ناگفته هايي از زندگي کارلوس کي روش در ايران که نميدانستيد
يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 - 9:22:25 AM
چه خبر - چيزهايي که درباره کارلوس کي‌روش نمي‌دانيد!

در اين سال‌هاي آخر حضور کي‌روش در ايران بعضي‌ها فقط درباره اخلاقش نوشتند. درباره اين گفتند که او بداخلاق است و به منتقدانش مي‌پرد. خيلي‌ها هم اعتراف کردند او از نظر فني فوق العاده بود. در اين مطلب، اما نه کاري به اخلاق کي‌روش داريم و نه عملکرد فني‌اش. مي‌خواهيم چيزهايي درباره او بنويسيم که شايد براي‌تان جذاب باشد.

زندگي شخصي کارلوس
کي‌روش دو بار در زندگي‌اش ازدواج کرد. همسر اول او همين دو سال قبل از دنيا رفت. او مادر ساندرا و روجريو دو فرزند کي‌روش بود. آن‌ها به خاطر اختلافاتي که داشتند، نتوانستند با هم زندگي کنند. کي‌روش بعد از مدتي با پائولا آشنا شد که در برزيل زندگي مي‌کند. او متخصص بيهوشي است. کي‌روش دو نوه هم دارد که شديداً عاشق آنهاست و احتمالاً در کلمبيا کنارش زندگي خواهند کرد.

ماجراي جشن تولد
بازيکنان تيم ملي اينقدر با کارلوس راحت بودند که هميشه با او شوخي مي‌کردند و کري مي‌خواندند. مثلاً سر ال‌کلاسيکو بارسايي‌ها شديداً براي کي‌روش کري مي‌خواندند و حتي کارلوس را اذيت مي‌کردند. يک بار هم شب تولد کارلوس در هتل آزادي صورت کي‌روش را کيک‌مالي کردند! کار به جايي رسيد که کي‌روش حتي دنبال خلعتبري افتاد تا از او انتقام بگيرد.

با غذاي ايراني چاق مي‌شويد!
کارلوس عاشق غذاهاي ايراني بود و چند بار به کنايه به بازيکنان گفته بود: «با اين غذاها معلوم است که چرا چاق مي‌شويد!» او به بازيکنان هميشه مي‌گفت برنج نخورند و قند را از تغذيه خود حذف کنند. او، اما دور از چشم بازيکنان تا مي‌توانست چلوکباب و خورشت فسنجان و... مي‌خورد. کارلوس عاشق غذاي ايراني و دوغ بود. هميشه يک سالاد اسفناج هم کنار غذايش داشت. البته دوره‌اي که مشکل معده پيدا کرده بود پزشکان توصيه کرده بودند غذاي سنگين نخورد و به همين خاطر يک برنامه غذايي خاص براي خودش در نظر گرفته بود. او به ميوه هم علاقه زيادي داشت، به ويژه به سيب.

مگر شوماخرم؟
در تهران بيش از هر چيز شلوغي و ترافيک او را آزار مي‌داد. هميشه ترافيک تهران برايش ديوانه‌کننده بود و مي‌گفت: «با اين ترافيک چه مي‌کنيد؟» کارلوس رانندگي در تهران را هم عجيب و غريب مي‌خواند. يک بار که به او گفتيم چرا پشت فرمان نمي‌نشيند، با خنده گفت: «هنوز مايکل شوماخر نشده‌ام!» کي‌روش آن ماه‌هاي اول حضور در ايران فقط و فقط انگشت به دهان اطراف را نگاه مي‌کرد و مي‌گفت مگر رانندگي به اين شکل امکان‌پذير است. خودروها با سرعت از فرعي به اصلي مي‌پيچيدند، از لاين خارج مي‌شدند، راهنما نمي‌زدند، از سمت راست سبقت مي‌گرفتند و خلاصه اصلاً روي اصول رانندگي نمي‌کردند. کي‌روش هم با تعجب مي‌گفت مگر چنين چيزي ممکن است؟ او تا روز آخر حضورش در تهران حتي يک بار هم پشت فرمان ننشست! او حتي وقتي روي صندلي عقب هم مي‌نشست کمربند ايمني‌اش را مي‌بست، چون مي‌‎دانست در تهران خطر هر لحظه در کمين اوست.


چرا فارسي ياد نگرفت؟
کارلوس در سال‌هاي حضور در تهران خوب فارسي را ياد نگرفت. گه‌گاه وسط مصاحبه‌هايش ان‌شاءالله و چطوري را مي‌گفت. موقع ديدن شما هم مي‌گفت سلام و موقع رفتن هم مي‌گفت خداحافظ. کي‌روش انگار حال و حوصله فارسي ياد گرفتن نداشت. چندبار او را تست کرديم که شايد فارسي را مي‌فهمد ولي به جايي نرسيديم. يک بار هم از او پرسيديم که چرا فارسي ياد نگرفته با خنده گفت: «فدراسيون برايم معلم خوب نگرفت.» قطعاً اگر او يک معلم فارسي مثل مايلي‌کهن داشت، نه تنها فارسي را ياد مي‌گرفت بلکه مي‌توانست دم رفتن بيانيه هم بنويسد!

وقتي به خاطر استخر شاکي شد
کارلوس ديوانه‌وار عاشق شناست. همين حالا در کلمبيا هم شک نکنيد برايش خانه‌اي گرفته‌اند که استخر دارد. امکان‌پذير نيست او يک روز به استخر نرود مگر اينکه واقعاً برايش کار واجبي پيش بيايد. مثلاً يک بار در سفر به لبنان مربي تيم ملي که زودتر رفته بود تا هتل را اوکي کند، حواسش به اين نبود که هتل استخر ندارد. وقتي تيم ملي رسيد و کارلوس مي‌خواست به استخر برود، متوجه اين موضوع شد. آنقدر شاکي بود که حتي قصد داشت مربي تيم ملي را اخراج کند!

خسيس بود يا نبود؟
نزديکان کي‌روش با شوخي و خنده مي‌گويند او خسيس است. کارلوس هم مي‌توانست خسيس باشد و هم نباشد. مثلاً براي خريدهايش در تهران حساسيت داشت. يادمان هست يک بار در همان روزهاي حضورش در تهران مي‌خواست يک آدامس بخرد و در لابي هتل لاله بيش از 10 نوع آدامس را قيمت گرفت و آخر سر نخريد! ولي در عوض يک‌جاهايي واقعاً دست و دلباز بود. مثلاً هر وقت به کافي‌شاپ برج دوبرال مي‌رفت، ردخور نداشت و به کارکنان انعام مي‌داد. او هر سال هم به کارکنان کمپ تيم ملي عيدي مي‌داد. برخي کمک هايش به موسسات خيريه هم که عنوان شده و همه مي دانند. به همين خاطر مطمئن نيستيم که او خسيس بود يا نبود!

عاشق شيراز
کارلوس کي‌روش عاشق مکان‌هاي باستاني بود و خيلي دوست داشت به شهرهاي تاريخي ايران برود. او در سال‌هاي حضور در ايران نتوانست زياد به شهرهاي ديگر برود ولي چند سفر به اصفهان و يک سفر هم به شيراز داشت. او يک بار در مصاحبه‌اي گفت با احترام به تمام شهرهاي ديگر از نظر او شيراز و مکان‌هاي تاريخي‌اش يک چيز ديگر بود. کي‌روش يک دل نه، صد دل عاشق شيراز شده بود و همواره از اين شهر به نيکي ياد مي‌‎کرد. کارلوس به تخت جمشيد، پرسپوليس و همين‌طور نقش رستم رفت و ديدن اين مکان‌هاي تاريخي خيلي او را تحت تأثير قرار داده بود.

بدجور سر وقت بود
کارلوس کي‌روش يک عادت جالب ديگر هم داشت. در شهري که «آن‌تايم» بودن با اين وضع ترافيک و شلوغي غيرممکن است، کي‌روش واقعاً آن‌تايم بود و کسي به ياد ندارد او حتي يک بار دير رسيده باشد. کي‌روش خيلي وقت‌ها زودتر هم مي‌رسيد و در ماشين مي‌نشست تا موعد قرار فرا برسد. کارلوس خودش آن‌تايم بود و توقع داشت ديگران هم سر وقت برسند و اگر دير مي‌رسيديد هيچي!

حساسيت روي تيپ
کارلوس خوش لباس بود و خيلي وقت‌ها تلاش مي‌کرد از بازيکنانش خوش‌تيپ‌تر باشد. او فقط برند مي‌پوشيد و روي خريدهايش حساسيت زيادي داشت. کارلوس عادت نداشت از ايران خريد کند و هميشه لباس‌هايش را خارج از ايران مي‌خريد.


منبع: khabaronline.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/157822/ناگفته هايي از زندگي کارلوس کي روش در ايران که نميدانستيد
بستن   چاپ