زنم تصاوير بدون لباسش را به مردان غريبه فرستاد / فاصله سني ما زياد بود
شنبه 1 دي 1397 - 10:33:21 PM
چه خبر - زنم تصاوير بدون لباسش را به مردان غريبه فرستاد

مرد 45ساله که با حکم قانون بايد روانه زندان مي شد، در حالي که نمي توانست چشم از دختر پنج ساله اش بردارد، در تشريح سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري پنجتن مشهد گفت: چندين سال قبل وقتي از همسر اولم جدا شدم، خيلي احساس تنهايي مي کردم. من و همسرم هيچ تفاهم اخلاقي با يکديگر نداشتيم و زندگي ما به صحنه مشاجره و درگيري هاي خانوادگي تبديل شده بود. به همين دليل تنها راه رهايي از اين وضعيت را در طلاق مي ديدم، اما هيچ گاه به عواقب و آسيب هاي اجتماعي و روحي بعد از طلاق فکر نکردم.

خلاصه، در حالي که به شدت منزوي و گوشه گير شده بودم، گوشي هوشمند را به دست گرفتم و به سير و جست و جو در فضاهاي مجازي پرداختم تا اين که در يکي از همين شبکه هاي اجتماعي با «آزيتا» آشنا شدم. آن روزها من سي و نهمين بهار عمرم را مي گذراندم اما آزيتا تازه وارد هفدهمين سال زندگي اش شده بود. با وجود اين ،گفت وگوها و چت کردن هاي ما ساعت هاي زيادي طول مي کشيد. ديگر سنگ صبوري يافته بودم تا دردها و رنج هايم را با او قسمت کنم. احساس مي کردم او همه خلأهاي عاطفي و تنهايي هايم را پر کرده است. دوست داشتم هميشه در کنارم بماند ولي جرئت خواستگاري از او را نداشتم، چرا که 22سال از من کوچک تر بود و از سوي ديگر هم من يک بار ازدواج ناموفق داشتم.

با وجود اين، وقتي آزيتا از دوست داشتن من سخن گفت واين که هيچ چيزي نمي تواند بين من و او فاصله بيندازد، ديگر از خوشحالي پر مي کشيدم. خلاصه با حرف هاي آزيتا جسارت خاصي پيدا کردم و به خواستگاري اش رفتم، اما نتيجه آن مشخص بود، خانواده او به شدت با اين ازدواج مخالفت کردند ولي آزيتا مقابل خانواده اش ايستاد و گفت چيزي نمي تواند مانع اين ازدواج شود. او آن قدر خانواده اش را به چالش کشيد که ناچار شدند به اين ازدواج رضايت دهند.

هنوز کمتر از دو ماه از آغاز زندگي مشترکمان نمي گذشت که اختلافات من و آزيتا همانند يک دمل چرکين سر باز زد و روزگارمان را به آشوب کشيد. در ميان همين بحث و جدل ها بود که همسرم همواره اختلاف سني مان را به رخم مي کشيد و مرا تحقير مي کرد.

ديگر فهميده بودم زندگي رويايي در کنار آزيتا سرابي بيش نيست. او به دليل هيجانات دوران نوجواني رفتارهايي داشت که مرا عذاب مي داد، با آن که دخترم الميرا به دنيا آمده بود ولي همسرم بر سر موضوعاتي بي اهميت قهر مي کرد و گاهي عقده هايش را با بدرفتاري با الميرا به رخم مي کشيد. او از اين که مجبور شده در اين سن و سال بچه داري کند، بسيار ناراحت بود، اما روزي دنيا بر سرم خراب شد که فهميدم همسرم با مردان نامحرم در فضاهاي مجازي ارتباطاتي نامتعارف دارد.

وقتي با کنترل و بررسي گوشي تلفن او تصاوير زننده اي از ارتباطش با مردان نامحرم را ديدم، آتش انتقام چشمانم را کور کرد. باز هم يک اشتباه ديگر مرتکب شدم ونتوانستم لحظه اي به عاقبت اين انتقام وحشتناک بينديشم.

اين گونه بود که تصاوير همسرم را در فضاي مجازي منتشر کردم تا چهره زشت او را به ديگران بشناسانم. بعد از اين حادثه، آزيتا از من شکايت کرد و مأموران کلانتري پنجتن به حکم قانون مرا دستگير کردند. در همين حال همسرم دختر پنج ساله ام را روي نيمکت کلانتري انداخت و به دنبال سرنوشت خودش رفت، بدون آن که اشک ها و بي تابي هاي الميرا تأثير اندکي در دل او بگذارد و من در حالي بايد روانه زندان شوم که چشمان نگران دخترم رهايم نمي کند و ...

شايان ذکر است، مأموران کلانتري با مادربزرگ و عمه الميرا تماس گرفتند تا سرپرستي دختر معصوم را عهده دار شوند اما هيچ کس حاضر به اين کار نشد، در نهايت، به دستور سروان مختاري فر (جانشين کلانتري پنجتن) مأموران انتظامي با هماهنگي قضايي در حالي الميرا را تحويل بهزيستي دادند که چشمان اشکبار دخترک در جست وجوي مادر سوسو مي زد و ...

منبع: namehnews.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/148526/زنم تصاوير بدون لباسش را به مردان غريبه فرستاد - فاصله سني ما زياد بود
بستن   چاپ