چه خبر - مصاحبه با کامبيز ديرباز، هنرمندي که خود را از مردم جدا ندانست
صفحه شخصياش در اينستاگرام پر است از واکنشهايش به موضوعات اجتماعي و بازتاب دغدغههايش درباره مشکلاتي که شايد گريبان خودش را نگرفته باشند، اما چون به مردم سرزمينش تعلق دارند، دل او را هم رنجانده. کامبيز ديرباز، سالها قبل، پيش از اينکه سيمرغ بگيرد و معروف شود، حسرت خورده که چرا آنقدر معروف و شناختهشده نيست تا بتواند قدم جلو بگذارد و پرچمدار گروهي شود که به آسيبديدهاي کمک ميکنند؟
او اين حسرت را در مسير اهداف خود از ميان برداشته تا امروز با اشتياق بگويد که بهترين روز زندگياش، حضور در جمع کودکان بيسرپرست و بدسرپرست و ديدن لبخند آنها در پويش «بدسرپرست، تنهاتر است» بوده؛ پويشي که او سخنگوي آن است. ديرباز حالا آنقدر محبوب و معروف است که قدم جلو بگذارد و بهعنوان داور جشنواره «آرزوهاي خطخطي»، همراه نيکوکاراني شود که ميخواهند براي کودکان زلزلهزده کرمانشاه مدرسهاي ايمن بسازند و لبخند آنها را ببينند. با اين بازيگر سينما و تلويزيون از دغدغههاي اجتماعي و خيرخواهانهاش در زندگي پشتدوربين، گفتوگو کردهايم.
چرا تصميم گرفتيد قدم در راه پيوستن به پويشهاي اجتماعي و کمک به زلزلهزدگان بگذاريد؟
احتياجي به تصميمگيري نيست و اين اتفاق واجب است. من روزهاي زلزله بم را خوب به ياد دارم. آن روزها تازه دانشگاه را تمام کرده و ليسانس بازيگري گرفته بودم اما هنوز وارد بازيگري حرفهاي نشده بودم. هنوز خبري از بازي در «دوئل» و «تب سرد» نبود. خيلي غصه ميخوردم که چطور بعضي دوستان خودم مثل پژمان بازغي، بهواسطه محبوبيت خود ميتوانند مردم را براي کمک به زلزلهزدگان کرمان و بم با خود همراه کنند. آن موقع حسرت ميخوردم که چرا با وجود اينکه درس خواندهام، هنوز جايگاه اجتماعي خود را پيدا نکردهام تا بتوانم مثل آنها زنجيره کمکرساني شکل دهم. از دور رفقايم را ميديدم و از همان روزها منتظر اين بودم که اين پله را بالا بروم و من هم به آن جايگاه برسم.
فکر ميکنيد هنرمندان در موقعيتهاي اينچنيني چه وظيفهاي دارند؟
همين هموطناني که خانههايشان در زلزله آوار شده و همهچيز خود را از دست دادهاند تا قبل از اين اتفاق شايد بيننده فيلم و سريالي بودهاند که من در آن بازي کردهام و با اين کار از پيشرفت من در حرفهام پشتيباني کردهاند. چطور ميتوانم حالا که آنها به حمايت احتياج دارند بيتفاوت باشم؟ زلزله فقط يکي از اين اتفاقات است و مشکلات بسياري وجود دارد که ميتواند زندگي آدمها را آوار کند. اين وظيفه همه، ازجمله هنرپيشههاست که در چنين شرايطي به سهم خود قدم جلو بگذارند و به هموطن خود کمک کنند.
پس معتقديد هنرمند از مردم جدا نيست.
بهعنوان يک بازيگر هرگز خودم را از مردم جدا ندانستهام. هميشه حساسيت داشتهام که حق ندارم حتي سلام و احوالپرسي ساده با مردم را هم با کوچکترين تلخي و بداخلاقي انجام دهم، چون فکر ميکنم اين برخورد هميشه در ذهن آن فرد باقي ميماند. در همه اين 20سالي که وارد دنياي حرفهاي بازيگري شدهام، روزهايي که حال خوبي نداشتهام از خانه بيرون نيامدهام تا مبادا خطا کنم و با برخورد نادرستي به ديگران مواجه شوم.
چرا صفحه شخصي شما پر از واکنش نسبت به موضوعات اجتماعي، محيطزيست و ايمني است؟
فکر ميکنم حرف زدن درباره اين موضوعات هرچند بهظاهر ساده، به اندازه خود تأثيرگذار است. خود من با وجود اينکه بازيگرم، وقتي فيلمهاي محبوبم را تماشا ميکنم، توجهم جلب ميشود که بازيگر مثلا در موقعيتي مثل موتورسواري، چه نکات ايمنياي را رعايت کرده است. فکر ميکنم اين کنجکاوي و توجه ميتواند در هر تماشاگري وجود داشته باشد؛ پس وقتي من بهعنوان يک هنرپيشه درباره اين موضوع حرف بزنم، ميتوانم در حد خود تأثيرگذار باشم. اگر با اين کار حتي 10جوان موتورسوار تأثير بپذيرند، من به آنچه ميخواستهام رسيدهام؛ پس چرا که نه؟ چرا قدم در اين راه نگذارم؟
فکر ميکنيد اين کارها تا چه حد تأثيرگذار است؟
مردم خيلي از ما بازيگران را در تيم فوتبال يا واليبال هنرمندان ميبينند. واقعيت اين است که ما فوتباليست يا واليباليست نيستيم، اما دوست داريم در آن لباس ديده شويم تا شايد بتوانيم بقيه را به ورزش کردن تشويق کنيم. ما بازيگريم و نمايش دادن را خوب بلديم، پس بايد اين کار براي رسيدن به يک نتيجه خوب انجام دهيم.
اين فعاليتها چه تأثيري بر زندگي خودتان گذاشته است؟
خدا را شکر من هميشه از زندگي شخصيام راضي بودهام. در زندگي حرفهاي هم نهتنها از مسيري که طي کرده و نتايجي که به آنها رسيدهام راضي هستم، بلکه گاهي با خودم فکر ميکنم خداوند بيشتر از سهمام به من فرصت داده و بدهکار او هستم. حال خوشي که با کارم دارم حاصل اين لطف خداست؛ مثلا گاهي با خودم ميگويم خدايا اگر در نخستين فيلمي که بازي کردم سيمرغ نميگرفتم، اتفاقي نميافتاد و ناراحت نميشدم. فکر ميکنم اين حال خوبي که با شغلم دارم حاصل همان روزهايي است که از حرفه و شهرتم براي همراه شدن با فعاليتهاي اجتماعي و کمککردن به آسيبديدگان استفاده ميکنم.
بيشتر نسبت به چه موضوعاتي واکنش نشان ميدهيد؟
بهنظر من اينستاگرام يک مجله شخصي است که هر کس خودش سردبيري آن را برعهده دارد. هرچيزي که در فضاي مجازي منتشر ميکنم، صادقانه حس من در آن لحظه و درباره موضوعي خاص است. البته به عواقب حرفهايم هم فکر ميکنم تا از روي احساس حرف نادرستي نزنم، اما هرچه هست به دور از تظاهر و صادقانه است؛ مثلا واکنش نشان ميدهم که چرا بازيگر بزرگي مثل پرويز پرستويي ناگهان و بهنادرست در هجمه انتقادات قرار ميگيرد و به اين سرعت جايگاه او را فراموش ميکنيم؟ با اين واکنش ميخواهم بگويم چه حسي نسبت به اين موضوع دارم و ميدانم که ممکن است چنين اتفاقي يک روز هم براي من بيفتد.
اين دغدغهمندي از کجا آمده است؟
سعي کردهام اين دغدغهمندي را از پيشکسوتان بازيگري ياد بگيرم. درست است که وقتي من و همنسلانم کار را شروع کرديم خبري از اينستاگرام نبود اما نوع برخورد با مخاطب را از بزرگترهاي اين حرفه ياد گرفتيم. ما ديدهايم که استاد و پيشکسوتي مثل جمشيد مشايخي امکان ندارد موقع ديدار با يک هوادار، از جا بلند و با خوشرويي پيشقدم نشود. اين درسها امروز در موقعيتهاي مختلف، از برخورد رودررو با مردم گرفته تا برقراري ارتباط در فضاي مجازي، به کمک من آمده است.
روز تولدتان هم با انتشار تصويري از دخترتان، درباره تقسيم شادي با ديگران حرف زدهايد.
شب تولدم بود اما اين تولد با اوضاع اقتصادي نابسامان مردم همزمان شده بود و هر روز خبرهاي تلخ ميشنيديم. دوست نداشتم شادي روز تولدم را، حتي اگر در حد به نمايش گذاشتن تصويري از کيکي کوچک باشد، به تظاهر تبديل کنم. نميخواستم لحظات شادي خودم را به رخ ميليونها نفر از افرادي بکشم که بحق، از شرايط خود ناراحت و ناراضي هستند. فکر کردم بد نيست با مردم صادق باشم و به آنها بگويم درست است که روز تولدم لبخند به لب دارم اما دوست داشتم حال همه خوب باشد تا همه حس شيرين يک جشن تولد بزرگ را تجربه کنيم.
پست اينستاگرام کامبيز ديرباز در روز تولدش
واکنشهاي انتقادي ميگويند کارهايي مثل کمک به نيازمندان و آسيبديدگان متولي دارد و بازيگران و سلبريتيها وظيفهاي در اين مورد برعهده ندارند. نظر شما چيست؟
بله، اين انتقاد درستي است. متولي در عرض يک هفته استاديوم آزادي را آنچنان تجهيز کرد که توانستيم فينال مسابقات فوتبال آسيايي را در آن برگزار کنيم؛ پس اين يعني اگر بخواهد کاري را انجام دهد حتما ميتواند. اگر اين متولي کار خود را درست انجام ميداد، لازم نبود من و امثال من که ارتباطي با انجام بعضي کارها و وظيفهاي در اين موارد نداريم، قدم جلو بگذاريم. وقتي نهادهاي رسمي کار خود را درست يا بموقع انجام نميدهند، مردم و هنرمندان مجبور ميشوند خودشان آستين بالا بزنند و نقش مسئول را بازي کنند. من هم تا قبل از سفر مهرماه به کرمانشاه، با خودم ميگفتم ميتوان به نوع ديگري هم به زلزلهزدگان کمک کرد، اما وقتي اول مهر از نزديک آن صحنههاي آوار و آسيب را ديدم، نتوانستم آرام بگيرم و دست روي دست بگذارم.
از واکنشهاي منفي و دردسرهايي که اين روزها براي بعضي بازيگران بعد از جمعآوري کمکها پيش آمده دلسرد و نگران نشديد؟
من از اين حرفها دلسرد نميشوم. من آن آدمهاي آسيبديده و شرايط سخت زندگيشان را ديدم و ديگر هيچچيز نميتواند مانع کمککردنم به آنها شود. با خودم ميگويم حتي اگر قرار باشد محکوم شوم و زندان بيفتم، باز هم از اين راه برنميگردم.
يادداشت کامبيز ديرباز در آيين پاياني «آرزوهاي خطخطي»
تنها صداي کودکان به گوش سنگين آسمان ميرسد
آيين پاياني نمايشگاه و مسابقه عکس آرزوهاي خطخطي برگزار ميشود. اين نام، حکايت غمانگيز رنجهاي کودکاني است که ناآگاهي و ندانمکاريهاي ما، آرزوهاي رنگارنگشان را به تصاوير مخدوشي تبديل کرده و هيچ پناهي ندارند. کمکاري و بيتوجهي به کودکان از هر نوعي که باشد، تعريفي جز خشونت ندارد و در مبارزه با خشونت، حاجت هيچ استخاره نيست. در روز مبارزه با خشونت عليه کودکان بايد از «سارينا» ياد کنيم که سرما و زندگي در چادر در سرپلذهاب، جان شيرينش را گرفت... کودکان ماهشهري... و «نگار»که زير شکنجههاي سنگدلي زخمي شد. بايد يادي کنيم از «دنيا» که زير آوار بيمديريتي جان باخت و کودکان شوشتري که اين روزها اخبار تلخ درباره آنها دستبهدست ميشود.
در بحرانهاي طبيعي و اجتماعي، کودکان بهعنوان قشري که توان دفاع و محافظت از خود را ندارند، نيازمند توجه ويژه افرادي هستند که مديريت بحران را برعهده ميگيرند؛ مثلا در زلزله کرمانشاه علاوه بر خسارات متعدد، اين کودکان هستند که از جنبههاي مختلف روحي و جسمي آسيب ديدهاند و اين وظيفه اجتماعي بر دوش مسئولان، نيکوکاران و فعالان اجتماعي سنگيني ميکند که در چنين شرايطي، نگاه ويژه و برنامهريزي مناسبي براي کمک به آنها داشته باشند. از طرف ديگر پاييز هر سال، روز جهاني منع خشونت عليه کودکان در تقويم وجود دارد که هدف از نامگذاري آن، ايجاد حساسيت در جوامع جهاني براي رفع و کاهش خشونت عليه کودکاني است که توان محافظت از خود را ندارند و آسيب ميبينند. فعال اجتماعي وظيفه دارد نسبت به آزار و شکنجه هيچ کودکي بيتفاوت نباشد و براي آگاهسازي جامعه درباره عواقب اين آسيبها تلاش کند.
کامبيز ديرباز در کنار کودکان زلزله زده
روز اول مهر که با همراهي دوستان به سرپلذهاب رفتم، در ميان آنهمه آوار اندوه و بيساماني، توجهم بيش از همه به مدرسهاي جلب شد که زلزله ويرانش کرده و ميز و نيمکتهايش بيرون يک کانکس چيده شده بود. برق آفتاب آن روز آنقدر تند و تيز بود که همان روز اول مدرسه را تعطيل کردند، لابد اين روزها هم سرما به بچهها مجال نشستن در آن کلاس بيسقف و بيديوار را نميدهد. تصوير آن مدرسه و دانشآموزانش از ذهنمان خارج نشد و تصميم گرفتيم تمام توان خود را براي بازسازي اين مدرسه بهکار گيريم. به اين ترتيب قرار شد در کنار دنبالکردن همه اهداف فرهنگي و اجتماعي، بخشي فرهنگي با نام آرزوهاي خطخطي هم طراحي شود تا حاصل فعاليتهاي آن به خيريهاي براي ساخت مدرسه براي کودکان زلزلهزده تعلق گيرد. اميدوارم تلاش ما به ساختن روزي بينجامد که در آن هيچ کودکي، قرباني خشونت و ناآگاهي نشود. ما هنوز هم براي آمدن باران، به دعاي پرلکنت کودکان محتاجيم. تنها اشاره روشن آنهاست که گاهي به گوش سنگين آسمان ميرسد.
دبير جشنواره «آرزوهاي خطخطي»
هنرمندان براي کمک به کودکان آسيبديده آستين بالا زدند
روي ديوارهاي نمايشگاه باغموزه قصر، عکسهاي عکاسان از روزگار کودکاني قاب گرفته شده است که زلزله کرمانشاه، خانه و مدرسه و زمين بازي آنها را زير آوار اندوه فرو برد. جشنواره آرزوهاي خطخطي با هدف کمک به اين کودکان برگزار شده است. ميلاد بهشتي -دبير اين جشنواره- ميگويد که روزي که قرار به برگزاري اين جشنواره عکس شده، اميد نداشته اين تعداد عکس با موضوع کودک و زلزله کرمانشاه به دستش برسد، اما حضور و فعاليت چهرههاي محبوبي مثل کامبيز ديرباز باعث شده توجه افراد بيشتري به اين جشنواره جلب شود و بتوانند با يک فعاليت فرهنگي، باني جمعآوري کمک براي ساخت مدرسه براي کودکان آسيبديده زلزله کرمانشاه شوند؛ جشنوارهاي که با همراهي گروههاي مختلف برگزار شده و يکي از اين گروهها، پويش «بدسرپرست، تنهاتر است» با سخنگويي کامبيز ديرباز است.
بهشتي ميگويد:
«184عکاس، 1200عکس براي اين جشنواره ارسال کردند که از ميان اين آثار، 66عکس از 44نفر به بخش نمايشگاهي راه پيدا کرد. داوران 3عکس را از ميان آثار برگزيده اعلام کردند و قرار شد درآمد حاصل از فروش آثار، به تکميل ساخت مدرسه براي کودکان زلزلهزده اختصاص داده شود». خاصبودن موضوع آثار، اين تصور را براي برگزارکنندگان بهوجود آورده که تعداد داوطلبان براي شرکت در جشنواره زياد نخواهد بود اما درنهايت تعداد آثار دريافتي قابل توجه بوده است.
بهشتي ميگويد:
«هنرمندان زيادي براي به نتيجه رسيدن اين فعاليت قدم جلو گذاشتند و با اين جشنواره و پويش بدسرپرست، تنهاتر است، همراه شدند». او اضافه ميکند: «همراهي هنرمندان دلگرمکننده بود. جمال رحمتي به همراه همکاران کاريکاتوريست خود، اثر هنري جذابي خلق کرد که توسط يک نيکوکار خريداري شد تا درآمد آن صرف ساخت مدرسه در سرپلذهاب شود. بازيگران هم در صفحات مجازي خود درباره اين برنامه اطلاعرساني کردند». آنطور که بهشتي ميگويد، بهزاد محمدي -کارگردان و بازيگر نمايشهاي کمدي- اعلام آمادگي کرده که بقيه سرمايه مورد نياز براي ساخت مدرسه را تأمين کند.
بيشتر بدانيد : واکنش جالب کامبيز ديرباز به حجم زياد انتقادات مردم از زير پاي مادر
بيشتر بدانيد : وضعيت بهناز جعفري هنگام مجادله با خبرنگار از زبان کامبيز ديرباز
بيشتر بدانيد : کامبيز ديرباز: آرزويم بازي در نقش يک آدم دوجنسه است!!
بيشتر بدانيد : جملات عاطفي و احساسي کامبيز ديرباز در دفاع از مشايخي + عکس
منبع: روزنامه همشهري
http://www.CheKhabar.ir/News/147890/کامبيز ديرباز- زندان هم بروم باز به مردم کمک مي کنم!