8 دليل مردانه براي خيانت در زندگي زناشويي!!!
يکشنبه 9 خرداد 1395 - 10:07:54 AM
چه خبر - 8 اعتراف مردان خيانت کار

مساله خيانت در همه دنيا هست و بيشتر ميان مردان عموميت دارد. در جامعه ما نيز اين مساله هر روز بيشتر مي شود. در ميان آشنايان، دو نفري که تصور مي کنيم خوشبختانه در کنار هم زندگي مي کنند، ناگهان از هم جدا مي شوند. يا دچار مشکلات بسيار مي شوند و همه آن علاقه يک شبه از بين مي رود. اما واقعا دليل خيانت مردها چيست؟ چه مي خواهند که ندارد؟ به دنبال چه هستند که در زن هاي ديگر پيدا مي کنند؟ در اين مطلب 8 اعتراف مردان خيانت کار و دليل آنها براي خيانت را آورده ايم شايد تا با مغز و طرز فکر اين مردان بيشتر آشنا شويم.

اعتراف اول : انتقام جويي

«من زماني به همسر خود خيانت کردم که متوجه شدم او همچنان با نامزد سابق خود ارتباط پيامکي دارد. البته پيام هاي آنها حاوي هيچ نوع صحبتي که باعث نگراني باشد، نبود اما تصور اينکه او قبلا با اين مرد در ارتباط بوده است و حالا هم اين دوستي را ادامه مي دهد مرا عصباني مي کرد. صميميت همسرم با نامزد سابقش براي من قابل درک نبود. با همين عصبانيت از خانه بيرون زدم و يک لحظه تصميم گرفتم براي درآوردن حرص او، دختر جديدي را بيابم و شماره اش را بگيرم و همين کار را هم کردم. به نظر من اين کار دقيقا همان کاري بود که او انجام مي داد و من هم تلافي کرده بودم. ما از هم جدا شديم. البته همسرم هرگز نفهميد من دوست دختر دارم. دليل جدايي ما اين بود که مناسب هم نبوديم و به درد هم نمي خورديم. البته اعتراف مي کنم آن کار من در عصبانيت درست و اخلاقي نبود اما در آن لحظه احساس خوبي به من داد.»

اعتراف دوم : نبودن جاذبه عاطفي متقابل

«تا جايي که به خاطر دارم من هميشه عاشق زناني بودم که از هر نظر کامل باشند. همسر سابق من از خيلي نظرها خوب بود اما با سليقه من خيلي جور نبود. او بسيار منطقي به نظر مي رسيد که هيچ نوع ارزشي براي من نداشت و باعث جذب من نمي شد. خيلي تلاش کردم به اين مساله توجه نکنم اما نمي توانستم. پس از چند ماه، روزي با گروهي از دوستانم بيرون رفتم و در فروشگاهي که خريد مي کرديم دختري را ديدم که بسيار عالي به نظر مي رسيد. از او شماره گرفتم و او به من گفت هر وقت بخواهم مي توانم با او تماس بگيرم و قرار بگذارم. من هم همين کار را کردم. پس از چند جلسه متوجه شدم بايد رابطه خود با همسرم را پايان بدهم زيرا ديگر هيچ جذابيتي براي من نداشت و دوست داشتم در کنار کسي باشم که ديوانه وار دوستش دارم و براي من فقط يک دوست ساده نيست.»

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : اين مردان در ماه عسل به همسرشان خيانت مي کنند!!

اعتراف سوم : وقت نگذاشتن براي يکديگر

«من زماني از همسر سابق خود جدا شدم که او بسيار مسافرت مي رفت و ما خيلي کم در کنار هم بوديم. من بيشتر مواقع تنها بودم. اين تنهايي به ويژه در روزهاي تعطيل آخر هفته بسيار مرا آزار مي داد. دوست داشتم کسي در کنارم باشد و با هم حرف بزنيم، بيرون برويم و ... . به همين دليل، دفعه آخري که به مسافرت رفت من سراغ زن ديگري رفتم و پس از بازگشت همه چيز را به او گفتم و از هم جدا شديم. اين جدايي براي هر دوي ما خوب بود. البته مي دانم کار من به هيچ وجه اخلاقي نبود اما در تنهايي هايم تنها چيزي که مي توانست به من آرامش دهد يک همزبان بود.»

اعتراف چهارم : رابطه اشتباه

من با نامزدم در دانشگاه آشنا شدم . ما از همان ترم اول با يکدگير دوست شديم. پس از فارغ التحصيلي، هر کدام از ما به شهر خودش برگشت اما پيش از آن با هم نامزد کرديم. من تقريبا همه آخر هفته ها به شهر او مسافرت مي کردم. اما فقط آخر هفته ها در کنار هم بوديم و در طول هفته با دوستان خود خوشگذراني داشتيم. پس از چند ماه از اين روند خسته شدم و با خودم تصور کردم در شهر خودم هم دختران زيبا و خوب زيادي هستند و من چرا همه روزهاي تعطيل خود را در جاده و رفت و آمد مي گذرانم؟ اين مساله را با او در ميان گذاشتم و چند باري او به شهر من مي آمد اما پس ا مدتي او نيز خسته شد و با هم تصميم گرفتيم اين رابطه دشوار را پايان ببخشيم.»

اعتراف پنجم : مغايرت احساسي و سبک زندگي

«من همسر سابق خود را در گردهمايي کاهش وزن ملاقات کردم. با هم دوست شديم و هنگامي که با هم قرار مي گذاشتيم و بيرون مي رفتيم، هر دو حدود 20 کيلوگرم اضافه وزن داشتيم. من همه رژيم ها و برنامه هاي ورزشي خود را به دقت و با جديت فراوان انجام مي دادم و به سرعت وزن کم مي کردم. اما او به ورزش و رژيم اهميت نمي داد و در نتيجه کاهش وزني هم نداشت. پس از اينکه اضافه وزن خود را از بين بردم، اعتماد به نفس بيشتري پيدا کردم. زن هايي که قبلا حتي به من نگاه هم نمي کردند مشتاق صحبت با من بودند و اين حس خيلي خوبي به من مي داد. همسر سابق من از چاقي خود در عذاب بود و به زن هاي اطراف من حسودي مي کرد. يکي از روزهاي آخر هفته که او خانه نبود، ما با يکي از اين زن ها قرار گذاشتم و با هم بيرون رفتيم. من هرگز اين مساله را به همسرم نگفتم اما چند هفته بعد با بهانه هاي مختلف از او جدا شدم. من تصور مي کنم بايد با زني باشم که شبيه من است و ارزش هاي زندگي او ارزش هاي من هستند. فردي که طرز فکر و اراده مان شبيه هم باشد.»

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : ده دليل خيانت شوهر به همسر خود!؟

اعتراف ششم : نداشتن رابطه عاشقانه

«من و همسرم هميشه خدا با هم جنگ و دعوا داشتيم. براي همه چيز با هم بحث مي کرديم اين همه تنش اعصاب مرا خورد کرده بود. درست برعکس همسرم، دختري در شرکت ما بود که همه چيز را خيلي راحت مي گرفت و رفتار دوستانه اي با همه داشت و شاد بود. يک شب که هر دو تا دير وقت در شرکت مشغول کار بوديم، تصميم گرفتيم براي شام با هم بيرون برويم. همه چيز خيلي عالي بود. او بسيار خوب و پر احساس بود و شبي رويايي با عشقي پاک را با او پشت سر گذاشتم. اين اتفاق جراتي در دل من به وجود آورد تا از رابطه اي که هميشه مرا آزار مي داد جدا شوم. يک هفته خانه نرفتم و پس از آن از همسر سابقم جدا شدم و اکنون با همکارم در ارتباط هستم.»

اعتراف هفتم : روياپردازي

«من هنگامي به همسر خود خيانت کردم که با دختري آشنا شدم که ابتدا قصدم تسلي دادن به او بود. او تازه از يک رابطه طولاني جدا شده بود و روحيه خوبي نداشت. ما زمان زيادي را با هم سپري مي کرديم تا اينکه به هم علاقه مند شديم. من تصور مي کردم او بهترين زن روي زمين است و من با او خوشبخت خواهم بود. به همين دليل، از همسرم جدا شدم و سراغ آن دختر رفتم. اما رابطه ما دوامي نداشت و متوجه شدم روياپردازي بسيار بهتر از واقعيت است.»

اگر مي خواهيد بيشتر بدانيد : خيانت در زندگي زناشويي و دلايل زنان و مران براي خيانت به همسر

اعتراف هشتم : پيدا کردن اعتماد به نفس

«من هميشه خجالتي بودم و به هيچ وجه با جنس زن راحت نبودم. نامزدم نيز مثل من بسيار خجالتي بود رابطه ما مشکلي نداشت اما هيچ هيجان و چيز جالبي هم نداشت. روزي براي کار خود در همايشي شرکت کردم. هنگام شام، خانمي رو به روي من نشسته بود که بسيار جذاب و باهوش به نظر مي رسيد و من واقعا جذب او شده بودم. از اين مساله بسيار تعجب کردم زيرا قبلا چنين تجربه اي نداشتم. حس خوبي بود و احساس مي کردم در اوج آسمان ها هستم. سعي کردم اعتماد به نفس داشته باشم و با او سر صحبت را باز کردم. در طول همايش و کنفرانس هاي ديگر نيز با هم صحبت مي کرديم و وقتمان را با هم مي گذرانديم. من هرگز از اين رابطه به نامزدم چيزي نگفتم اما چند ماه بعد از او جدا شدم. پس از جدايي من آن زن جذابي که در کنفرانس ها مي ديدم را ديگر هرگز ملاقات نکردم. اما همان رابطه کوتاه، اعتماد به نفس خاصي به من داده بود و متوجه شدم اگر اراده کنم مي توانم بيرون بروم و زن دلخواه خود را پيدا و با او ازدواج کنم.»



مبنع : زندگي ايده آل

http://www.CheKhabar.ir/News/29144/8 دليل مردانه براي خيانت در زندگي زناشويي!!!
بستن   چاپ