ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!
چهارشنبه 12 خرداد 1395 - 9:10:39 AM
چه خبر - ماهنامه وقايع - نعمت الله فاضلي*: به دليل مشکلاتي که ترافيک و اتومبيل در زندگي و جامعه ايران امروز ايجاد کرده است، تحقيقات و گفت و گوهاي زيادي در اين زمينه انجام شده و اکنون در شرف انجام است. اما اين گفت و گوها و تحقيقات همه معطوف به حل ترافيک به عنوان مشکلي در زندگي شهري است. پرسش اين است که آيا مي توان از زاويه ديگري به ترافيک نگريست؟ تلاش من در اين جا اين است که اين زاويه ديد متفاوت را مطرح کنم: «منظر انسان شناسانه».

مسلما اين زاويه ديد هم نمي تواند تمام ابعاد ترافيک را توضيح دهيد اما اين حسن را دارد که زاويه ديدي متفاوت از ديدگاه هاي موجود است. اجازه دهيد ابتدا ديدگاه هاي رايج يا فهم عمومي از ترافيک را توضيح دهم. ما معمولا ترافيک را از «منظر آسيب شناسانه» مي بينيم. ترافيک يعني آلودگي محيط زيست، اتلاف انرژي، آسيب زدن به وسايل حمل و نقل، اخلال در زندگي شهري، و هدر دادن وقت شهروندان.

ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!

بدون ترديد اين ادراک عمومي از ترافيک نادرست نيست، اما اين درک عمومي تنها بخشي از واقعيت ترافيک را بيان مي کند. مي خواهم در اين جا بخش هاي پنهان و ناگفته ترافيک را از منظر انسان شناسي و مطالعات فرهنگي تحليل و توصيف کنم. مشکلي که رويکرد آسيب شناسانه به ترافيک دارد اين است که اين رويکرد نه تنها نمي تواند بسياري از وجوه فرهنگي- اجتماعي تجربه ترافيک را توضيح دهد؛ بلکه با اين نقد مواجه است که اگر ترافيک سراسر مشکل و مانند غده اي سرطاني مخرب است چرا مردم همچنان در خلق آن از هم پيشي مي گيرند؟! ما مي دانيم که ترافيک محصول حرکت اتومبيل هايي است که ما شهرنشينان آن ها را به حرکت درآورده ايم. اگر زندگي در اتومبيل و ترافيک دردآور و کشنده است لاجرم بايد راهي براي از بين بردن آن پيدا مي شد و مردم به نحو آگاهانه يا ناخودآگاه اين مشکل را از بين مي بردند.

به طور واضح مي تواند ديد که هيچ اراده جمعي براي از بين بردن يا کاستن معضل شهري ترافيک وجود ندارد. حداقل راه حلي که مي توان در پيش گرفت استفاده کم تر از اتومبيل هاست. اما پرسش اين است که چرا همچنان مردم از اين راه حل استفاده نمي کنند. مي دانم يک پاسخ آماده اين است که مردم ناچارند. مردم به دليل کمبود وسايل حمل و نقل عمومي آسان و رازان ناگزيرند از وسايل نقليه شخصي استفاده کنند.

ضمن قبول اين واقعيت، مي توان گفت همه حمل و نقل هاي شهري ضروري نيستند. ثانيا حتي در صورت وجود وسيله نقليه عمومي، همچنان استفاده از وسيله شخصي، گزينه مطلوب تري براي اکثربت مردم است. من براي شکل گيري و تداوم ترافيک پاسخ ديگري دارم، پاسخ ديگري که به آن کم تر توجه کرده ايم. ترافيک تجربه تفريحي مردم است. اين پاسخ دوم را مي خواهم شرح دهم.

براي نگارش اين يادداشت دو روز در شهر گشتم و به عنوان سرنشين و راننده، سعي کردم تمام چيزهايي را که هميشه با آن ها سر و کار داشتم، بنويسم. نکاتي که در اين جا بيان مي کنم، تنها سرنخ هايي است که براي توضيح و تبيين آن ها مي توان بحث هاي گسترده اي مطرح کرد.

ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!

بگذاريد قبل از اتمام مقدمه بحث، نکته ديگري را هم بيان کنم: ترافيک پديده اي جهاني است و ساکنان لندن، نيويورک، توکيو، پکن و تهران جملگي ترافيک را تجربه مي کنند؛ اما تجربه «ترافيک ايراني» ضمن داشتن شباهت ها، تفاوت هايي با تجربه ترافيک در کلان شهرهاي ديگر دارد. مايلم آن را با واژه «ترافيک ايراني» عنوان کنم.

در ايران ترافيک نه تنها شديدتر است بلکه تجربه مردم از ترافيک متفاوت از تجربه آن در شهرهاي ديگر است. ويژگي هايي که در زمينه ترافيک ايراني بيان مي کنم مرتب شده نيست. يعني تقدم و تاخر آن ها معنادار نيست. تلاش مي کنم آن چه که خود به عنوان يک انسان شهري در کلان شهر تهران از ترافيک مشاهده کرده يا تجربه کرده ام توصيف و تحليل کنم.

ترافيک، فرصتي براي تامل

ترافيک فرصتي است براي تامل کردن. ما در زندگي پرشتاب شهري، فرصت هاي اندکي براي توجه کردن، تامل در خود، مشاهده اطراف و محيط و دقت کردن داريم. انبوه مشکلات و درگيري هاي زندگي شهري فرصت هاي ما براي دست يافتن به موقعيت هايي براي انديشيدن را از ما مي گيرد، مگر اين که از «زمان هاي مردم» شهري مانند ترافيک استفاده کنيم.

ترافيک نوعي پياده روي با ماشين در محيط شهر است. چيزي شبيه قدم زدن در پارک يا ايستادن کنار ساحل و خيره شدن به عمق دريايي به نام شهر يا اقيانوسي به نام کلان شهر.

ترافيک سنگين يا سبک اين وضعيت را فراهم مي کند. ساکنان شهر لحظاتي از پشت شيشه هاي اتومبيل در حالي که به محيط شهر اشراف دارند با دقت نگاه مي کنند تا ديوار نوشته ها، تبليغات، اشعار و عبارات خواندني بر روي ماشين ها، حوادث و رخدادهاي غيرمترقبه و بسياري از نکات ريز و درشت در شهر را ببينند و به آن ها توجه کنند. ما هنگام توقف در ترافيک مي توانيم به گفت و گويي ناخواسته و ناخودآگاه و آرام با شهر بپردازيم.

ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!

ترافيک توفيق اجباري است براي حرکت آرام در شهر. نوعي پياده روي با اتومبيل است نه در پياده روهاي خيابان ها، بلکه در غلغله اتومبيل ها، در اتوبان ها. پياده روي با ماشين لذتبخش، آرام و توأم با نوعي احساس امنيت است؛ در حالي که بر روي صندلي هاي مبله اتومبيل لم داده ايم و زير سايه سقف اتومبيل و در امان از نور خوشيد يا باد و باران هستيم، مي توانيم از چشم اندازي باز همراه با ديگران نوعي «تماشاي جمعي شهر» را تجربه کنيم.

ويژگي جمعي و همراه ديگران شهر را ديدن، لذت تماشاي ترافيکي شهر را مضاعف مي کند. ضمنا احساس با ديگر بودن، امکان برداشت هايي متفاوت از شهر را فراهم مي کند. گاه ناخودآگاه به نگاه ها ديگران هم مي انديشيم، ديگران اکنون چه چيزي را احساس يا ادراک مي کنند.

در ترافيک همه با هم شهر را مشاهده و درباره آن گفت و گو مي کنيم. گاهي با صداي بلند شهر را مي ستاييم يا آن را نقد مي کنيم. ترافيک فرصت استثنايي براي تامل و توجه کردن بر «زندگي شهري» و پاره اي از «تجربه شهر» است. اتومبيل ها خود پاره اي از شهرند که ما را به درون شهر آورده اند. ترافيک علامت ايستي است که شهر در مقابل ما نگاه داشته است. به ما مي گويد: لطفا لحظه اي بايستيد، بنشينيد؛ نگاه کنيد؛ اين جا شهر است!

شهر محل وقوع انبوهي از رخدادهاست. تراکم و تمرکز سرمايه هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي در شهر، به ويژه در کلان شهرهايي مانند تهران، اين شهرها را تبديل به مراکز بزرگ توليد حادثه هاي شگفت يا به قول جوانان امروزي سورپرايزهاي بزرگ مي کند.

ترافيک يکي از آن معدود فرصت هاي شهري است که ما سورپرايزهاي بزرگ شهري را تجربه مي کنم. بعضي از آن ها تلخ و برخي شيرين اند. من خود شاهد نزاع منجر به قلت فردي در حين ترافيک بوده ام. ما در ترافيک گاه با افراد سرشناس آشنا مي شويم. فوتباليست ها، بازيگران و... مثل ديگر افراد ساعاتي را در ترافيک مي گذرانند و ما شهرنشينان عادي که امکان هم نشيني با آن ها را نداريم در ترافيک با آن ها آشنا مي شويم.

ترافيک فرصت تعامل شهري است

ترافيک موقعيتي است که گويي همه با هم برابريم. فاصله قدرت کاهش مي يابد و همه به عنوان افراد پشت ترافيک شان نسبتا برابري پيدا مي کنند.از اين رو در پشت ترافيک آدم هاي بزرگ جايگاه يا منزلت خود را کنار مي گذارند و همه به شيوه اي دموکراتيک با ديگران، با هم دوست مي شويم. ترافيک فرصت شگفت انگيزي است براي نوعي تعامل و گفت و گوي جمعي در فضاي عمومي شهر در زمينه مسائل عمومي.

ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!

در گذشته حمام هاي عمومي حوزه عمومي را شکل مي دادند.در حمام هاي عمومي مردم خبرهاي شهر را به گوش هم مي رساندند. در حوزه سياست و دولت حرف مي زدند. اکنون اتومبيل ها جاي حمام ها را گرفته اند. سواري هاي ايراني که مجازند چهار سرنشين داشته باشند به پاتوق و يا محفل سياري مي مانند که افرادي با ويژگي هاي اجتماعي متفاوت و با موضع گيري هاي گوناگون در زمينه جامعه، اقتصاد، سياست و فرهنگ با يکديگر گفت و گو مي کنند. اين گفت و گوها از قضا در شکل دادن راي و نظر جمعي جامعه بسيار تاثيرگذارند.

ما تاکنون بررسي تجربي درباره نوع و ميزان اين گفت و گوها و نقش آن در تعيين سرنوشت جامعه انجام نداده ايم. اما هر ايراني شهرنشيني مي تواند لحظه اي به اين بيانديشد که تا چه حد در «حوزه عمومي سواري ها، عقايدش شکل گرفته يا آن ها را بيان کرده است. من معتقدم سواري ها بيش از رسانه هاي جمعي تاثيرگذارند.

سواري به مثابه رسانه ايفاي نقش مي کند. سواري يک چندرسانه است که در ان راديو، تلويزيون، و حتي روزنامه وجود دارد. سواري ها به عنوان يک چندرسانه سيار که با همه گروه هاي اجتماعي سر و کار دارند، مي توانند فرصت استثنايي براي گفت و گو فراهم کنند. لحظاتي که مردم در اتومبيل هستند لاجرم بايد اوقات خود را صرف گفت و گو کنند. زيرا ارتباط آن ها با جهان خارج و انجام فعاليت هاي ديگر محدود شده است.

اگرچه اين ارتباط مسدود نيست. موبايل ها به ما کمک مي کنند تا در اتومبيل ها بتوانيم با بيرون از اتومبيل گفت و گو کنيم. گفت و گوهاي انجام گرفته در چند رسانه اي سواري، اهميتي به مراتب بيش تر از گفت و گوهايي دارد که از طريق رسانه ها انجام مي شود. زيرا «گپ ها اتومبيل»، گفت و گوهاي رودررو، داوطلبانه، آزاد، گرم و صميمانه و مبتني بر اصل اقناع است. اين نوع گفت و گوها چندسويه، چندلايه، و متکثر و تاثيرگذارند.

در اين گفت و گوها از آن جايي که افراد يکديگر را نمي شناسند و بر مبناي سوگيري هاي سوگيرانه و منفعت طلبانه بحث نمي کنند، افراد عميقا از يکديگر تاثير مي گيرند. در فرصت هاي مانند انتخابات و وقوع حوادث بزرگ مانند زلزله و جنگ، گپ هاي ترافيکي يا اتومبيلي بيان کننده تبض افکار عمومي هستند. در اين موقعيت ها، ترافيک رسانه اي است که به ما فرصت مي دهد تا بهتر و به صورت جمعي بيانديشيم.

ترافيک، نوعي تفريح است

ترافيک ايراني نوعي تفريح است. گمان مي کنم اين بعد ترافيک نياز به توضيح نداشته باشد. هر شهروند ايراني، مي داند که در اتومبيل چگونه لذت و فراغت را ايجاد و تجربه کند. ما اتومبيل هاي مان را مانند گروه موزيک به انواع سازها و آوازه خوانان تجهيز کرده ايم. در ترافيک فرصتي است که لا به لاي سي دي ها جست وجو کنيم و آهنگ دلخواه را بگذاريم. يکي ار تجربه هاي جالب اين است که ما اغلب مي دانيم که گوش دادن موسيقي در اتومبيل متفاوت از گوش دادن در خانه يا حتي در سالن کنسرت است.

ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!

البته تجربه فراغت لايه هاي عميق تري هم دارد. ما در ترافيک دنياي انساني را لمس مي کنيم، آدم هايي با ويژگي هاي متفاوت را ملاقات مي کنيم. گاه سفره دل مان را براي شان باز مي کنيم؛ گاه عاشق مي شويم. بگذريم...! ما به نظر مي رسد که براي تجربه کردن دنياي انساني به واسطه هايي نياز داريم و به موقعيت هاي اتومبيل و ترافيک واسطه و موقعيتي است که از تنهايي رها شويم، غم ها و شادي هاي ديگران را از نزديک ببينيم. لحظاتي غم ها و شادي هاي خودمان را با ديگران قسمت کنيم. از اين رو اتومبيل تنها يک وسيله نقليه نيست، بلکه يک موقعيت فراغتي است.

ترافيک، فرصت رهايي بخش

ما در ترافيک مجالي براي رها شدن از بسياري از محدوديت ها، موقعيت هاي سلطه جويانه قدرت و نابرابري هاي اجتماعي داريم. همه کساني که در ترافيک اند، اعم فرادستان و فرودستان در وضعيت مشابه و برابري قرار دارند. استاد و دانشجو، پزشک و بيمار و رييس و مرئوس، کارگر و کارفرما کنار هم قرار مي گيرند و گاه در اتومبيلي کنار هم مي نشينند و با هم گپ مي زنند.

بسياري از برچسب هاي اجتماعي تبعيض آميز و تفکيک کننده، در ترافيک محو مي شود. اما مهم ترين وجه رهايي بخش ترافيک، تصاحب شهر توسط توده هاي مردم است. مردم سواره با کمک اتومبيل ها نوعي «کارنوال شهري» شکل مي دهند و خيابان هاي شهر را در انحصار خود در مي آورند. جوانان و زنان به عنوان گروه هاي فرودست اجتماعي مي توانند به کمک اتومبيل شهر را کنترل و فضاهاي شهري را به رنگ خواست ها و اميال خود درآورند. در لحظاتي که اتومبيل ها توقف مي کنند و در کنار هم قرار مي گيرند، بين سرنشينان اتومبيل ها داد و ستدهايي رخ مي دهد که ظاهرا دور از چشم نظارت و کنترل رسمي يا غيررسمي است.

ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!

با کمک اتومبيل ها گروه هاي فرودست مي توانند به ابراز وجود در فضاي عمومي بپردازند و شکلي از بازنمايي شهر را ايجاد کنند که رسانه هاي رسمي مجاز به انجام آن نيستند. اتومبيل ها وقتي در خيابان ها و بزرگ راه ها کنار هم قرار مي گيرند متن و نظام نشانه اي را توليد مي کنند که رمزگشايي از اين نشانه ها مي تواند تفسيرهايي مغاير خواست قدرت توليد کند. از اين روست که اتومبيل ها را مانند صورت هاي مان مي آراييم و به زبان اتومبيل با کليت نظام اجتماعي و ديگران صحبت مي کنيم.

اتومبيل ها حالم و سازنده هويت هاي گوناگونند، هويت هايي که برخي از آن ها جزء از اين راه امکان حضور و ديده شدن در فضاي عمومي را نداشتند. اتومبيل ها از طريق محفظه آهني که براي سرنشينانش فراهم مي کند، نوعي احساس امنيت توليد مي کنند. زنان و گروه هاي فرودستي که بيش از ديگر در معرض ريسک ها و مخاطرات گوناگونند، مي توانند از فرصت ايمني اتومبيل براي ورود به حوزه هاي وسيع تر مناسبات اجتماعي استفاده کنند.

نکات ناگفته زيادي در تجربه ترافيک ايراني وجود دارد. من در اين جا تنها به برخي از آن ها اشاره کردم تا نگاه متفاوتي به ترافيک به عنوان يکي از ابعاد زندگي روزمره شهري ارائه کنم. اين نکات همان طور که اشاره کردم به معناي ستايش ترافيک يا انکار خسارت هاي گوناگون ناشي از آن نيست. قطعا نگاه آسيب شناسانه مي تواند بخشي از واقعيت ترافيک را توضيح دهد. اما نگاه انسان شناسانه اي که در اين جا گفتيم نيز حاوي بخش ديگري از تجربه ترافيک است.

*عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
http://www.CheKhabar.ir/News/30052/ترافيک ايراني؛ فرصتي براي برابري و رهايي!
بستن   چاپ