اين بلا را مهران مديري سر چهره ها آورد يا تلويزيون ترسو ؟؟؟
27 بهمن 1394 - 01:06:11 ب.ظ
در حاشيه 2 چرا افتضاح شد؟

نسرين شريف:1- مهران مديري را ديگر به جا نمي آوريم، درست تر بگوييم «اين» مهران مديري را به جا نمي آوريم. مهران مديري «در حاشيه» 2 را مي گوييم، کارگرداني که سعي مي کند سريالي کمدي بسازد اما انگار نه روحي هست که در کالبد اين پيکر بدمد و نه خوني که در رگ هاي آدم ها و شخصيت ها شريان پيدا کند. همه چيز تصويري تصويري دفرمه و نصفه نيمه از شخصيت هاي بامزه اي است که مي شناختيم، از کمدين هاي دوست داشتني تا شخصيت هاي عجيب و غريبي که مي شد به آنها علاقمند شد.

اين مهران مديري با چهره ها چه کرده؟او آني نيست که با اين چهره ها چنين کاري کند، آنها را به کاريکاتوري از خودشان بدل کند و به جاي دقايق بامزه و کمدي، معجوني از اتفاقات لوس را کنار هم بچيند. نه، ما او را به جا نمي آوريم...

2- اما چرا از «در حاشيه»ي اول تا فصل دوم با اين تغيير شگرف رو به رو شده ايم؟ دنبال مسائل حاشيه اي نگرديد، که اگر هست ربطي به بحث ما ندارد. علائم اين مشکل، از خيلي وقت پيش قابل رديابي بود؛ مثلا از سريال «قهوه تلخ» و بعدتر در «ويلاي من» و کمي بعدتر در «شوخي کردم».

البته اگر دنبال نقطه اوج اين ضعف مي گرديد سري به سوپرمارکت محل بزنيد و دي وي دي «عطسه» را تهيه کنيد. آن زمان اولين علائم باليني بيماري آشکار شد. وقتي به جاي شخصيت هاي اصلي و موقعيت هاي پي در پي سريال، کاراکترهاي فرعي درخشيدند و تبديل به چهره شدند (دو پيرمرد داستان يادتان مي آيد؟) آن زمان به نظر مي رسيد الگوي قديمي مديري دوباره دارد اجرا مي شود: در آثار مديري معمولا يک شخصيت محوري وجودداشت که در يک موقعيت ابلهانه قرار مي گرفت و تعارض عقل و جهل، مجموعه اي از حوادث را رقم مي زد.

نکته اين جا بود که مثل بيشتر درام ها شخصيت هاي منفي که کمي خرده شيشه داشتند و رگه هايي از حقه بازي و دوز و کلک در آنها بود کم کم اوج مي گرفتند و تبديل به مزيت سريال مي شدند (شب هاي برره مملو از شخصيت هاي حيله گر نادان بود) و البته با کمک اين شخصيت پردازي بود که درام اصلي جان مي گرفت و موقعيت هاي کميک ساخته مي شد. اما در سريال هاي بعد از «قهوه تلخ» نم نمک اين شخصيت هاي منفي جذابيت شان را از دست دادند و «فقط» به شخصيت هاي قرينه اي بدل شدند که مقابل شخصيت اصلي قد علم مي کنند.

جذابيت، به شخصيت هاي ديگري کوچ کرد که در دقايقي کوتاه حاضر مي شدند و با کلام و حرکات و خلق موقعيت هايي متکي بر بازيگر، توجه ها را جلب مي کردند. در اين مواقع بود که درام چيز جالب و قابل توجهي نداشت، يعني موقعيت هاي کميک نه از دل شخصيت هاي اصلي که در حاشيه آن با شخصيت هاي فرعي و با مدت زمان کم جان مي گرفت. مديري اين را متوجه شد و شايد بر اين اساس بود که سراغ آيتم سازي رفت. نوعي از سريال که تايم کوتاهي دارد و شخصيت ها، در حد ايده خنده دار به نظر مي رسند.

3- خب، آيتم سازي نياز به شوخي نويسي حرفه اي دارد و بازيگراني که توانايي فوق العاده اي در اجراي بداهه و البته ميميک و استفاده از بدن دارند. لحن، در اين کارها نقش اصلي را بازي مي کند چون موقعيت کوتاه است و در چند ثانيه بايد کمدي به انتها برسد. الان که به «شوخي کردم» نگاه مي کنيم، مي بينيم که برخي آيتم ها شيرين است به لطف متن خوب و البته اجراي مناسب. اما برخي هم اصلا به سرانجام نمي رسند.

مديري اما در فصل اول «در حاشيه»، تلاش کرد ريسک کند و دوباره سراغ تجربه هاي سابقش برود. براي همين دارم را با شخصيت هاي جالب و کمي کودن نوشت. ريسک او اين بود که اين بار شخصيت عاقل او در يک موقعيت مضحک قرار نمي گرفت، اين بار نوبت کسي بود که خودش هم قدري کودن و ساده لوح بود. خب مشکل الان قدري روشن شده... حضور يک آدم کودن در جمعي از آدم هاي نادان، تعارضي ايجاد نمي کند و وقتي تعارض و تضاد نباشد کمدي شکل نمي گيرد. از اين جا حيات سريال در دستان کمدين هايي قرار گرفت که وجود تک تک شان برگ برنده بود. البته داستان در دل خودش تعارضي داشت که بسيار موثر بود: بيمارستان که بايد جاي بهبود حال افراد باشد تبديل شده بود به محل کسب عده اي کودن!

4- اما در فصل دوم «در حاشيه» ادوات طنز حذف شد. دليل هم معلوم است: هر موضوعي که نقد کند به عده اي بر مي خورد و تلويزيون که زيادي نازک نارنجي و ترسوست ترجيح مي دهد خنثي باشد تا منفور! براي همين تمام بخش هاي تضادآفرين اثر حذف شد، بخش هاي منتقدانه کنار رفت، محيط سترون شد و کمدين ها در يک موقعيت کاملا انتزاعي قرار گرفتند.

تا اين جا ما فقط با کمدين هايي رو به رو هستيم که نه در درام محکمي قرار دارند (گفتيم که مديري يک بار براي نجات به آيتم سازي پناه برده بود) و نه موقعيت ها آن قدر شوخ و طنازانه اند که خنده بسازند. کمدين ها در اين شرايط مدام به خودشان رجوع مي کنند و سعي مي کنند به تنهايي يا در نسبت با يکديگر طنز بسازند. اما اين اتفاق هرگز نمي افتد چون يک سريال غيرآيتمي نياز به درام و شخصيت پردازي و تضاد و درگيري و کنش و واکنش دارد، اتکا به مجموعه اي از بازيگران که مي توانند شوخي کنند و خنده بگيرند، ترفند ساده اي است که خيلي زود لو مي رود.

5- و حالا با مديري تازه اي رو به روييم که گمان کرده با حذف خودش و تمرکز روي اجرا، مشکل حل مي شود. مشکل سريال مهران مديري به تصميم هاي او قبل از ساخت سريال بر مي گردد، به ريسک هايي که نمي کند و به حذف هايي که تن مي دهد. به ساخت شرايطي که خودشان، بدون کمدين ها، جذاب نيستند و خنده اي نمي آفرينند.

مديري تسليم شرايط موجود شده و محافظه کارانه به دامن آدم هاي آشنا پناه برده. بخشي از بازيگران و نويسندگان او در برنامه خندوانه خلاقانه اجرا کردند چون توانستند «قصه پردازي» کنند. اما «در حاشيه» از حذف همين عنصر لطمه خورده است. هيچ سريالي بدون قصه دوام نمي آورد. اي کاش مهران مديري به اين موضوع فکر کند. آن وقت ما هم به آينده فکر مي کنيم تا گذشته. گذشته مهران مديري مربوط به دوران ديگري است. حالا او بايد فصل تازه اي را آغاز کند.

منبع: هفته نامه صدا

http://www.CheKhabar.ir/News/17459/اين بلا را مهران مديري سر چهره ها آورد يا تلويزيون ترسو ؟؟؟
بستن   چاپ