روانشناسي يک خانواده بدبخت در فيلم «من مادر هستم»
يکشنبه 19 ارديبهشت 1395 - 1:08:10 AM
چه خبر -
«همه خانواده هاي خوشبخت به هم شبيه هستند ولي هر خانواده بدبخت، بدبختي خاص خود را دارد.»، اين جمله «تولستوي» در ابتداي فيلم نشان از روايتي تلخ و غمگين دارد. و الحق هم نمي توان منکر اين قضيه شد که فيلم «من مادر هستم» ساخته «فريدون جيراني» جدا از حاشيه و جاروجنجال هايي که براي اکرانش به راه انداخته شد، فيلمي تلخ است.

به هرحال سوژه حاکم بر فيلم در جامعه ما به صورت عيني مشهود است اما ما هميشه درصدد کتمان آن هستيم. در صورتي که هر روزه بسياري از شخصيت هاي اين فيلم مشابه مراجعان روزانه ما مشاوران هستند. در واقع اين فيلم، داستان سه مادر را بازگو مي کند. سيمين؛ زني که مي خواسته مادر باشه و بنا به شرايطي که برايش پيش آمده براي هميشه لذت مادر بودن را از دست مي دهد. ناهيد؛ زني که به شدت در نقش مادري خود فرورفته است و آوا؛ دختر جواني که بنا به شرايط تحميلي باردار مي شود و بچه اش را از دست مي دهد که اين موضوع مسير زندگي اش را عوض مي کند.

اگر بخواهيم از منظر رواني تحليلي از فيلم داشته باشيم سراسر شخصيت هاي «من مادر هستم»هيجان مدارند چرا که موضوع اين فيلم هم بر اساس هيجانات آني ساخته شده که جامعه و نهادهاي اجتماعي و قضايي نمي خواهد آنها را قبول کند و عواقبش را بپذيرد. موج هاي هيجان محوري متاسفانه در بسياري از مردم ما ديده مي شود افرادي که احساسات شان را هدف قرار مي دهند و به نتيجه دلخواه شان که نمي رسند هيچ بلکه منتهي به اموري آزار دهنده برايشان مي شود و زندگي اطرافيان شان را به شدت تحت تاثير قرار مي دهند. تصميم گيري در اوج احساسات و هيجانات تم مايه اصلي فيلم است همانطور که در جامعه اين تصميم گيري ها به وفور ديده مي شود پس جيراني به ناحق قدم برنداشته است.

با مرور کوتاهي از فيلم بازخورد اين تصميم گيري ها که مبناي منطقي نداشتند را مي بينيم. نادر؛ پدري هيجان محور که دايم در حال فرار از مسايل پيش رويش است و حتي الکلي بودنش نيز ناشي از آن است که نمي خواهد مشکلات و مسايلش را ببيند و به دليل اين حال و هواي هيجاني اش از دوران جواني تا ميانسالي تمام زندگي خود، همسر و دخترش را نابود مي کند. سيمين؛ زني که در ابتداي فيلم با خاص بودنش روبه رو مي شويم که در گذشته تلخش (رابطه با نادر) گير کرده است و بدون آنکه مسايل را حل کند سال هاي متمادي رابطه نافرجام خود و نادر را به يدک مي کشاند و براي آنکه به گفته خودش حقش را-حق مادر بودنش را که به دليل سقط جنين از دست داده-از نادر بگيرد در يک تصميم گيري هيجاني و عجولانه زندگي فرزند نادر را از هستي ساقط مي کند.

سعيد؛ دوست صميمي نادر و همسر سيمين، شخصي که وارد حريم خصوصي زندگي نادر مي شود و با ازدواج اشتباهش که خالي از عشق بوده به دنبال برطرف کردن نيازهاي عاطفي اش است و با آنچه که دم دستش بود (آوا دختر نادر) اين خلارا پر مي کند و با هيجان محوري دست به تصميم اشتباهي مي زند و به آوا تجاوز مي کند. اما ناهيد که بايد وي را محوري ترين شخصيت داستان بدانيم چرا که هيجان محورترين بازيگر فيلم است و به نوعي عامل اصلي رفتارهاي دخترش مبني بر ترک خانه، شخصي کمال گرا و سختگير بدون آنکه احساساتش را نشان دهد که فقط دست به رفتارهاي تنش زا و هيجاني مي زند و سرانجام آوا دختر ناهيد و نادر که نقطه بارز هيجانات در خانواده سه نفري است و در تمام سکانس هاي فيلم اوج هيجانات و احساسات ناپخته اش ديده مي شود. زماني که فرد از منظر رواني سالم باشد و در شرايطي مانند آوا قرار گيرد براي تخليه هيجانش دست به اين کار نمي زند ولي آوا ناسالم ترين رفتار را در پيش گرفت، او سعيد را کشت و فداي چهار شخصيت اصلي فيلم شد و جانش را از دست داد.



منبع: روزنامه شرق


مطالب پيشنهادي:«گليشفته فراهاني» و «بهروز وثوقي» هم بازي در تئاتر، هم بند در امريکا!چهره‌هايي که يک عمر ما را خندانده‌اندتصاويري از «صابر ابر» در نقش يک زن روي صحنه تئاترپرتره «دختر چيني» از هر نقاشي ديگري بيشتر کپي شده است!دزدان ميراث پدري‌مان را با عشق نمي‌پذيريم، جناب معاون!!!
http://www.CheKhabar.ir/News/24049/روانشناسي يک خانواده بدبخت در فيلم «من مادر هستم»
بستن   چاپ