دختر جوان: 3 مرد نقابدار مرا دزديدند و آزارم دادند
شنبه 1 دي 1397 - 10:20:28 PM
چه خبر - دختر جوان: 3 مرد نقابدار مرا دزديدند و آزارم دادند

دختر 15 ساله اي به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري سپاد مشهد گفت: حدود يک سال قبل زماني که در کلاس هفتم، تحصيل مي کردم مادرم را تحت فشار گذاشتم تا برايم تلفن هوشمند بخرد.

به بهانه هاي مختلف درسي و اين که معلم موضوعات درسي را در کانال کلاس مي گذارد و از درس هايم عقب مي افتم و سپس با پيش گرفتن اخم و قهر، مادرم را وادار کردم تا پدرم را به خريد گوشي راضي کند.

وقتي تلفن همراه برايم خريدند بلافاصله وارد شبکه هاي اجتماعي شدم و در فضاهاي مجازي به جست وجو پرداختم. خيلي زود در فضاي مجازي با جواني به نام «احسان» ارتباط برقرار کردم. آشنايي ما به صورت پيامکي و تلفني ادامه داشت تا اين که تصميم به ملاقات هاي حضوري گرفتيم ولي مدتي بعد به خاطر توقعات زيادي که احسان از من داشت با او قهر کردم.

سپس براي لجبازي و انتقام گرفتن از احسان با جوان ديگري در تلگرام آشنا شدم. مدت زيادي از ارتباط تلگرامي من و «فيروز» نگذشته بود که به درخواست او تعدادي از تصاوير شخصي و بدون حجابم را برايش فرستادم. با اين حال دريافتم که فيروز به درد دوستي با من نمي خورد و وقتي که قصد داشتم به اين ارتباط خاتمه بدهم او مرا تهديد به ارسال تصاوير خصوصي ام براي خانواده‌ام کرد.

فيروز که در اين مدت شماره تلفن اعضاي خانواده‌ام را از طريق من به دست آورده بود به طور ناگهاني همه عکس هايم را براي خواهر و برادرم ارسال کرد. برادرم که با ديدن آن تصاوير زننده به شدت عصباني شده بود تلفنم را گرفت و ديگر اجازه نمي داد حتي به مدرسه بروم.

بالاخره با وساطت مادرم و بدون آن که پدرم از ماجرا بويي ببرد دوباره راهي مدرسه شدم اما اين بار با سوء استفاده از اعتماد پدرم، گوشي او را برداشتم و دوباره با احسان بعد از چند ماه قهر آشتي کردم. سپس براي ديدار حضوري با يکديگر قرار گذاشتيم. حدود ساعت يک بعدازظهر احسان با تاخير دنبالم آمد و مرا از مقابل مدرسه به کارگاه خودشان برد. تقريبا سه ساعت با هم بوديم و بعد از آن هم احسان مرا به در مدرسه رساند تا از آن جا به خانه بروم.

هفته اول کسي متوجه غيبت من در مدرسه نشد به همين دليل براي بار دوم همين ماجرا را تکرار کردم ولي اين بار مدير مدرسه به خاطر غيبت ناگهاني من با پدر و مادرم تماس گرفته بود و آن ها که تصور مي کردند من در مدرسه هستم هراسان ونگران خود را به مدرسه رسانده بودند تا از نزديک در جريان ماجرا قرار بگيرند.

در همين لحظات بود که احسان مرا کنار مدرسه از خودرو پياده کرد تا به آرامي وارد مدرسه شوم اما در يک لحظه با ديدن پدر و مادرم و مدير مدرسه که در جست وجوي من بودند شوکه شدم وبراي آن که آبرويم نرود بلافاصله در ذهنم ماجراي آدم ربايي را ساختم وبراي آن ها بازگو کردم و گفتم که"به مدرسه نزديک شده بودم که ناگهان سه جوان نقابدار سوار برخودرو مقابلم توقف کردند.

هنوز نفهميده بودم چه خبر است که آن ها مرا داخل خودرو انداختند و به مکان نامعلومي بردند سپس سه جوان مذکور که صورت خودشان را همچنان پوشانده بودند مرا مورد آزار و اذيت قرار دادند و بعد از سه ساعت دوباره کنار مدرسه پياده ام کردند و از محل گريختند"

وقتي به همراه مادر و پدرم وارد کلانتري شديم و من ماجرا را شرح دادم آن ها بلافاصله پي به دروغ بودن ادعاهايم بردند و من اين گونه رسوا شدم. حالا هم مي دانم احسان فقط قصد سوء استفاده از مرا داشت و من اين گونه آينده ام را تباه کردم .

منبع: bartarinha.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/148446/دختر جوان- 3 مرد نقابدار مرا دزديدند و آزارم دادند
بستن   چاپ