جزئيات بارداري و بچه دار شدن بازيگر کشورمان! عکس
21 اسفند 1394 - 11:14:10 ق.ظ
عکس مهسا کرامتي در کنار همسر و فرزندش

ميزبان مهسا کرامتي، همسر و پسر کوچولوي شيرينش شديم که تازه شش ماهه شده. اميرماني شش‌ماهه،کودکي خنده‌رو است. از آن بچه‌هايي که مي‌توان ساعت‌ها با آنها بازي کرد و لذت برد. در کنار بازي با اميرماني دوست‌داشتي از مهسا کرامتي درباره دوران بارداري‌اش، دنياي مادرانه‌اش در اين روزها، خاطره اولين روز تولد فرزندش و ... سوال کرديم و گپ و گفتي صميمانه داشتيم که خواندنش بدون شک براي شما هم شيرين و جذاب خواهد بود.

تجربه شگفت انگيز مادر شدن

از روزي که اميرماني به دنيا آمده من به درکي از زنانگي رسيده‌ام که تا قبل از او نداشتم. به طوري که فکر مي‌کنم يک زن با مادر شدن به تکامل مي‌رسد. مادرشدن و به دنيا آمدن فرزندم باعث شده ابعادي را در وجودم پيدا کنم که تا قبل از اين نمي‌دانستم چنين ابعادي را در وجودم دارم. در قرآن و کتاب‌هاي آسماني آمده است که خداوند از روح خود در وجود انسان دميده است و من حالا اين روح خداوندي را بهتر حس مي‌کنم.


ماجراهاي امير ماني و ماماني

با مادر شدن دل‌تان بزرگ و صبرتان بيشتر مي‌شود. سال‌ها قبل وقتي به کلاس‌هاي مولوي‌شناسي مي‌رفتم استاد عزيزي داشتم که در تفسير يکي از اشعار مولانا گفتند اول خدا عاشق بنده شده است و بعد بنده عاشق خداوند مي‌شود. تمام اين احساسات را مي‌توان در ابعاد کوچک‌تر با مادرشدن حس کرد.
من فکر مي‌کنم خداوند توجه ويژه‌اي به جنس زن داشته است؛ يعني وقتي شما يک زن آفريده مي‌شويد اجازه تجربه‌هايي را پيدا مي‌کنيد که با مرد بودن هرگز نمي‌توانستيد آنها را تجربه کنيد و وقتي به اين درک مي رسيد که تجربه مادر شدن را داشته باشيد.


نسبت به بچه‌دار شدن ترديد داشت

ما هفت سال است ازدواج کرده‌ايم و تا چند سال پيش اصلا به بچه‌دار شدن فکر نمي‌کرديم و گاهي حتي فکر مي‌کرديم که شايد اصلا نخواهيم که بچه‌دار شويم . تا قبل از اينکه فرزندم به دنيا بيايد بچه‌ها را خيلي دوست داشتم ولي نسبت به بچه‌دار شدن دچار ترديد بودم؛ بنابراين خيلي به اين موضوع فکر نمي‌کردم و تصوري هم از بچه‌دار شدن در ذهنم نبود.

بازي در يک فيلم سينمايي در دوران بارداري

به نظرم منعي براي فعاليت اجتماعي خانم‌ها در دوران بارداري وجود ندارد؛ البته اين کاملا بستگي به شغل افراد دارد؛ مثلا اينکه چقدر سخت و سنگين باشد يا احتمال آسيب رسيدن به مادر و جنين وجود داشته باشد. به هرحال شما در طول بارداري مسووليتي سنگين را پذيرفته‌ايد و در آن دوران مسوول فرد ديگري در درون جسم خود هستيد و نمي‌توان با خودخواهي گفت: « من الان دلم مي‌خواد کار کنم و حالم با کار کردن خيلي بهتره» و به عواقب قضيه فکر نکرد.

من در روز سوم فيلمبرداري فيلم «چاقي» به کارگرداني همسرم متوجه شدم باردارم و قبل از شروع کار نمي‌دانستم. روزهاي سختي را در اين دوران تجربه کردم چون معمولا خانم‌ها در دوران سه‌ماهه اول بارداري دچار عوارضي مي‌شوند که من هم به شکل شديد اين عوارض را داشتم. زمان فيلمبرداري اين فيلم اذيت شدم اما همه سعي‌ام را مي‌کردم که مراقب سلامتم باشم . مورد ديگري که حين کار ناراحتم مي‌کرد اين بود که ساير عوامل فيلم هم خيلي سعي داشتند مراعات حال مرا بکنند و من مدام نگران اين موضوع بودم که همکاران بازيگرم اذيت نشوند چون خيلي حواس‌شان به من بود که موقع فيلمبرداري سرحال باشم و با تکرار پلان‌ها ناراحت نشوم.


به غريزه مادري اعتماد کنيد

با تولد بچه ،يک سري حس‌ها در مادر متولد مي‌شود که او به شکل غريزي مي‌داند بايد در مواجهه با موقعيت‌هاي مختلف چه کار کند. اتفاقا روزهاي اولي که اميرماني به دنيا آمده بود، مادر همسرم به من گفتند: « تو جوري با بچه رفتار مي‌کني که انگار ده تا بچه بزرگ کردي. » (مي‌خندد) به نظرم همه اين مهارت‌ها ناخودآگاه است و انگار خداوند توانايي‌هايي را پيش از تولد فرزند در وجود زنان قرارمي‌دهد و حالا شما با تولد نوزادتان به شکل غريزي به آنها عمل مي‌کنيد و متوجه مي‌شويد اين کارها را از پيش هم بلد بوديد؛ مثلا من در طي دوران بارداري مدام به اين فکر مي‌کردم که من بچه به آن کوچکي را چطور بايد تميز کنم؟ يا چطور بايد او را به حمام ببرم؟ ولي بعد از تولد پسرم به جز در بيمارستان که پرستارها او را شستند همه کارهايش را خودم انجام داده‌ام.


نگراني‌هاي مادرانه

روز تولد اميرماني وقتي من را از اتاق عمل بيرون آوردند و تازه به هوش آمده بودم خيلي تلاش مي‌کردم تا از همسرم و خانواده‌ام بپرسم: « بچه سالم است؟» البته ما همه آزمايش‌ها و مراقبت‌ها را انجام داده بوديم ولي به هرحال اين نگراني هميشه وجود دارد و من هم دوست داشتم خيالم راحت شود ولي هرچقدر سعي کردم نتوانستم اين جمله را به زبان بياورم و نمي‌توانستم حرف بزنم و مرتب دستم را بالا و پايين مي‌آوردم و کسي هم متوجه منظورم نمي‌شد.(مي‌خندد)
تا اينکه بالاخره پسرم را آوردند و با ديدنش خيالم راحت شد. به گفته مادرم فقط يک ربع طول کشيد تا پرستارها اميرماني را مرتب کنند و در آغوش من بگذارند ولي آن يک ربع براي من به اندازه چندين ساعت گذشت.


اين غريبه فرزند من است؟

در دوران بارداري مادرها خيلي زودتر از پدرها به بچه علاقه‌مند مي‌شوند و اين موضوع هم طبيعي است چون جنين در وجود مادر رشد مي‌کند و مادر با او اخت مي‌شود ولي وقتي براي اولين بار پسرم را درآغوشم گذاشتند احساس کردم غريبه است و مدام فکرمي کردم: « يعني اين همان بچه اي هست که توي شکم من بود؟ »(مي‌خندد) تا نيم ساعت به اين فکر مي‌کردم که حالا من بايد با اين نوزاد چه کار کنم؟ آيا مي‌توانم دوستش داشته باشم؟ تا اينکه بالاخره از شوک اوليه خارج شدم و به مرور توانستم خودم را پيدا کنم.

مهسا کرامتي در کنار راما قويدل و پسرشان

مهسا کرامتي در کنار راما قويدل و پسرشانمهسا کرامتي در کنار راما قويدل و پسرشان


کمک نخواستم

اعضاي خانواده‌مان هميشه کنارمان بوده‌اند و مي‌توانم اين‌طور بگويم که افرادي بوده‌اند که براي نگه‌داري و مراقبت از فرزندم به من کمک کنند اما از کسي کمکي نخواسته‌ام.(مي‌خندد) چون دوست داشتم تمام لذت بزرگ کردن فرزندم و همه اين تجربه شيرين براي خودم باشد و از لحظه‌لحظه بودن در کنارش کيف کنم. دلم مي‌خواست همه اين لذت مال من باشد چون کلا در زندگي اينطوري‌ام که همه چيز را با هم مي‌خواهم. (مي‌خندد)
اتفاقا بعد از زايمان شرايط سختي داشتم اما با اين همه دوست داشتم همه کارهاي امير‌ماني را خودم انجام دهم شايد اين طور بتوانم توصيف کنم که سختي و دشواري شيريني بود و دوست داشتم همه اين تجارب براي من باشد. شايد اميرماني تنها فرزند ما باشد و به خاطر همين دوست داشتم همه کيف بزرگ کردنش را خودم تجربه کنم.


دختر يا پسر بودن فرزندم برايم فرقي نداشت

دختر يا پسر بودن فرزندم اصلا برايم مهم نبود و به اين فکر نمي‌کردم که جنسيت فرزندم حتما بايد پسر يا دختر باشد. البته خانواده همسرم چون داراي سه فرزند پسر هستند دوست داشتند بچه ما دختر باشد ولي براي خودم هيچ فرقي نداشت.


به ياد زنده‌ياد امير قويدل

نام ماني را من و همسرم با هم انتخاب کرديم ولي من دوست داشتم حتما پسرم نشانه‌اي از پدر همسرم (امير قويدل ) را داشته باشد . به خاطر همين اسم امير‌ماني را براي پسرم انتخاب کرديم. خاطره خيلي پررنگي که از ايشان دارم مربوط مي‌شود به زماني که ايشان در بيمارستان بستري بودند. آخرين باري که ايشان را ديدم براي ملاقات رفته بوديم و مرتب با ايشان صحبت مي‌کرديم و بهشان قوت قلب مي‌داديم و آرزو مي‌کرديم زودتر از بيمارستان مرخص شوند.

وقتي همه، اتاق را بعد از ساعت ملاقات ترک کردند ايشان مرا صدا کردند و آرام در گوشم گفتند: « يه قولي به من ميدي؟ من دوست دارم نوه‌ام رو ببينم. براي من يک نوه مياري؟» و من هم جواب دادم: «شما زودتر مرخص بشيد. چشم من قول مي دم» و متاسفانه اين آخرين باري بود که ايشان را ديدم. به خاطر همين خيلي برايم مهم بود که حتما پسرم نشاني از پدر بزرگش داشته باشد. امير قويدل براي بچه‌هاي سينما نام بزرگي است و دلم مي‌خواست اين نام ادامه پيدا کند. وقتي پيشنهاد اين نام را به همسرم دادم خيلي استقبال کرد و فکر مي‌کنم امير‌ماني ترکيب قشنگي شده. شخصا اسم پسرم را خيلي دوست دارم.

تغذيه با شير مادر مهم است

خيلي اصرار داشتم حتما پسرم از شير خودم تغذيه کند و تا به حال هم به امير‌ماني شيرخشک نداده‌ام و نسبت به اينکه فرزندم با شير خودم بزرگ شود مقيد هستم. خوشبختانه تا حالا که پسرم شش ماهه است و کم کم بايد از غذاهاي کمکي استفاده کند به جز شير خودم غذاي ديگري به او نداده‌ام.


قرار نيست به همه خواسته‌هاي بچه‌ها جواب مثبت دهيم

ما از آن دست والديني نيستيم که دوست داشته باشيم به همه خواسته‌هاي فرزندمان جواب مثبت بدهيم. اتفاقا چون اميرماني نوه اول پدرم هست، ايشان خيلي دوست دارند هر چه براي بچه‌ها در بازار وجود دارد براي پسرم بخرند؛ مثلا هلي‌کوپترهاي پرنده و اسباب‌بازي هاي جديد و... من هم به شوخي مي‌گويم: « اگر بخواهيد اينقدر لوسش کنيد ديگه اينجا نميارمش!» (مي خندد)
تا دو يا سه سالگي، بچه‌ها خواسته‌هاي مادي ندارند و خواسته‌هاي‌هايشان معنوي است . نوزادان و کودکان کوچک تنها به مراقبت و محبت و نوازش احتياج دارند. من وهمسرم هم تا حد توان اين کارها را برايش انجام مي‌دهيم.

وسواسي نيستم

سعي مي‌کنم محيط اطراف پسرم کاملا تميز باشد اما از آن مادرهاي وسواسي نيستم. اميرماني هم مانند نوزاد‌هاي ديگر هرچه دم دستش باشد به سمت دهانش مي‌برد و من هم هيچ‌وقت مانعش نمي‌شوم و فقط سعي مي‌کنم همان‌طور که گفتم محيط و وسايل تميز باشند.


موافق قرتي‌بازي‌هايي که مد شده نيستم

يک سري قرتي‌بازي‌ها جديدا مد شده که من با آنها موافق نيستم؛ مثلا تازگي ديده‌ام که آتليه مخصوص دوره بارداري افتتاح شده يا اينکه از کف پا و انگشت و فرق سر نوزاد کلي عکس مي‌گيرند.(مي‌خندد) يا به جاي تولد براي بچه‌ها ماه‌گرد مي‌گيرند. يا اينکه پيش از تولد بچه براي تم اتاقش برنامه‌ريزي مي‌کنند و همه وسايل را با همان تم مي‌خرند و با وسواس هديه‌هايي از همان تم براي مراسم تولد بچه تهيه مي‌کنند که به مهمانان بدهند و... من اصلا اين لوس‌بازي‌ها را نمي‌فهمم. (مي‌خندد) آخر بچه نوزاد چه شناختي از شخصيت‌هاي کارتوني مثل پو،کيتي و ... دارد ؟ اتاق نوزاد فقط بايد شاد و‌ رنگين باشد چون بچه‌ها رنگ‌هاي شاد را دوست دارند.

پسر من حتي هنوز اتاق شخصي ندارد. خانه ما دوخوابه است و يکي از اتاق‌ها مخصوص کار همسرم است و فکر کرديم چون همسرم از آن اتاق پول در مي‌آورد نمي‌توانيم آن اتاق را به اميرماني بدهيم. (مي‌خندد) بنابراين پسرم هنوز اتاق شخصي ندارد و فکر مي‌کنم تا دو، سه سالگي هم به اتاق شخصي نياز نداشته باشد. البته بخشي از خانه متعلق به پسرم است و وسايل، تخت، کمد و اسباب‌بازي‌هايش را آنجا چيده‌ايم.


پسرم آرام است

پسرم،کودکي آرام است و اصلا از آن بچه‌هايي نيست که مدام گريه مي‌کنند. اميرماني خوشرو است و هر کس با او حرف بزند در جواب لبخند مي‌زند و اهل غريبگي هم نيست.


با تک‌فرزندي موافق نيستم

با تک‌فرزندي موافق نيستم اما ممکن است ما هم تصميم بگيريم که همين يک فرزند را داشته باشيم چون همه شرايط را پدر و مادر نمي‌توانند براي يک کودک مهيا کنند و جز والدين شرايط پيراموني و جامعه هم در اين مورد نقش دارند. به هرحال محيط و شرايط بايد امکانات و پتانسيل کافي را داشته باشد تا يک زوج به داشتن فرزند ترغيب شوند؛ بنابراين تصميم براي داشتن فرزند دوم خيلي سخت است.
اين خيلي بد است که بچه‌ها تنها بزرگ مي‌شوند، پدر و مادر نمي‌توانند هميشه در کنار فرزندشان باشند و تنهايي بعد از پدرو مادر براي يک تک‌فرزند خيلي سخت است. اميدوارم براي ما اين‌طور نباشد و شرايط طوري باشد که بتوانيم به فرزند دوم فکر کنيم.


به امنيت شغلي و آرامش فرزندم فکر مي‌کنم

اگر دست من باشد اصلا دوست ندارم پسرم وارد دنياي سينما شود ولي هرگز خواسته‌ام را به او تحميل نمي‌کنم. من تمام سعي‌ام را مي‌کنم او درگير سينما نشود؛ يعني تلاش مي‌کنم وارد محيط کاري ما نشود تا از جاذبه سينما دور بماند. هميشه به همسرم هم مي‌گويم وقتي پسرمان بزرگ شد او را با خودش به پشت صحنه کارهايش نبرد.

من از بچگي در سينما بزرگ شدم و سختي‌هاي اين کار را خوب مي‌شناسم. براي دوام در سينما بايد هزار جان داشته باشيد. در اين شغل مدام در معرض اين مساله قرار داريد که با عواطف، احساسات و افکارتان برخورد شود و شما را ناراحت کند. در اين حرفه کسي امنيت شغلي ندارد و مدام بايد با مشکلات دست و پنجه نرم کنيد که اين مي‌تواند خلاقيت را در شما به عنوان يک هنرمند از بين ببرد؛ يعني شما يک جورهايي، هم هنرمند هستيد هم نيستيد هم خلاقيت داريد و هم نداريد چون در نهايت نمي‌توانيد به معناي واقعي کلمه آرتيست باشيد وآن رها بودن و بلندپروازي را داشته باشيد. من دلم مي‌خواهد اميرماني شغلي را انتخاب کند که در آن آرامش داشته باشد.




منبع : مجله زندگي ايده آل


http://www.CheKhabar.ir/News/19315/جزئيات بارداري و بچه دار شدن بازيگر کشورمان! عکس
بستن   چاپ