمت 29ساله بازداشت شد اما خودش را بي گناه خواند.

نعمت که حالا 33ساله است صبح شنبه 24 مهرماه امسال در شعبه دهم دادگاه کيفري يک استان تهران به رياست قاضي محمد باقر قربان زاده و با حضور دو قاضي مستشار پاي ميز محاکمه ايستاد.

در اين جلسه ابتدا نماينده دادستان کيفرخواست را خواند و گفت: با توجه به اينکه دختر قرباني هنگام کشته شدن مادرش چهارساله بوده است معاون اول قوه قضاييه براي وي درخواست ديه را مطرح کرده است. اکنون با توجه به مدرک هاي موجود در پرونده براي نعمت تقاضاي کيفر دارم.

سپس مادر و خواهر زهرا در جايگاه ويژه ايستادند و براي نعمت حکم قصاص خواستند.

خواهر قرباني گفت: خواهرم و شوهرش مدام با هم درگير بودند. خواهرم حتي جاي چند بريدگي روي بدنش را به من نشان داده بود که مي گفت نعمت او را با چاقو زده است.همسايه هاي خواهرم هم همگي مي گويند که زهرا را بارها با صورت کبود در خيابان ديده بودند. اختلاف هاي خواهرم وشوهرش زياد بود اما زهرا به خاطر دخترش حاضر به طلاق نمي شد. نعمت خواهرم را کشته و حالا قصد دارد با دروغ گويي از قصاص فرار کند.

سپس دختر8 ساله قرباني روبه روي هيات قضايي ايستاد و در حالي که اشک مي ريخت گفت: من از پدرم مي ترسم و از او متنفرم چون مادرم را مقابل چشمان من کشت. آخرين بار وقتي آنها با هم درگير شدند پدرم مادرم را هل داد و به آشپزخانه رفت. او با چاقوي آشپزخانه به شکم مادرم زد.

وقتي نوبت دفاع به متهم رسيد منکر قتل همسرش شد و گفت: دخترم 4ساله بود که مادرش را از دست داد. او در اين چهار سال با خانواده مادري اش زندگي مي کند و تحت تاثير حرف هاي آنها قرار گرفته و اين صحبت ها را مطرح مي کند. باور کنيد من همسرم را نکشتم.

وي ادامه داد: من به خاطر مشکلات شغلي ام ناچار شده بوم سند ماشينم را به نام برادرم بزنم. وقتي همسرم متوجه اين ماجرا شد شروع به دعوا کرد اما من براي خاتمه دادن به ماجرا به اتاقم رفتم و خوابيدم. وقتي بيدار شدم همسرم در آشپزخانه مشغول خرد کردن گوشت براي غذا بود. او بار ديگر دعوا را شروع کرد و يکباره با چاقو به شکمش زد.

بنا به اين گزارش، در پايان اين جلسه هيات قضايي وارد شور شد تا راي نهايي را صادر کند.

منبع: رکنا

http://www.CheKhabar.ir/News/44278/صحنه دلخراشي که دختر 4 ساله از پدر و مادرش ديد
بستن   چاپ