شجريان از نگاه خودش! شجريان از نگاه ديگران!
سه شنبه 3 مهر 1397 - 2:20:00 PM
چه خبر - محمدرضا شجريان، صداي ايران، پاره ايي از خاک وطن

او را پيش از هر چيز مردمان اين ديار به دو اثر فاخر «ربنا» و «مرغ سحر» مي شناسندش. ربنا در تابستان 58 در حال تمرين با شاگردانش براي ارائه به تلويزيون وقت ضبط مي شد و قرار بر آن بود که صداي شاگردان منتشر شود که دست اندرکاران بي اذن و اطلاعش صداي اصلي يعني صداي استاد را منتشر مي‌کنند و اين ربنا تا هنوز و هميشه در دل و جان ايرانيان خانه مي‌کند. و تصنيف مرغ سحر؛ سروده ملک الشعراي بهار از ساخته‌هاي مرتضي ني‌داوود در دستگاه ماهور که پيش از شجريان ضرابي و وزيري و ... آن را خوانده اند اما ايرانيان اين تصنيف را با صداي او مي‌شناسند و سالها در همه اجراها و کنسرت‌ها مشتاقانه آن را طلب مي‌کنند.

محمدرضا شجريان درباره علت ارتباط مردم با اين دو اثر که ديگر جزئي از فرهنگ و ميراث ملي ايران شده مي‌گويد:

«مرغ سحر صداي اعتراض مردم ماست از جور زمانه که در گوش تاريخ جاريست مردمي که همواره به ظلم ظالم و جور صياد معترض بوده اند.»
استاد شجريان اينک جايي ايستاده که نه تنها يک خواننده که موسيقيدان نماينده فرهنگ و هنر ايران معاصر محسوب مي‌شود. سرزمين هنرخيز ايران آواي خوش کم نشنيده اما دشوار است که کسي اينچنين عصاره همه جريانهاي جدي آوازي موسيقي ما باشد؛ از دوامي و ظلي و اقبال و مهرتاش و عبادي و بنان و قمر و تاج و برومند و شهناز و دادبه و طاهرزاده و پايور آموخت، اما هيچيک از آنان نيست. او عصاره همه انهاست و شايد از اين رو محمدرضا شجريان نه يک استاد اواز موسيقي ايراني، بلکه موسيقي ايراني و صداي ايران است.

استاد شجريان از نگاه خودش

براي دلم مي خوانم و براي مردمم اما اگر کسي به دقت اشعار خوانده شده مرا دنبال کند مي‌بيند صداي من بازتاب وقايع تاريخ معاصر ايران است. استاد اصلي من زندگي و شرايطي است که بر من گذشته، چرا که من از هر پديده‌اي درس گرفتم، به عبارت بهتر من هرچه دارم از آموخته‌هايم است. موسيقي ايراني بازتاب دهنده شعر و ادب غني و کهنسال اين سرزمين و نظم دقيق و مهندسي شده حيرت انگيزش بوده که در تمام طول تاريخ پربارش از خنياگران کهن تا همه آن شاعران درخشان و گذر از همه پيچ و خم هاي تاريخ، تنها نمايش‌دهنده حيرت انسان اين مرز و بوم از زيست در جهان بود و از پرستش و حمد و ثناي خالق و خلق و آواها و نواهاي موسيقي ايراني هم چيزي جز ستايش حضور در اين جهان و حيرت و بهت و ستايش از اين نظم و تکامل نيست.

استاد شجريان,تولد شجريان,تولد محمدرضا شجريان,محمدرضا شجريان
استاد محمدرضا شجريان

هنرمند ايراني، برعکس هنرمند غربي، فرديت اش يعني مايه رسيدن و خلق و آفرينش هنري را هميشه در حيرت از کشف و شهود اين جهان با نظم و اصول صرف کرده است. موسيقي ايراني، جشن و شور درک اين حيرت، اين کشف و شهود، اين شکوه و عظمت است. من در تمام طول اين نيم قرن کوشيدم تا اين سنت ريشه دار خنياگري ايراني را با همه زوايا و گوشه ها، همه غنا و عظمت و تنوعش حفظ کنم و پاس بدارم و سپس آن را به آيندگان منتقل کنم. کوشيدم که اين سنت خنياگري را که در عمق اين تمدن کهنسال ريشه دارد، از چنگ نوازان هخامنشي تا موسيقيدانان ساساني و سپس قاريان کلام وحي پاسداري کنم و اگر مي توانم چيزي بر آن بيفزايم.
يکي از نکات مهم که تاثير فراواني در بارور شدن هنر هنرمند دارد و مستقيما در مردم نيز تاثير مي گذارد، اخلاق و رفتار خوب هنرمند است و مردم هنرمند را بايد به گونه اي بشناسند که ارزش هنرمندي داشته باشد چرا که هنر براي انسانيت است و يک هنرمند نبايد زندگي خود را با شک و قضاوت‌هاي بي جا پيش ببرد. يکي ديگر از مسائلي که بايد رعايت شود اين است که هنر خود را دست کم نگيريم و در هر محفلي هنرمان را عرضه نکنيم.
هيچ هنرمندي در تمام حوزه‌هاي هنري نمي‌تواند در پشت دفتر نگاه خود پنهان شود؛ چرا که دو پديده در وجود همه انسان‌ها وجود دارد که به صورت فرستنده و گيرنده در ارتباط هاي اجتماعي تاثير گذار است يکي از اين دو عنصر صدا و ديگري نگاه است و من با اين دو پديده سالهاي سال زندگي کرده ام. يک زماني در نوجواني و جواني فکر مي کردم که بايد به ديگران نشان دهم که خواندن يعني چي؟ اما اکنون دنبال اين نيستم. يک وقت ديگر انگيزه ام اين شد که بايد حرمت فرهنگ و هنر را دودستي نگه دارم تا اعتبار پيدا کند. امروز انگيزه من اين است که آن چه را در غالب اشعار تحويل داده ايم. به کار ببندند.
من حتي يک معلم آواز هم نداشتم ، تمامي معلمان من نوازنده بودند، فقط آقاي دوامي بود که رديف‌دان و تصنيف‌خوان بود؛ هيچ کدام آواز خوان و معلم آواز نبودند که من شيوه آواز را از آنها ياد بگيرم ، رديف آوازي را هم به شيوه خودم آموختم ؛همه اينها را من از روي شعور خودم فراگرفتم. نوار شنيدم، صفحه شنيدم، آثارقديمي، جديد، راديو و... خوب ها را گرفتم و بدها را رها کردم تا اينکه خودم شد «شجريان».

شجريان از نگاه ديگران

آيدين آغداشلو نقاش، گرافيست و نويسنده، مي‌گويد:
اواخر دهه پنجاه بود که شجريان در ذهن من عمده‌تر شد و اين‌بار نه به‌ خاطر حنجره‌اش که به خاطر سر انگشتان چيره وچابکش؛ خوشنويس قابلي شده بود و مرا که سال‌ها بود خوشنويسي دغدغه‌ام بود به تعقيب و تماشاي راهي که مي‌رفت واداشت و مي‌ديدم چه نستعليق‌نويس قابلي دارد مي‌شود و دريافتم آدمي در اين ميان هست که پرواي امر عمده‌تري دارد و دارد معناي منهدم و پراکنده‌شده‌اي را دنبال و جست‌وجو مي‌کند که بيشتر- خيلي بيشتر -از‌ها‌ها‌ها‌هاي مرسوم و معمول است.
چه‌طور مي‌شود هنرمندي راوي روح مردمش مي‌شود؟ در درازمدت و در کوتاه‌مدت؟ فردوسي مي‌شود براي هميشه و حافظ و مولوي و استاد علي‌اکبر بناء اصفهاني و کمال‌الدين بهزاد مي‌شوند در درازمدت، تولستوي و شکسپير و سنان معمار و دانته مي‌شوند در درازمدت. واگنر مي‌شود در کوتاه‌مدت- و‌ گاندي- که هنوز بر روي پايه‌هايشان بي‌تزلزل ايستاده‌اند. کار زيادي مي‌برد تا استاد محمد رضا شجريان به چنين قامتي برسد، اما فقط کار نيست، درست بودن و فروتني و مهرباني هم هست. هميشه همراه مردم بودن – به تأسي از شيخ نجم‌الدين کبري – هم هست. لحظه را درست ‌سنجيدن و خم‌ نشدن در برابر مال و منال و منصب هم هست. يک‌پارچه‌کردن آرزو‌هاي پراکنده مردمي که گم مي‌شوند و نمي‌دانند چه مي‌خواهند هم هست… و خيلي چيز‌هاي ديگر هم هست.
محمدعلي معلم دامغاني شاعر و ترانه‌سرا، در وصف شجريان سروده است:
دوستدار تو و صداي تواند/ پارت تا پارس سيستان تا ماد ... نغمه و شعر و نقش ايراني/ بنميرد که خود از ايران زاد... تا شب ما به ربنا روشن/ به تو آسيب چشم بد مرساد
داريوش پيرنياکان نوازنده تار و سه‌تار و پژوهشگر موسيقي، معتقد است:
«در تمام ٣٥ سالي که محمدرضا شجريان را مي‌شناسم و ١٥ سالي که با او نشست‌وبرخاست دارم، ويژگي‌هاي ممتازي در او ديده‌ام اما بزرگ‌ترين حسن او در ارتباط با مردم، اين است که هيچ‌وقت به آنها و سرزمينش دروغ نگفته و هميشه آنچه فکر و احساس کرده را با مردم در ميان گذاشته است. مردم البته هم اين صداقت را مي‌فهمند و هم براي آن ارزش قائل هستند.

استاد شجريان,تولد شجريان,تولد محمدرضا شجريان,محمدرضا شجريان
استاد شجريان

از سوي ديگر، نخبگان بسياري آوازش را تأييد کرده و گفته‌اند که تکرارشدني نيست. در کنار اين، هم ساز مي‌زند و هم يک اديب است. در طول تمام اين سال‌ها يک‌بار هم نديده‌ام کسي براي آوازش شعر انتخاب کند، خودش هميشه اين کار را مي‌کند. بالاتر از همه اينها اشراف کاملش بر قرآن است؛ شجريان قرآن را مي‌خواند، خواندني که هم معني و هم تجويدش را مي‌داند. خطش هم خوب است، ايرانگرد قهاري هم هست و يک متخصص پرورش گل و گياه به شمار مي‌رود. مي‌خواهم بگويم او، ذوالفنون است. اگر اقبال‌السلطان، تاج، بنان و... هرکدام گلي هستند در موسيقي ايراني، شجريان يک گلستان است.»
اصغر فرهادي کارگردان ايراني به «فرياد» مي‌گويد :
فخر هنر ايران، استاد شجريان! تاب «ساز خاموش»ات را نداريم و «دل مجنون»مان، از «آسمان عشق»، «بوي باران» مهر را طلب مي‌کند. (...) معترفيم «بي‌تو به‌سر نمي‌شود»».
سيد محمد بهشتي رئيس پژوهشگاه ميراث فرهنگي سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري با کارنامه‌اي که از او شخصيتي فرهنگي ساخته، به تعبير زيباي مولانا در مثنوي متوسل مي شود:
او (مولانا ) سرودن مثنوي‌ را همچون ساختن جويي مي‌داند که قرار است آبش تا قرن‌ها آيندگان را مستفيض کند. بي‌شک جويي که مولانا و خيام و حافظ و سعدي و بزرگان ديگري چون ايشان، سده‌ها پيش ساخته بودند، نياز به ميراب‌هايي داشته؛ کساني که در اين مدت طولاني هر دم راه آب را هموار کنند، سنگ‌ها و موانع را از مسيرش بردارند تا چيزي سد راهش نشود و هرچه زلال‌تر و بهتر به آينده برسد و گواراي وجودشان شود. يکي از بهترين ميراب‌هاي اين جوي، استاد شجريان است.
از نخستين کارهاي استاد شجريان تا به امروز همۀ کارهايي که از ايشان شنيده‌ايم درخشان بوده؛ يعني ايشان کار متوسط ندارد. به همين سبب هيچ تعريفي از ايشان اغراق نيست. استاد محمدرضا شجريان از قبيل همين آينه‌هاست که در دورۀ معاصر وراي موسيقي ايراني به بهترين وجه فرهنگ ايراني را نمايندگي کرده است.
علي نصيريان بازيگر پيشکسوت معتقد است:
به هيچ‌وجه قصد انکار استعدادها و صداهاي زيبايي که در زمينه موسيقي فعاليت مي‌کنند را ندارم ولي دو نفر، در اين زمينه، روي من تأثير فوق‌العاده‌اي گذاشتند، يکي غلامحسين بنان و ديگري محمدرضا شجريان. بدون ترديد اين دو کساني هستند که مرا دگرگون کردند، با موسيقي آشنا نمودند و لذت زندگي، هنر و فرهنگ را به من چشاندند؛ به من آموختند که زندگي بدون فرهنگ، بدون هنر، بدون موسيقي، بدون نقش و نمايش، بي‌رنگ و کسل‌کننده است.
حسين عليزاده رديف‌دان، آهنگ‌ساز، پژوهش‌گر و نوازنده تار و سه‌تار در باره شجريان مي‌گويد:
کارهايي که شجريان براي موسيقي ايران کرده است موجب شده تا موسيقي ادامه داشته باشد. شجريان يک ارزش در هنر است و جايگاهش در تاريخ ابدي خواهد بود. شجريان سال‌هاي بسيار در زمينه موسيقي تلاش کرده و اين مي‌تواند الگويي براي هنرمندان جوان باشد تا بتوانند جايگاه شجريان‌ها را به دست آورند نه اينکه شرايط جامعه ما و نگاه به هنر را به سمت و سوي تجاري شدن پيش ببرند.
تکرار جايگاهي چون شجريان انگيزه و معنويت خاص خودش را مي‌خواهد و به محض اينکه جامعه فرصت بيابد که به سمت معنويت هنر سوق پيدا کند قطعاً شجريان‌ها دوباره متولد خواهند شد. شجريان شهرتش به همين چند ساله خلاصه نمي‌شود. شجريان خيلي سال‌ها پيش شجريان شده است و با منع ها از يادها نمي‌رود.
کيخسرو پورناظري نوازنده و از شاگردان کلنل علينقي وزيري معتقد است که خواننده‌اي بالاتر از شجريان نيامده است.
فرهاد فخرالديني موسيقي‌دان، آهنگساز و رهبر ارکستر، شجريان را استاد يگانه آواز ايران مي‌داند و مي‌گويد:
توانايي‌هاي او واقعاً ستودني است. من بارها شاهد هنرنمايي‌هاي او حين اجرا بوده‌ام و ديده‌ام چگونه حيرت همکارانم را برانگيخته است. او انساني شريف، نجيب، شجاع و ميهن‌پرست و به عبارت ديگر، انسان کاملي ست. درواقع او به نصايح بزرگان و استادان موسيقي که مي‌گفتند اول انسان باشيد و بعد هنرمند، به‌درستي عمل کرده است و بايد به اين استاد عالي‌قدر گفت «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داري».
و سروده اي که شفيعي کدکني به مناسبت هفتاد سالگي وي سرود و در شماره 80 مجله بخارا ، منتشر شد.
بخوان که از صداي تو سپيده سر برآورد/ وطن ز نو جوان شود دمي دگر برآورد
بخوان که از صداي تو در آسمانِ باغ ما/ هزار قمري جوان دوباره پر برآورد
به روي نقشه وطن صدات چون کند سفر/کوير، سبز گردد و سر از خزر برآورد
صداي ايران؛ پاره‌اي از خاک وطن

پادشاه صورت و معنا

شايد به خانه هر ايراني برويد در کنار حافظ، صدا و آوايي از شجريان باشد. صدايي آميخته و گداخته با دوران که معرف شادي، غم، نگراني و اميد ايرانيان بوده و هست. و به قول رفيق شفيقش فريدون مشيري او هنرمندي‌ست که از خراسان برخاسته تا آفاق آواز اين سرزمين را چون خورشيد خاوري گرم و روشن کند. و به تعبير ابتهاج ما چه خوشبختيم که در زمان صداي او زندگي مي کنيم.
باري! «دلشدگان» صدايش بي‌شمارند و شايد براي توصيف چون اويي تنها مي‌توان از کلام کامل حضرت لسان الغيب وام گرفت: « اي پادشاه صورت و معنا که مثل تو/ ناديده هيچ ديده و نشنيده هيچ گوش»

بيشتر بدانيد : شجريان در سال هايي که دشمن عشق پيروز شد ...

بيشتر بدانيد : جناب استاد شجريان، چرا ما آن قدر دوستت داريم؟

بيشتر بدانيد : فيلمي که اشک ميليون ها ايراني را در آورد: مستند زندگي استاد شجريان

بيشتر بدانيد : تمام افتخارات جهاني استاد محمدرضا شجريان


منبع : irna.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/144959/شجريان از نگاه خودش! شجريان از نگاه ديگران!
بستن   چاپ