بررسي خواننده هاي موسيقي پاپ: نوحه خوان هاي تقليد کار از محمدعليزاده تا...
سه شنبه 4 خرداد 1395 - 10:47:58 AM
چه خبر - بررسي خواننده هاي موسيقي پاپ

اين روزها روي پيشخوان سوپرمارکت ها پر شده از آلبوم هاي موسيقي که حالا ديگر اسامي خيلي هاي شان به گوش مان آشنا هم نيستند. خواننده هايي که مثل قارچ رشد مي کنند. عده اي در شبکه هاي ماهواره اي و عده اي هم با همان شکل و شمايل (البته با حفظ موازين) در سوپري ها جلوي چشم ما خودنمايي مي کنند.

براي اينکه يک بازيکن فوتبال موفق و معروف شويد، مطمئنا بايد تکنيک هاي لازم را بلد و به قولي حرفه اي امر ورزش باشيد اما آيا براي يک خواننده معروف شدن هم نياز به دانستن تکنيک و سواد خواندن داريد؟ به سراغ مهدي محمدي (خواننده کلاسيک، خواننده ارکستر ملي ايران و مدرس آواز و سلفژ) و آرش افشار (منتقد موسيقي، نويسنده و موزيسين)، مهرداد نصرتي (آهنگساز) و فواد حجازي (موزيسين) رفتم تا از آنها بپرسم که چند درصد از خوانندگان مطرح اين روزهاي مان به کاري که مي کنند اشراف دارند.


بابک جهانبخش و مازيار فلاحي

به نظر مي رسد که بابک جهانبخش از خيلي از هم سبکانش بهتر باشد چون تقريبا يک کانسپت دارد و يک خط مشي را در موسيقي اش پيگيري مي کند. حتي گروهي که با او روي صحنه اجرا مي کنند روي موسيقي شان حساسيت دارند. در مورد مازيار فلاحي البته مخاطب جدي اش نيستم ولي تا به حال که يک آلبوم از او گوش کرده ام تفاوتي را بين قطعه هايش نديده ام. اصلا ايده اي در کارهايش پردازش نمي شود. البته من همه کارهاي او را گوش نداده ام و نظرم در حد همان يک آلبوم است.


محمد عليزاده

محمد عليزاده را هم جزو همان دسته اي مي دانم که در موسيقي، نوحه خواني مي کند و من اين شيوه و حتي مفاهيمي که از آن مي خواند را نمي پسندم. اين نوع موسيقي و اين مفاهيم به نظرم کارکردي در اجتماع ندارد و حتي مي تواند تاثير منفي هم بگذارد اما اگر بخواهيم از لحاظ فني بررسي اش کنيم به نظرم خوب مي خواند و در اجراهاي زنده اش هم مسلط است و به هر حال يک سبک و استايلي براي خودش دارد.

حميد عسگري، مرتضي پاشايي، سامان جليلي، خشايار اعتمادي، قاسم افشار و ناصر عبداللهي

در آداب نقد، بعضي ها پيشانقد هستند و من فکر مي کنم کساني که در هنر تقليد مي کنند اصطلاحا پيشانقد هستند و به نوعي تکليف شان مشخص است و نياز به حرف ديگري ندارند. کسي که صداي خودش را ندارد و حتي فرم آهنگسازي اش شبيه به ديگري است، اصلا جاي صحبت و نقد ندارد. اين موضوع فقط به يک نفر محدود نمي شود و حداقل پنج يا شش خواننده تقليدي ديگر هم هستند.

خيلي ها الان در حال کپي کردن شادمهر هستند و بعضي هاي شان بدتر هم هستند. مثلا کاري که آقاي پاشايي و سامان جليلي انجام مي دهند شکل بدتر تقليد است و خيلي سطح کار را پايين مي آورند. حتي خواننده هايي مثل خشايار اعتمادي و قاسم افشار و ... هم شامل اين داستان مي شوند. اصلا مشکل موسيقي ما در آن دوره اين بود که با وجود پتانسيل هايي که داشتيم، به جاي اينکه خواننده هاي جديد بياوريم که صداي متفاوتي داشته باشند، راه قبلي ها را ادامه داديم و سعي در تقليد داشتيم.

مثال نقضش هم البته وجود داشت. نمونه اش ناصر عبداللهي که صداي خودش را داشت و خط مشي خودش را هم دنبال مي کرد که متاسفانه فرصت زيادي پيدا نکرد. در هر صورت تقليد کردن يک عمري دارد و بالاخره تمام مي شود. همان طور که شما مي بينيد عمر خواننده هاي تقليدي مان به پايان رسيده و الان ديگر مثل سابق مخاطب ندارند، ضمن اينکه نمونه اصلي اش وجود دارد و اصلا چه نيازي به ورژن جديدشان داريم؟


محسن چاووشي

اينکه همه خواننده هاي ما به اين سمت سوق پيدا کرده اند براي موسيقي مان ضرر دارد. شايد اگر فقط يک يا دو خواننده اين سبکي داشتيم خيلي هم خوب بود اما اينکه همه براي خواندن از مداحي وام بگيرند خوب نيست. در نهايت مي توانم بگويم محسن چاووشي کم و بيش حواسش به شعر هست و براي مثال وقتي با حسين صفا کار مي کند، آن اتفاقي را که بايد، صورت مي دهد اما در مقابل وقتي شعر شهريار را مي خواند، آن اتفاق نمي افتد.

اصلا در تشخيص اينکه اين شعر براي شهريار بوده، ناتوان است در حالي که اگر کسي شعر را بشناسد متوجه مي شود که آن شعر متعلق به دوران نوجواني شهريار هم نيست ولي به هر حال چاووشي نسبت به خيلي هاي ديگر دقت بيشتري دارد. نکته مثبت ديگري که دارد اين است که فضاهاي مختلف را تست مي کند و يک جا بند نمي شود. به نظرم اين حرکت او خيلي خوب است. خواننده هاي اينچنيني مي توانند مسيري جديد را در موسيقي ما باز کنند و براي جامعه شنيداري شان مفيد باشند چرا که داراي يک تفکر هستند و تفکرشان را در هنرشان بيان مي کنند.


محسن يگانه

به نظرم محسن يگانه هم جزو دنبال کنندگان شادمهر بود اما توانست تغييرهايي ايجاد کند، کما اينکه خود شادمهر هم به نوعي دنبال کننده مسير سياوش شمس بود اما تغييرهايي ايجاد کرد. شما اگر دقت کنيد حتي وقتي اين خواننده ها کاور هم مي کنند سراغ يک نوع موسيقي مي روند و اينها شباهت هاي اتفاقي نيست. هر دو اين خواننده ها وقتي کاور مي کنند سراغ ملودي هاي يوناني مي روند. منتها نکته مثبت يگانه اين است که کم کم سراغ ترانه هم رفت و حالا ديگر خودش هم تنظيم مي کند. اين نکته باعث مي شود که يگانه نسبت به ديگر تقليدکنندگان متمايز شود چون خودش توانايي توليد دارد و صرفا تقليد کننده نيست.

فرزاد فرزين

به نظرم فرزين جزو موفق ترين خواننده ها است. خوانش سالم و درست و مسلمي به نسبت ديگران دارد و در موسيقي اش هم به نظرم جلوتر از ديگران است. البته شايد در ابتدا کمي از فريدون فروغي تقليد مي کرد اما رفته رفته صداي خودش را پيدا کرد و الان هم به نظرم جزو تر و تميزترين خواننده ها است.


رضا صادقي

صادقي را جزو دسته چاووشي مي دانم، با اين تفاوت که چون در انتخاب شعر در سطح بالايي نيست فکر کنم در حال طي کردن اواخر دوران روي اوج بودنش باشد.

اميد نعمتي (خواننده گروه پالت)، علي زند وکيلي، آرمان گرشاسبي (خواننده گروه چارتار)

با هم متفاوتند. به نظرم اميد نعمتي خواننده خوب و مسلطي است و علي زند وکيلي هم چه در اجرا و چه در مضامين و محتواي کارش خوب است. چارتاري ها هم به جهت نوآوري که کردند کارشان جذاب است و شايد در خوانندگي ويژگي خاصي نداشته باشند. (البته گرشاسبي خوب و تميز مي خواند.) در کل بين همه اينها به نظرم اميد نعمتي خواننده کاملي است و سطح بالاتري دارد.

رضا يزداني

يزداني نکته مثبتش اين است که راه ديگران را طي نمي کند و مسير خودش را در موسيقي پيش گرفته. خوانشش هم مبتني بر نمايش است. اين نوع خوانش در خيلي از نقاط دنيا مرسوم است و لزوما خواننده نبايد تحريرهاي سنتي بزند. سبک خواندن رضا سبکي است که در تمام دنيا مرسوم است و شايد براي ذائقه ما ايراني ها کمي جديد باشد.

سيروان و زانيار خسروي

به نظرم هر دوي شان خواننده هاي خوبي هستند. سبک و استايل خودشان را دارند و به نظرم اين سبک براي خيلي از مخاطب هاي جوان جذاب است. شايد خيلي ها اين نقد را به آنها داشته باشند که کاور مي کنند اما هر چقدر هم که تحت تاثير کارهاي خارجي باشند، خروجي شان استاندارد است. به لحاظ محتواي ترانه ها روي مخاطبان جوان تاثيرگذارند اما فکر مي کنم با موسيقي شان مي توانند سنين بالاتر را هم جذب کنند.

به نظرم يک خواننده جدا از صدايش، جهان بيني و استايل فکري اش هم مهم است. اگر بخواهيم با اين متر و معيار بهترين خواننده ايران را نام ببريم بايد بگويم که آن شخص کسي جز فرهاد مهرداد نيست. او خواننده اي است که هم درک درستي از شعر دارد و هم در موسيقي اش نوآوري دارد؛ علاوه بر آن خيلي درست و دقيق هم مي خواند.


گونه رو به ازدياد شادمهرسانان

بيراه نيست اگر بگوييم هفتاد هشتاد درصد خوانندگان پاپ ايراني اصلا درست نمي خوانند. دليلش هم ساده است، تعليم نديده اند و فقط تجربه کرده اند. کوک، ريتم، دريافت درست و نفس گيري از نکات ابتدايي آواز است که متاسفانه عدم دانش درباره اين مسائل در اکثر خواننده هاي ما وجود دارد. اين چيزي نيست که فقط من بگويم و هر کسي که مدتي در بازار موسيقي فعاليت کند به وضوح شاهد چنين مسائلي خواهد بود.

به نظرم تنها خواننده اي که از سال هاي گذشته تا امروز وجود داشته، همه اين مسائل را به صورت تجربي کسب و به صورت اصولي به اجرا درآورده، ناصر عبداللهي است. ناصر عبداللهي انگار که درست خواندن در ناخودآگاهش بوده و به هيچ معلمي هم احتياج نداشت. مرتب و دقيق مي خواند. البته حميد حامي هم جزو آن دسته از خوانندگاني است که سواد خواندن دارد و دقيق هم مي خواند. محمد عليزاده هم از خواننده هايي است که خوب مي خواند و اشکال و ايرادي در صدايش نمي بينم.

به غير از همين چند نفر (و شايد چند نفر ديگر که در خاطرم نمي آيد) بقيه خيلي هم درست نمي خوانند. البته خيلي از خوانندگان معروف دنيا هستند که سواد خواندن ندارند و خيلي فطري و غريزي خوانندگي مي کنند. مثلا خواننده اي مثل ريکي مارتين صداي خيلي خاصي ندارد اما از همان گستره کوچکي که در صدايش هست به درستي استفاده مي کند ولي در ايران اين موضوع تفاوت هاي زيادي با خارج دارد. هنوز که هنوز است، شادمهرسانان و ابي ها و ... وجود دارند و سعي دارند صداي شان را شبيه ديگران کنند. به نظرم تا زماني که فرهنگ سازي درستي در زمينه موسيقي نشود وضعيت از همين که هست هم بدتر مي شود.




منبع : هفته نامه تماشاگران امروز

http://www.CheKhabar.ir/News/26240/بررسي خواننده هاي موسيقي پاپ- نوحه خوان هاي تقليد کار از محمدعليزاده تا
بستن   چاپ