تجاوز به دختر نوجوان در پي دوستي خياباني
يکشنبه 2 دي 1397 - 12:09:43 AM
چه خبر - تجاوز به دختر نوجوان در پي دوستي خياباني

دختري نوجوان که مدعي است بعد از دوستي با پسري از سوي او اغفال شده و به او تعرض شده است، خواستار مجازات اين پسر شد.

شاکي پرونده که دختري نوجوان است، چند ماه قبل با شکايت از پسري جوان به نام پوريا، مدعي شد از سوي او مورد تعرض قرار گرفته است. اين دختر به مأموران گفت: پوريا به او تجاوز و بعد با وعده ازدواج، او را وادار به سکوت کرده و گفته بهتر است شکايت نکند تا آن‌ها با هم خيلي زود ازدواج کنند.

اين دختر در شکايت خود گفت: من و پوريا با هم دوست بوديم. يک روز پوريا به من گفت: دلش براي من تنگ شده است، نزديکي خانه قرار گذاشتيم و او دنبالم آمد. من لباس بيرون تنم نبود. گفت: بيا برويم لباس برايت مي‌خرم. او من را با خود برد و يک‌دفعه به من حمله کرد و من را مورد آزار قرار داد.

وقتي گفتم شکايت مي‌کنم، گفت: مي‌خواهد با من ازدواج کند و عاشق من شده است. بعد من را با خود به مغازه‌اي برد طلاهايم را فروخت و برايم لباس خريد. او يک شب هم من را به خانه‌اش برد و در همه اين مدت اصرار داشت که من شکايت نکنم، اما بعد رهايم کرد و ديگر به تلفن‌هايم جواب نمي‌داد تا اينکه من تصميم گرفتم شکايت کنم. کاري که پوريا با من کرده همه‌چيز را به‌هم ريخته است و من زندگي خانوادگي‌ام را از دست دادم. پدرم با من قهر کرده و من همه پشتوانه‌ام را از دست داده‌ام.

دختر شاکي درباره نحوه آشنايي‌اش با متهم گفت: من سگي پاکوتاه داشتم که آن را به پارک بردم تا بفروشم. دختري جوان به نام ليدا نزديکم آمد و گفت: شماره تماسم را مي‌خواهد و پسري قصد دارد سگ را از من بخرد. من هم شماره را دادم، اما وقتي آن پسر زنگ زد، گفت: من را در پارک ديده و از من خوشش آمده است و مي‌خواهد با من صحبت کند. اين‌طوري بود که با پوريا آشنا شدم.

با شکايت اين دختر و تأييد تعرض به او از سوي پزشکي قانوني، پرونده براي رسيدگي به دادگاه کيفري استان تهران فرستاده و دستور بازداشت متهم صادر شد. پوريا بازداشت و تحقيقات مأموران آغاز شد. در جلسه رسيدگي به اين پرونده يک بار ديگر دختر نوجوان شکايت خود را مطرح کرد و گفت: پوريا به من تجاوز و بعد هم رهايم کرد. او زندگي من را نابود کرده و من شکايت دارم.

سپس مادر دختر نوجوان در جايگاه حاضر شد. او گفت: بعد از اين حادثه شوهرم خانه را ترک کرد. او به من گفت: تو باعث شدي چنين اتفاقي بيفتد و ديگر حاضر نيست با من زندگي کند. او ديگر حاضر نيست حتي دخترش را ببيند، چون معتقد است من آزادي بيش از حد به دخترمان دادم و زندگي او را نابود کردم.

در ادامه ليدا، دختري که شاکي مدعي بود شماره را به پوريا داده است، در جايگاه قرار گرفت. او تأييد کرد که شماره را به پوريا داده است. اين دختر گفت: پوريا پسر همسايه ما بود به من گفت: از شاکي خوشش آمده است و از من خواست براي اينکه با او ارتباط برقرار کند، شماره را بگيرم. من هم به نيت اينکه دو جوان با هم آشنا و عاشق شوند، قبول کردم اين کار را بکنم اصلا قصدم اين نبود که بخواهم کاري کنم که به دختر نوجوان تعرض شود.

من و پوريا رابطه دوستانه خوبي داشتيم و از سال‌ها قبل خانواده‌هايمان با هم ارتباط داشتند. او مثل برادر من بود اصلا فکر نمي‌کردم چنين کاري کند و اصلا هم در جريان تجاوز نبودم تا اينکه مأموران آمدند و گفتند که چه اتفاقي افتاده است.

وقتي نوبت به پوريا رسيد، او گفت: من به دختر نوجوان تجاوز نکردم البته با هم رابطه داشتيم. او يک شب به من زنگ زد و گفت: پدرش او را از خانه بيرون انداخته است و لباس بيرون هم ندارد. من دنبالش رفتم، او را سوار ماشين کردم و بعد هم به خانه يکي از دوستانم بردم. در خانه دوستم ما با هم رابطه داشتيم، فرداي آن روز با دختر نوجوان به طلافروشي رفتيم طلاهايش را فروخت تا اينکه بتواند مدتي با پول آن زندگي کند، چند دست هم لباس خريديم و به خانه ما برگشتيم. من انکار نمي‌کنم که با هم رابطه داشتيم، اما من به او تجاوز نکرده‌ام.

او خودش همراه من آمد و بعد هم گفت که مي‌خواهد با من ازدواج کند. من سرباز بودم و هنوز روي پاي خودم نبودم که بخواهم چنين کاري کنم. به همين دليل از پيشنهادش ترسيدم و ديگر به تلفن‌هايش جواب ندادم. ضمن اينکه مادرش از ارتباط ما خبر داشت. اينکه دعوايي بين او و شوهرش اتفاق افتاده است، به من مربوط نيست. مسئله خانوادگي آنهاست. من دختر او را اغفال نکردم. دختر خودش خواست که با من دوست شود.

با پايان جلسه، قضات دستور بازداشت متهم را صادر و ادامه رسيدگي را به بعد موکول کردند.

منبع: sharghdaily.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/148857/تجاوز به دختر نوجوان در پي دوستي خياباني
بستن   چاپ