حمله اسيدي هديه عروس براي خواهر شوهر
سه شنبه 2 بهمن 1397 - 8:07:08 AM
چه خبر - حمله اسيدي، هديه عروس براي خواهر شوهر

«بيش از دو‌ سال از آن حادثه مي‌گذرد؛ حادثه تلخي که چهره فاطمه را زير و ‏رو کرد. از آن صبح لعنتي که آن دختر صورتش سوخت و تا به خودش آمد، روي تخت بيمارستان با ‏صورتي باندپيچي شده، بستري شده بود. فاطمه صورتش با اسيد سوخت؛ يک قرباني ديگر اسيدپاشي. ‏دختر جواني که براي هميشه بايد آن خاطره تلخ را در ياد و چهره‌اش همراه داشته باشد. فاطمه هم ‏مثل بيشتر قربانيان اسيدپاشي در آتش کينه و حسد سوخت اما اين بار نه پاي خواستگار سمجي ‏در ميان بود و نه پسر جوان دلباخته‌اي که به معشوقه‌اش يک عمر سياهي و حسرت هديه دهد.

‏فاطمه جوان قرباني حسادت زن برادرش شد؛ حسادتي که هنوز هم براي فاطمه و خانواده‌اش جاي ‏سوال دارد. آنها هنوز نمي‌دانند که چرا الهه اين کار را با تنها دخترشان کرد. الهه، متهم اين پرونده ‏اسيدپاشي يک زن جوان ٢٩ ساله است که بيست‌وچهارمين روز آبان ماه‌ سال ٩٥ وقتي فاطمه را ‏تنها در خانه ديد، با اسيد به او حمله‌ور شد.

حالا فاطمه ٢٥‌سال دارد. دختر جواني که تاکنون براي به دست آوردن بخشي از چهره‌اش بيش از ‏‏٥٠ عمل جراحي انجام داده. بينايي يک چشمش را براي هميشه رفته و پزشکان تلاش مي‌کنند تا ‏شايد بتوانند براي او کاري انجام دهند.

روز حادثه چه اتفاقي افتاد؟

من خانه برادرم بودم. يعني از شب قبل به آنجا رفتم و شب را همانجا ماندم. صبح برادرم آماده شد و ‏رفت سر کارش. من و الهه با بچه‌ها در خانه تنها بوديم که ناگهان ديدم الهه با شال به طرف من حمله ‏کرد. مي‌خواست مرا خفه کند. دست و پا زدم و او را از خودم دور کردم. بعد يک لحظه صورتم ‏خيس شد و شروع به سوزش کرد. همه صورتم مي‌سوخت، همان موقع متوجه شدم که اسيد ‏ريخته، بعد هم که به بيمارستان رفتم. الان دو‌ سال از آن حادثه گذشته ولي مثل همان روز اول همه ‏صحنه‌ها را به خاطر دارم.‏

آن روزها الهه زن برادرتان در جلسات بازپرسي منکر دخالت در اين حادثه بود و مدعي بود ‏که پاي نفر سومي در ميان است.‏

هنوز هم بعد از ٢‌سال همان حرف‌ها را تکرار مي‌کند اما همه شواهد و مستندات عليه اوست. من ‏خودم صداي او را شنيدم. دست او را روي صورتم لمس کردم. قد و چشمان او را از نزديک ديدم، ‏الهه بود. لباس کار برادرم را پوشيده بود که مثلا من را گمراه کند اما من او را شناختم. البته او هنوز ‏هم همان دروغ‌ها را مي‌گويد. در جلسه دادگاه هم همان حرف‌ها را زد. اما همه مي‌دانند که چه ‏کسي اين بلا را سر من آورده.‏

دادگاه حکم را صادر کرده؟

نه، جلسه دادگاه ١١ دي ماه امسال برگزار شد. يک جلسه. البته همان يک جلسه بود. الان منتظر ‏صدور رأي هستيم.

يعني الهه محکوم شد؟ ‏

هنوز که رأي اعلام نشده. اما معلوم است که او متهم است. قاضي از من پرسيد ديه مي‌خواهم ‏يا قصاص. من گفتم که فقط قصاص. پول به چه درد من مي‌خورد. درست است که هزينه‌‏هاي زيادي متحمل شديم اما هيچ‌کس نمي‌داند که در اين مدت من چه زجري کشيدم.‏

بيشتر آسيب به صورت شما وارد شده؟

بله. چشم چپم به‌ طور کامل بينايي‌اش را از دست داده. لاله گوش راستم از بين رفته. بيني و لب‏هايم هم نابود شده. الان صورت من همش پيوند پوست است. بيش از ٥٠ جراحي روي من انجام ‏شده. اما هنوز بيني‌ام مثل روز اول نشده. دکترها خيلي به من اميدواري مي‌دهند اما خودم مي‌دانم که ‏حداقل به اين زودي‌ها صورتم مثل قبل نمي‌شود.‏

چقدر براي درمان هزينه کرديد؟

بيش از ٢٠٠ميليون تومان. با اين‌ که پدرم بيمه تکميلي است، هيچ‌کدام از اين هزينه‌ها را بيمه ‏پرداخت نکرده. بيمه به ما اعلام کرد که چون ماجرا اسيدپاشي است و متهم هم دستگير شده، ‏بايد هزينه‌ها را خودمان پرداخت کنيم و بعد از متهم بگيريم. الهه هم که پولي ندارد.

راستي در اين مدت با الهه رو در رو نشدي؟

٦ ماه پس از آن حادثه در دادسرا او را ديدم. منکر همه چيز بود. مي‌گفت چه کسي اين بلا را ‏سر تو آورده. مدام حرف‌هاي ضد و نقيض مي‌زد. البته که الان همه چيز مشخص شده. برادرم ‏روزهاي نخست به اين موضوع شک داشت. خانواده‌ام باورشان نمي‌شد که الهه دست به چنين ‏کاري بزند. اما بعد از پيدا شدن شواهد و مدارک برادرم هم بسته‌هاي اسيد سولفوريک را لاي رختخواب خانه پيدا کرد.

بين شما خصومت، کينه يا مشکل خاصي بود؟

نه. هيچ چيزي بين ما نبود. لااقل از طرف من نبود. الهه هم در رفتار و گفتارش چيزي را بروز نمي‌‏داد. تنها چيزي که به ذهنم رسيده، حسادت است. الهه از سر حسودي اين بلا را سر من آورد. من ‏قرار بود با نامزدم عقد کنيم. ٢٠ روز پس از آن حادثه تاريخ عقدمان بود. اما اين کار الهه زندگي من ‏را تباه کرد. نامزدم بعد از يک‌ سال که ديد اميدي به بهبود کامل نيست، من را رها کرد.‏

الهه با برادرت زندگي خوبي داشتند؟

از زندگي‌اش راضي بود. دو تا بچه هم داشتند. زني که از زندگي راضي نباشد، بچه‌دار نمي‌شود.

روز حادثه بچه‌هاي برادرت هم در خانه بودند؟

بله. هر دوي آنها. دختر بزرگترش آن موقع ٣ سالش تمام شده بود. هنوز هم به من مي‌گويد که ‏عمه من ديدم که مامان به طرف تو حمله کرد.‏

در اين مدت که الهه بازداشت است، بچه‌ها پيش کي هستند؟

هر دوي آنها با ما زندگي مي‌کنند. الهه الان ٢‌سال است که در زندان شهرري است.

برادرت چطور با اين موضوع کنار آمد؟

همان طور که گفتم اوايل باور نمي‌کرد که زنش دست به چنين کاري زده باشد اما وقتي همه چيز معلوم شد، تصميم گرفت از او جدا شود. الان هم پيگير کارهاي طلاق است. اما خب به او گفته‌اند ‏که بايد مهريه‌اش را پرداخت کند. برادر من هم در يک شرکت تاسيساتي کار مي‌کند. از کجا دارد ‏‏٢٠٠ سکه مهريه الهه را بدهد. به همين دليل هم هنوز کارهاي قانوني طلاقش انجام نشده.‏

برادرت با الهه چطور آشنا شد؟

ازدواج آنها کاملا سنتي بود. يکي از اقوام خانواده‌ها الهه را به ما معرفي کرد. بعد هم خواستگاري و ‏بقيه ماجرا. پدر و مادر الهه آدم‌هاي ساده‌اي هستند. اصلا به ذهن کسي هم نمي‌رسد که دختر اين ‏خانواده دست به چنين جنايتي زده باشد. يک خانواده روستايي ساده. ما اصالتا اهل خمين هستيم و ‏خانواده الهه هم اهل همان جا هستند. الهه بعد از ازدواج به تهران آمد.‏

در اين مدت پدر و مادر يا خانواده او براي گرفتن رضايت با شما تماس نگرفتند؟

شايد باورکردني نباشد. اما يک تماس تلفني هم با ما نداشتند. فقط در دادگاه يکي از ‏برادرهايش را ديدم که او هم در جلسه دادگاه حاضر نشد.‏

منبع: bartarinha.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/151224/حمله اسيدي هديه عروس براي خواهر شوهر
بستن   چاپ