شب ويژه خندوانه با حضور احسان عليخاني!
پنجشنبه 13 خرداد 1395 - 12:32:20 PM
چه خبر - احسان عليخاني در خندوانه

«خندوانه» ديشب با دو خبر خوب و بد شروع شد؛ خبر خوب طرح «نگارخانه‌اي به وسعت يک شهر» سازمان زيباسازي شهرداري بود که مدتي است به تابلوهاي تبليغاتي سراسر تهران هجوم آورده و همه را با هنر همراه کرده و خبر بد هم شهادت فضل الله عليپور، جنگل باني بود که چندي پيش به ضرب گلوله قاچاقچيانِ چوب دارفاني را بدرود گفت. به همين جهت شادي برنامه «خندوانه» به همه محيط بانان و خانواده هايشان تقديم شد.

پس از اين کمدين، رضا شفيعي جم وارد شد و به سراغ داستان دنباله‌دار مگس ها رفت و طي اجرايش از تلاش هاي وافر و بي ثمري گفت که خيلي از ما براي کشتن اين موجود کرده‌ايم. او همچنين در حين اجرا حالت‌هاي مختلف مگس را نيز با همذات‌پنداري قوي‌ براي بينندگان به تصوير کشيد. در قسمت ديگري از اين اجرا هم گريزي به موضوع شباهت افراد به حيوانات، گياهان يا حتي اشيايي که دور و برمان است، زده شد و اين بار رضا از حاضران پرسيد که شبيه چه شيئي است و پاسخ هايي از قبيل قوري، گلدان، کنسرو را دريافت کرد ولي بعد گفت: من بيشتر خودم را شبيه فلاسک مي‌بينم و گاهي آن قدر حس نزديکي با آن مي کنم که حس ريختن چاي را هم درک مي‌کنم. شفيعي جم همينطور رامبد را هم به آن ساعت هاي گرد تشبيه کرد.

در بخش ديگر که نوبت مهمان اصلي شد، احسان عليخاني به روي صحنه آمد و با حضورش در طول برنامه مي‌توان بي اغراق گفت که رکورد صحبت در خندوانه را يک تنه شکست.

وي پس از سلام و احوالپرسي صحبت را با ماه عسل شروع و با اين موضوع هم تمام کرد و ابتدا اعلام کرد که در حال کار براي ماه رمضان است. او بعد از اينکه گفت ما هر سال براي اين رويداد خيلي کار مي کنيم با لحني که انگار خودش هم به آن مشکوک بود از جوان پرسيد: اين حجم کاري به چشم نمي‌آيد؟ مگر نه؟

او همچنين عين زندگي بودن قصه هاي روايت شده را از ويژگي هاي ماه عسل خواند و در پاسخ جوان به اينکه خودت طي اين سال ها در برنامه مذکور صاحب چه درکي شدي عنوان کرد: اتفاقا من به فکر اين بودم که چنين سوالي را نپرسي چون واقعا نمي توانم چيزي بگويم اما به طور کلي برنامه سازي براي من در تلويزيون در فرم هاي ديگري مثل سال تحويل خيلي ساده تر است اما از يک جايي به بعد خودم به نوعي وابسته ماه عسل شدم و حس مي کردم اينجا چه دانشگاه خوبي براي يادگرفتن است. من حتي گاهي در برنامه از بزرگي آدمي که جلويم بود خجالت مي کشيدم.

سوال بعدي که از جانب جوان مطرح شد درباره تغيير زندگي مردمي بود که مهمان ماه عسل شده بودند، عليخاني هم طي اعترافي گفت: واقعيت اين است که براي برخي ها موجب شد تا روند زندگيشان به هم بخورد و براي خيلي ها نيز اتفاقات خوبي را شاهد بوديم.

وي با بيان نحوه پيداکردن سوژه هاي برنامه اش اظهار کرد: همانطور که گفتم سوژه ها عين زندگي هستند و به عنوان مثال تا الان براي امسال هم چند سوژه خوب در تاکسي گيرم آمده و به سينما‌گران هم اين توصيه براي گسترش حوزه تاثيرگذاري روي مردم را مي کنم که در بين آن ها باشند. خود من بعد از اين همه مدت همچنان پس از هر سري از برنامه به خاطر حجم فشارها و مسائل موجود گرفتار بيماري سختي مي شوم.


در بخش ديگري خاطره‌اي جذاب از يک اتفاق را تعربف کرد، خاطره اي که در هواپيما رخ داده بود.

وي در اين تعريف از پروازي گفت که در آن ابتدا با کساني روبرو شد که با آن ها خصومت داشت و بعد هم دوستي قديمي را پيدا مي کند که با او هم صحبت مي شود و بين حرف ها ابتدا مهمانداري از او تقاضا مي کند تا به کابين خلبان برود که با جواب منفي مواجه مي شود و بعد از آن همين درخواست توسط سر مهماندار مي‌شود تا اينکه کار به درخواست مسئول امنيت پرواز مي کشد و سرانجام او به کابين مذکور مي رود.

عليخاني گفت: خلبان و کمکش بعد از احوالپرسي لحظه به لحظه همه چيز را براي من توضيح و ترجمه مي کردند تا اينکه کمک خلبان فرياد زد: «نميشه، چرخ ها باز نميشن!» و در اينجا بود که صحبت‌ها بالا گرفت و من از ترس نه تنها نمي توانستم حرف بزنم بلکه با خجالت سرم را پايين انداخته بودم طوري که انگار تقصير من بوده.

وي ادامه داد: من کم کم روي زمين پخش شده بودم تا اينکه خلبان برگشت و پرسيد: خوب اشکت درآمد؟ من جواب دادم اين حال فراتر از اشک بود و خلبان با شنيدن اين جمله خنديد و گفت: آهان من همين را مي خواستم چون يه بار که با همسرم ماه عسل را مي ديديم اشکمان خيلي درآمد و من آن روز سوگند خوردم که يک روز اشک اين آدم را در مي آورم و امروز به حرفم عمل کردم.

اما بعد از اين ها صحبت از فضاي مجازي و فحش هاي موجود در صفحه هاي مختلف شد. احسان عليخاني در اين رابطه تعجب خود را از اين حجم عصبانيت مردم اظهار کرد و گفت: يکي از مشکلات ما اين است که بلد نيستيم گفتگو کنيم. به همين خاطر زورمان را با الفاظ وحشتناک بيان مي کنيم و اين موضوع لزوم فرهنگسازي قوي را نشان مي دهد.

حرف هاي عليخاني هم چنان ادامه داشت تا اينکه جوان با حضور شاه حسيني و داوود پشت صحنه به همراه آرش ظلي‌پور در قسمت ديگري پانتوميم بازي کردند و بعد از يک تنفس جناب خان آمد. او با چشم هايي که به تقليد از مهمان برنامه (عليخاني) با لنز سبز شده بودند آمد.

پس از اين که عليخاني اعتراف کرد که از طرفداران جناب خان است، صحبت از احلام شد و احسان عليخاني اظهار کرد که من مي توانم اين مشکل تو را حل کنم. به همين خاطر قرار شد تا يکبار به برنامه او دعوت شوند.

در ادامه قرار شد اين مجري براي شاد کردن دل چند نفر در بيرون از «خندوانه» به کساني مثل اقوامش که بايد به آن ها بيشتر توجه مي کرده بيشتر سر بزند، ولي با شنيدن اين موضوع از جوان که دوربين خندوانه هم مي‌آيد گفت که نمي خواهم اين اتفاق بيفتد چون مثلا عمه من غيرقابل پخش است!
بعد هم قرار شد تا علاوه بر اين تعدادي از طرفداران برنامه ماه رمضانش را به استوديو بياورد.

به اين ترتيب شبي ديگر از خندوانه با آرزوهايي براي همه ايرانيان و البته حرف هاي بيشمار عليخاني که بيشترشان حول محور ماه عسل مي چرخيد، سپري شد و به پايان رسيد.




منبع : yjc.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/30452/شب ويژه خندوانه با حضور احسان عليخاني!
بستن   چاپ