فرزند، عامل سردي رابطه زن و شوهر!
پنجشنبه 6 خرداد 1395 - 11:19:34 AM
چه خبر - روزنامه شهروند - سارا شميراني: يک جايي نوشته بود که در همه دنيا بيشترين ميزان افسردگي در افراد، بعد از فوت همسر به وجود مي‌آيد. البته اين مطلب، حساب ايران را از باقي دنيا جداکرده‌بود و در ادامه توضيح مي‌داد، در ايران مرگ فرزند مي‌تواند باعث بيشترين ميزان افسردگي در افراد شود.

فرزند هووي عشق‌هاي آتشين

پژوهشي که نشان مي‌داد علاقه بي‌حد و حصر ايراني‌ها به فرزندان‌شان انکارناپذير است و گاهي تا نابودي زندگي و وقف تمام و کمال پدر و مادر پيش مي‌رود. بچه در خانواده‌اي متولدمي‌شود و ناخواسته، آن‌قدر محبت پدر و مادر را جذب خودش مي‌کند که کم‌کم باعث دورشدن زن و شوهر از يکديگر مي‌شود.

خيلي از مردان و زنان بعد از بچه‌دار شدن، در جواب اين‌که همسرتان را بيشتر دوست داريد يا فرزندتان را، با جواب قاطعي فرزند را انتخاب‌مي‌کنند و هيچ‌وقت به اين موضوع فکر نمي‌کنند که اگر همسري نداشتند قادر به بچه‌دار شدن نبودند.

اين موضوع تا آن‌جايي اهميت‌دارد که خيلي از روان‌شناسان معتقدند اگر اين ميزان از علاقه کنترل‌نشود، آسيب‌هاي جدي به زندگي وارد مي‌شود که نخستين نتيجه آن طلاق عاطفي و سست‌شدن بنيان‌هاي خانواده است. در همين راستا با مجتبي دلير، پژوهشگر اجتماعي گفت‌وگو کرديم و درباره جزييات بيشتر اين آسيب پنهان در خانواده‌هاي ايراني حرف‌زديم.

در خيلي از خانواده‌هاي ايراني بعد از تولد فرزند رابطه زن و شوهرها به سمت سردشدن گرايش پيدا‌مي‌کند، از ميزان و عشق و علاقه بين‌شان کم شده و همه‌چيز معطوف به فرزند مي‌شود. اين موضوع تا چه اندازه مي‌تواند آسيب‌هاي جدي به خانواده واردکند و باعث جدايي شود؟

فرزندآوري تغيير بزرگي در نظام خانواده نوپا ايجادمي‌کند. از نظر روان‌شناسي هر تغييري چه کوچک و چه بزرگ مولد استرس است. البته تغييرات کوچک موجب استرس‌هاي کوچک و تغييرات بزرگ باعث استرس‌هاي بزرگ مي‌شود. وقتي عضوي به اعضاي خانواده افزوده‌مي‌شود، روابط اعضا با يکديگر تغييرمي‌کند و نقش‌هاي جديدي در خانواده به‌وجود مي‌آيد.

پدرشدن يا مادرشدن نيازمند توانايي‌هايي است که اگر زوج از قبل براي آن آماده‌نشده‌باشد، استرس بيشتري به همراه خواهد داشت. اگر افراد نتوانند استرس‌هاي ناشي از فرزندآوري را اداره‌کنند، رضايت از زندگي مشترک‌شان کاهش‌پيدامي‌کند و بنابر شواهد موجود افراد براي رهايي از استرس دست به کارهاي درست يا نادرست مي‌زنند، بنابراين فرزندآوري در صورتي که بجا و اصولي نباشد مي‌تواند باعث اختلال در خانواده شود.

به‌وجود آمدن اين مشکل از چه چيزي ناشي مي‌شود؟ از عاطفي‌بودن بيش از حد ايراني‌ها يا از اين‌که برخي افراد مهارت‌هاي زندگي را نياموختند؟

امروزه مشاوره با متخصصان روان‌شناسي در مراحل مختلف زندگي از اصول زندگي مدرن است. بخشي از کار روان‌شناسان مبحث مهارت‌هاي زندگي است. واقعيت اين است که ما در کشور مهارت‌هاي زندگي نداريم! آنچه تحت‌عنوان مهارت‌هاي زندگي در دانشگاه‌ها و ساير موسسات آموزش‌داده‌مي‌شود، از مسير اصلي خود خارج‌شده‌است و از‌اين‌رو برون‌داد مطلوب را هم ندارد.

مهارت‌هاي زندگي دهگانه استاندارد يونيسف پيش از ورود به دبستان بايد اجراشود. مهارت‌هاي زندگي کتاب و دفتر ندارد، بلکه بايد تعليم‌داده‌شود و پرورش‌يابد، بنابراين بدون مهارت‌هاي زندگي واقعي است که ما بزرگ مي‌شويم اما رشد نمي‌کنيم.

فرزند هووي عشق‌هاي آتشين

اين معضل بين زوج‌هايي که زود ازدواج مي‌کنند، شايع‌تر است، يا زوج‌هايي که در سنين بالاتر ازدواج کردند؟

ازدواج بهنگام مطلوب است اما در مقابل ازدواج زودهنگام ازدواج ديرهنگام بهتر است. در زوج‌هايي که خيلي زود ازدواج مي‌کنند، هنوز شخصيت و هويت تثبيت‌نشده و مشکلات بيشتري خواهند‌داشت.

براساس علم روان‌شناسي امروزه ازدواج زير ٢٥‌سال ممنوع است. افرادي که در سنين پايين‌تر از اين ازدواج‌مي‌کنند با مشکلات بيشتري مواجه‌مي‌شوند و آفت‌هاي گوناگون زندگي مشترک بيشتر دامنگير ايشان مي‌شود.

همان‌طور که مطرح شد ازدواج بهنگام مطلوب است اما وقتي زوجي در سنين بالاتر ازدواج‌مي‌کنند، در مقايسه با زوج‌هاي کم‌سن و‌ سال امکانات بيشتري دارند، اين افراد به لحاظ رشد مادي، روان‌شناختي، اجتماعي، شغلي و... به ثبات بيشتري رسيده‌اند، بنابراين با مشکلات کمتري مواجه مي‌شوند. هرچند خسران سال‌هاي مجردي ايشان قابل‌جبران نخواهد بود.

عشق به فرزندي که متولد مي‌شود تا چه حد مجاز است؟ آيا روان‌شناسي اجتماعي وقف تمام و کمال پدر و مادر براي فرزند را جايز مي‌داند؟

البته هر عضو خانواده بايد جايگاه خود را حفظ‌کند. اولويت نخست در خانواده، خود زوج يعني زن و شوهر هستند. فرزندان در اولويت دوم قرارمي‌گيرند اما اين بدين معنا نيست که بايد نسبت‌به فرزندان محدوديت عشق‌ورزي داشت، بلکه جنس اين دو عشق متفاوت است.

از نظر روان‌شناسان ضرورت تام دارد که والدين آن‌قدر به فرزندشان عشق‌بورزند که جايي براي طلب عشق و محبت از ديگران براي فرزند باقي نماند، يعني در اين زمينه خلايي نباشد که فرزند بخواهد از بيگانه تقاضاي پرکردن آن را داشته‌باشد.

صرف وقت زياد با کسي الزاما به معناي عشق‌ورزي و عاشق او بودن نيست. گاهي لبخندي، توجهي، هديه‌اي، گوش‌دادن فعالي، حمايتي، اعتمادي و... مي‌تواند تمام آن چيزي باشد که فرد به آن محتاج است.

فرزند هووي عشق‌هاي آتشين

چه روشي وجود دارد که اين اتفاق نيفتد و بعد از تولد بچه عشق و علاقه بين زن و شوهر‌ها باقي بماند؟

همان‌طور که مطرح‌شد زوج بايد پيش از تصميم به فرزندآوري توانايي‌هاي مختلفي را در خود ايجادکنند و آماده فرزندآوري و فرزندپروري شوند. وقتي کودکي متولد مي‌شود، زن و شوهر با حفظ سمت، عهده‌دار مسئوليت پدر و مادري مي‌شوند. مسئوليت بيشتر، استرس بيشتر. اگر توانايي‌هاي زوج کم باشد، مشکلاتي پيش مي‌آيد.

زوج ممکن است از وظايف مسئوليت قبلي خود (همسربودن) بزند تا از عهده مسئوليت جديد (والدگري) برآيد. در نتيجه ممکن است زوج اظهارکنند که از وقتي بچه عزيز آمده از محبت همسر عزيز کاسته‌شده‌است! درود بر اين والدين که مقصر را يافتند!!!

خيلي از زن‌ها بعد از بچه‌دارشدن از فعاليت‌هاي اجتماعي‌شان دست‌مي‌کشند تا فرزندشان را بزرگ‌کنند. خيلي از آنها البته چند‌سال بعد به اين نتيجه مي‌رسند که بچه‌ها قدر نشناسند و اشتباه‌کرده‌اند. شما درباره اين موضوع چه ديدگاهي داريد و فکر مي‌کنيد روش درست کدام است؟

متاسفانه زندگي امروزي تعارض‌ها و مشکلات فراواني براي بشر به‌همراه داشته است. کسي که مدرک‌ندارد، مال و اموال ندارد، مرتبه و مقام ندارد و ...، گويا درنظر ديگران جايگاه درخور توجهي هم ندارد. متاسفانه در روزگار کنوني افراد به‌دنبال داشتن هستند و نه به دنبال بودن.

افراد مي‌خواهند فلان چيز را داشته باشند، چراکه ارزش وجودي خود را براساس آنچه از جامعه و ديگران دريافت‌کرده‌اند در داشتن آن چيز به‌خصوص مي‌دانند. اما کمتر کسي را مي‌بينيم که به بودن فکر کند. انسان‌بودن، عاشق‌بودن، مهربان‌بودن، صبوربودن... و مادر‌بودن. گويا بودن براي انسان امروزي آنقدرها هم ارزشمند نيست. اين فريبي است که انسان امروز خورده است.

شما هر آنچه را که مي‌خواهيد داشته‌باشيد اگر به‌دست‌بياوريد روزي از دست خواهيد داد اما بودن يعني تجربه‌کردن لحظه‌لحظه يک عمر زندگي. حال، اين بودن مي‌تواند همراه با داشته يا نداشته‌هايي باشد. کسي که به‌جاي داشتن رويکرد بودن را نسبت به زندگي اتخاذمي‌کند، کمتر پشيمان‌خواهدشد.

فرزند هووي عشق‌هاي آتشين

در همه‌جاي دنيا بيشترين حالت افسردگي بعد از فوت همسر در يک فردبه وجود مي‌آيد اما در ايران مرگ فرزند بيشترين آسيب و افسردگي را ايجادمي‌کند. اين موضوع تا چه اندازه به فاصله‌گرفتن زن و شوهر‌ها بعد از چند‌سال زندگي مشترک بستگي دارد؟

البته ممکن است زماني که همسر در قيد حيات است، چنين نظري وجود داشته باشد که مرگ او چندان هم ضربه بزرگي نخواهد بود اما در عمل چنين نيست و مرگ همسر در ايران هم مثل همه جاي دنيا بزرگترين استرس‌آور رواني است، مگر اين‌که او واقعا همسر نباشند و به قولي طلاق عاطفي اتفاق‌افتاده‌باشد که در اين صورت به‌کاربردن عبارت مرگ همسر خيلي هم درست به‌نظر نمي‌رسد.

اما مرگ فرزند جزو شديدترين انواع استرس‌هايي است که يک فرد ممکن است در طول عمر خود تجربه‌کند. هيچ والدي انتظار ندارد که فرزندش پيش از او فوت کند، از اين‌رو درصورت وقوع چنين اتفاقي بايد انتظار واکنش‌هاي شديد را داشته‌باشيم، البته در مرگ فرزند بيشتر با مادر همدردي‌مي‌شود و احساسات پدر اغلب نه‌تنها ناديده گرفته‌مي‌شود، بلکه گاهي به گونه‌اي با او رفتار مي‌شود که گويي در مرگ فرزند خود مقصر‌بوده‌است! چرا که تصور بر اين است که پدر وظيفه محافظت از اعضاي خانواده را برعهده دارد...

روان‌شناسي در اين مورد خاص تا چه اندازه مي‌تواند به پدر و مادرها كند، در واقع عاطفه و علاقه به فرزند چيزي هست كه قابل كنترل باشد؟

زندگي کوتاه‌تر از آن است که جدي گرفته نشود. زندگي‌کردن کار ساده‌اي نيست. ساده‌لوحانه است که تصورکنيم همه‌چيز را درباره زندگي مي‌دانيم. از طرفي قصور در رجوع به منابع متعدد دردسترس براي دانش و بينش‌افزايي درباره زندگي نابخشودني‌است.

٣٠‌سال پيش ديدن تابلوي روان‌شناس در يک درمانگاه تعجب‌آور بود اما امروز تقريبا هر کسي مي‌داند که حوزه کار روان‌شناس چقدر گسترده و نافع است. ديگر کمتر کسي است که فکر کند کار روان‌شناس محدود به بيمار رواني است. روان‌شناسي يک علم تجربي، پايه و مادر است که بيش از ٥٦حوزه مطالعاتي دارد. امروزه هيچ‌کس نمي‌تواند ادعاکند که بي‌نياز از اين تخصص است.

خوشبختانه با تلاش‌هاي مجدانه همکاران من در سازمان نظام روان‌شناسي و مشاوره کشور روان‌شناسان مورد تأييد با تابلوي مخصوص در سراسر کشور دردسترس افراد قرار دارند. سازمان نظام روان‌شناسي و مشاوره هر استان مرجعي ذيصلاح براي کسب اطمينان از مورد تأييدبودن هر روان‌شناس و مشاوري در آن استان است.

فرزند هووي عشق‌هاي آتشين

بنابراين توصيه مي‌شود هر فردي در هر جايگاه و در هر مرحله‌اي از زندگي از کودکي تا کهنسالي با مراجعه به روان‌شناس مورد تأييد از راهنمايي، مشاوره و ساير خدمات تخصصي همکاران من بهره‌مند شود. زوجي هم که قصد فرزندآوري دارند با مراجعه به روان‌شناس ماهر و متعهد مي‌توان اين مرحله حساس از زندگي مشترک را به بهترين شکل ازسربگذراند.
http://www.CheKhabar.ir/News/27311/فرزند، عامل سردي رابطه زن و شوهر!
بستن   چاپ