گفتگوي جالب با ابوالفضل پورعرب/ از روزهاي جذابيت تا بيماري
جمعه 23 شهريور 1397 - 10:32:39 AM
چه خبر - ابوالفضل پورعرب: لحظه‌اي احساس ستاره‌بودن نداشتم

ابوالفضل پورعرب سال‌ها بازيگر خوش‌عکس سينماي ما بود. بيراه نيست اگر بگوييم بسياري عاشق عکس‌هاي او مي‌شدند. چهره اش در ترکيب با خوش‌ژست‌بودن و قرارگرفتن مقابل دوربين عکاساني که بهترين زواياي چهره او را مي‌شناختند، بهترين مواد تبليغاتي فيلم‌ها، به‌ويژه در دهه 70 بود! همچون نيکي کريمي با «عروس» حضورش را در سينما تثبيت کرد. حالا نيکي کريمي دبير جشن عکاسان است و نام پورعرب در کنار چهره‌هاي بزرگداشت اين جشن ديده مي‌شود. اين دو بازيگر پس از عروس امکان و بهتر بگوييم اجازه هم‌بازي‌شدن با هم را نيافتند و از اين نظر اين بزرگداشت علاوه‌بر جذابيت تجليل از چهره‌هاي محبوب و خوش‌عکس، جنبه‌هاي فرامتني بسياري هم دارد.

ابوالفضل پورعرب,سرطان ابوالفضل پورعرب,چهره تکيده ابوالفضل پورعرب
ابوالفضل پورعرب و نيکي کريمي در فيلم عروس

پورعرب با فروتني درباره جذابيت تصاوير خودش حرف مي‌زند و به شهادت عملکردش هيچ تمايلي به انتشار تصاوير خود و قرارگرفتن مداوم در مقابل دوربين عکاسان نداشته، چنان‌که حتي صفحه‌اي هم در فضاي مجازي ندارد، اما واقعيت اين است که عکس در زندگي او هميشه نقش پررنگي بازي کرده است؛ از همان عکس‌هاي تماشايي که ذکرش رفت گرفته تا انتشار عکسي از چهره تکيده او در همين دهه 90 که منشأ شايعات زيادي شد.

اصطلاح بازيگر خوش‌عکس دست‌کم تا دهه 80 درباره هيچ بازيگري به اندازه شما به کار نرفته است. احساس خودتان وقتي عکس‌هايتان را مي‌ديديد چه بود؟

هيچ‌وقت تصاويرم را دوست نداشتم.

واقعا؟ چرا؟

توضيح سينمايي اينکه مي‌گويند بازيگري خوش‌عکس است يعني نگاتيوش، پوزيتيو مي‌شود و تصويرش به قول معروف جواب مي‌دهد. خب من با اين توضيحات و اين زاويه نگاه‌ها بيگانه بودم. در تئاتر مشغول بودم و حس مي‌کردم راهي به سينما نخواهم داشت، چون سينما پارتي مي‌خواهد که من ندارم. تا اينکه براي فيلم «عروس» آقاي افخمي من را انتخاب کرد. باورش برايم سخت بود. بعد از اين‌ همه سال بدون اغراق بگويم که لحظه‌اي احساس ستاره‌بودن نداشتم. اين سينما بزرگاني مثل محمدعلي فردين و ناصر ملک‌مطيعي را داشته يا آقاي وثوقي. وقتي ديدم اين جايگاه آن‌قدر راحت مي‌تواند از دست برود، به سختي پذيرفتم که سوپراستارم يا اصلا مي‌توانيم سوپراستار داشته باشيم. با اين وضع طبيعي است که ديگر به مسائلي مثل خوش‌عکس‌بودن و... فکر نکرده باشم.

اولين‌بار که عکستان را مقابل سينما ديديد چه حسي داشتيد؟

آن زمان روي سردر عکس نمي‌زدند. نقاشي بود. راستش احساس کردم خيلي زشتم....

منظورم عکس‌هايي بود که در ويترين مي‌زدند و هنوز هم گاهي مي‌زنند. مي‌رفتيد عکس‌هايتان را تماشا کنيد؟

بله، آخر شب‌ها مي‌رفتم و مي‌ديدم. هنوز هم اين کار را مي‌کنم. ببينيد آن زمان عکس‌ها کارکرد داشت؛ يعني مردم بر اساس جذابيت عکس‌ها تصميم به تماشاي فيلم مي‌گرفتند. بحث زيبايي و خودنمايي نبود واقعا. بخشي از پروسه اکران و جذب مخاطب بود.

بله، ولي بالاخره آدم به عکس خودش احساس دارد. اينکه شما تصوير خودتان را دوست نداريد، عجيب است.

شايد روحيه‌ام اين شکلي است. يک‌بار سر فيلم عروس بعد از چند جلسه فيلم‌برداري با آقاي حقيقي و افخمي رفتيم راش‌ها را ببينيم. به حدي از خودم بدم آمد که از کارگردان خواستم من را عوض کنند. آقاي حقيقي آرامم کرد و بعد نصيحت کرد که هيچ‌وقت راش را نبينم. هنوز هم حاضر نيستم بروم پاي مانيتور بنشينم و برداشت‌ها را تماشا کنم.

بهترين عکسي که در همه اين سال‌ها از خودتان ديديد و دوستش داريد، چه بوده؟

سر فيلم «مهاجران» مشغول غذادادن به يک الاغ بودم، وقتي عکاس شاتر زد ديدم که حيوان زبان‌بسته چقدر اذيت شد از نور فلاش دوربين و من، چون عاشق حيوانات هستم، ناراحت شدم که باعث آزار حيوان شديم. دوست داشتم عکس آن پلان را داشته باشم و از عکاس خواستم آن را به من بدهد و داد. عکس ديگري در آن فيلم را که دور آتش نشسته‌ايم و من مشغول دف‌زدن هستم دوست دارم.

از عکس‌هاي پشت‌صحنه يک عکس مشهور با زنده‌ياد فردين داريد. اگر اشتباه نکنم سر صحنه باد و شقايق است.

بله. سر فيلم‌برداري به من گفتند که آقاي فردين سر صحنه تشريف مي‌آورند. به آقاي انتظامي گفتم که آقاي فردين دارند مي‌آيند؛ شما که مشکلي نداريد؟ ايشان گفت: نه. خيلي هم خوب است. يادم هست دقيقا وسط پلان آمدند. من همان لحظه کار را رها کردم و وسط فيلم‌برداري به سمت ايشان رفتم و دستشان را بوسيدم. روز بسيار خوبي بود.

خودتان از ايشان خواستيد عکس بگيريد؟

من خواهش کردم که عکس بگيريم. عکسي است که هنوز خوب نگاهش مي‌کنم.

جز اين موردي بوده که خودتان پيشنهاد عکس يادگاري بدهيد؟

يکي، دو بار پيش آمده که خواسته‌ام با کسي عکس بگيرم. يکي‌شان پسري بود که در فيلم سازدهني بازي کرده است. دوست داشتم با او عکسي داشته باشم. کساني که از طبقه پايين جامعه براي بازي در فيلمي انتخاب و بعد از مدتي به حال خودشان رها مي‌شوند، هميشه برايم متأثرکننده‌اند.

آن‌ها مصداق جمله معروف «سينما بي‌رحم است» هستند.

سينما بي‌رحم نيست، ما بي‌رحميم. در هيچ کجاي دنيا چنين اتفاقاتي را نمي‌بينيد. اصلا اينکه در سينمايمان ستاره نداريم، دليلش اين است که آسماني براي درخشش ستاره‌ها نداريم. در سينما تنها رفاقت ماندگار است. خوشحالم که انجمن عکاسان سينماي ايران اين لطف و مهر را به من داشت که بزرگداشتي در چهارمين جشنش براي من ترتيب بدهد، اما اين وظيفه دولت است. هرچند چندباري دولت خواست اين کار را انجام بدهد، اما قبول نکردم.

خب چرا قبول نکرديد؟

برايم مهم نبود. من با دلم تصميم مي‌گيرم. در زندگي چرتکه نمي‌اندازم. به اطرافمان نگاه کنيم؛ اکبر عبدي جزء نوابغ هنر اين کشور است. تنها بازيگري است که در هر نقشي درخشان است؛ زن‌پوش و مرد و کودک و... هيچ‌کس نتوانسته مثل او اين‌قدر خوب و درخشان باشد. مدتي است مريض‌احوال است.

ابوالفضل پورعرب,سرطان ابوالفضل پورعرب,چهره تکيده ابوالفضل پورعرب
ابوالفضل پورعرب

در برنامه تلويزيوني‌اش آشکارا مي‌بينيم که سخت راه مي‌رود. چه کسي به او بها داده است؟ اگر کسي هم اهميت مي‌دهد، اين مردم هستند. دولت خيلي زرنگ باشد به اختلاس‌ها برسد.

دبير اين دوره از جشن عکاسان سينماي ايران خانم نيکي کريمي است. بازيگري که با هم در عروس درخشيديد و طبيعي بود پس از آن فيلم پيشنهاد‌هاي همکاري مشترک برايتان از راه برسد، اما به طرز عجيبي هرگز هم‌بازي نشديد و مشخص بود که نگراني‌هايي در پس ماجرا وجود دارد.

بله، نگذاشتند هم‌بازي شويم. چندباري بنا بود با هم بازي کنيم، يا من را عوض کردند يا ايشان را. سر فيلم چهره ايشان حتي تمرين هم کرد و من هم مطمئن بودم قرار است با ايشان بازي کنم، اما دقيقه 90 بازيگر ديگري جايگزينشان شد.

فکر مي‌کنم اينکه در جشني با حضور ايشان دير از شما تجليل شود، اتفاق جذابي است. يک شات دونفره که پيرو نگراني‌ها و توهم‌هاي عجيب‌وغريب مديران سه دهه پس از عروس به سينمايمان ارائه مي‌شود.

خب من از اين بابت متأسفم. من روي کساني که مي‌دانم از کجا آغاز کرده‌اند و چه راه سختي براي رسيدن به جايگاهشان پيموده‌اند تعصب دارم. يکي از اين‌ها نيکي کريمي است. شاهد بودم چقدر تلاش کرد و چقدر خوب جلو آمد. يا مثلا وقتي نامم را براي دريافت سيمرغ بلورين اعلام کردند، رفتم از خسرو شکيبايي اجازه گرفتم. چون ايشان را هم مي‌شناختم و از روزگار تئاتر شاهد بودم چقدر سختي کشيد تا به اين درجه برسد. اين نگراني‌هايي که گفتيد، برايم عجيب است.

ابوالفضل پورعرب,سرطان ابوالفضل پورعرب,چهره تکيده ابوالفضل پورعرب
ابوالفضل پورعرب در خندوانه

تا زمان نمايش فيلم قرمز در جشنواره هرگز زن و مرد اصلي يک فيلم با هم سيمرغ نگرفته بودند. به نظر مي‌رسد مديران تا سال‌ها نمي‌خواستند يک زوج هنري در سينما شکل بگيرد. مثل مقاومتي که در برابر اهداي سيمرغ به مهدي هاشمي در فيلم همسر صورت گرفت. چون فاطمه معتمدآريا براي آن فيلم جايزه گرفته بود. البته بحث سياست با هيئت داوري خيلي فرق مي‌کند. اگر معتمدآريا جايزه گرفته است حتما حقش بوده و اگر مهدي هاشمي جايزه‌اي دريافت نکرده است، حتما زمانش نبوده يا کسي از او سزاوارتر بوده است. فکر مي‌کنم ما قرباني سياست شديم.

دريافت جايزه فيلم فجر براي شما هم طولاني شد؟

هفت سال طول کشيد تا کانديدا شوم. براي فيلم نرگس کانديدا شدم که جايزه ندادند.

درحالي‌که همه حدس مي‌زدند شما جايزه مي‌گيريد.

براي فيلم عروس بسياري لطف داشتند و اين حدس را مي‌زدند. وقتي براي عروس جايزه نگرفتم، مجيد قاري‌زاده - که از همين جا به او سلام مي‌کنم- حرف درستي زد و گفت: تو جايزه‌ات را از مردم مي‌گيري. دقيقا همين شد و عروس راه را برايم باز کرد.

آيا آلبومي از عکس‌هاي فيلم‌هايي که بازي کرده‌ايد، داريد؟

يک آلبوم دارم، ولي عکس‌هاي زيادي در آن نيست.

اصلا به آن سر مي‌زنيد؟

بالاي تختم است چهار، پنج فريم عکس در آن هست که خيلي برايم اهميت دارد.

چقدر عجيب! فيلم‌هايتان را هم نگاه نمي‌کنيد؟

همه را نه. مهاجران را نگاه مي‌کنم و گاهي وقتي فيلم عروس از تلويزيون پخش مي‌شود، آن را مي‌بينم. البته خوشحالم که تعدادي از فيلم‌هايم مثل عروس هنوز مانده‌اند و مخاطب را با خودشان مي‌کشند؛ يعني من تصميم نگرفته‌ام فيلم را تا انتها ببينم. واقعا فيلم من را با خودش همراه مي‌کند. وگرنه خودم اهل اينکه دائما تماشاي‌شان کنم، نيستم. عروس را کلا يک بار در سالن سينما ديدم و هيچ‌وقت هم رويم نشده فيلمم را با کسي تماشا کنم.

با اينکه خودتان را در عکس‌ها دوست نداريد؛ اما عکس هميشه در زندگي حرفه‌اي‌تان نقش مهمي بازي کرده است. از عکس‌هاي جذاب دوران جواني تا آن عکس معروف در روزگار بيماري که منشأ شايعات زيادي شد.

کلا هميشه از اين حاشيه‌ها فراري بوده‌ام. هنوز هم وقتي به شمال مي‌روم، جرئت رفتن به استخر را ندارم. گاه دوستاني دعوتم مي‌کنند که با هم شنا برويم؛ ولي نمي‌پذيرم؛ يعني مي‌ترسم مبادا يکي در آن شرايط عکسي بگيرد و ماجرا بشود. درباره آن عکس من 123 کيلو بودم و به دليل بيماري 61 کيلو شده بودم.

ابوالفضل پورعرب,سرطان ابوالفضل پورعرب,چهره تکيده ابوالفضل پورعرب
ابوالفضل پورعرب در جاودانگي

پس مي‌دانستم چه شرايطي دارم و وقتي تصميم گرفتم به تجمع هنرمندان بروم، مي‌دانستم آنجا دوربين‌ها هستند و عکس‌هايي از من منتشر مي‌شود. خود عکس ناراحتم نکرد؛ ولي شايعات بعدش خيلي تلخ بود. اعتياد و ايدز و... وگرنه اصلا شروع ماجرا با همين تحليل‌رفتن چهره‌ام بود. سر «وضعيت سفيد» بودم که يک روز نعمت‌الله به من گفت: راکوردت نمي‌خواند؛ يعني چهره‌ام داشت تغيير مي‌کرد.

پس حتي جرقه آگاهي از بيماري‌تان هم با تصوير زده شده است.

بله. يک روز دکتر سر صحنه آمد و همان‌جا معاينه‌ام کرد و بعد از آزمايش بستري شدم و تشخيص داده شد که سرطان دارم؛ ولي آن عکس يک خوبي داشت. با آن عکس ميانسالي را قبول کردم. اگر آن عکس نبود، شايد باورم نمي‌شد که 50‌سالگي را رد کرده‌ام.

پيش‌از‌آن اين را قبول نکرده بوديد؟

نه اصلا.

البته واقعا هم تا پيش از بيماري چهره شکسته‌اي نداشتيد؛ يعني تيپ‌تان جوان‌تر از سن‌تان بود.

انگار پيرو آن اتفاق متوجه مو‌هاي سفيدم شدم.

دهه 70 يک‌سري نشريات در دو صفحه وسط پوستر بازيگران را کار مي‌کردند. آن دو صفحه کلي هوادار داشت. خاطرم هست يکي از بازيگراني که عکسش زياد کار مي‌شد، شما بوديد. آيا آن زمان فضا به شکلي بود که بين بازيگران اين حرف‌ها باشد که چرا عکس يکي بيشتر از ديگران کار مي‌شود؟

نه اصلا ربطي به ما نداشت.

دقت نمي‌کرديد که عکس‌تان را کدام نشريات چاپ کرده‌اند؟

چرا خب ما با هم ارتباط داشتيم و براي‌مان جذاب بود.

مناسبات سينما در سال‌هاي اخير تغيير کرده است. چيزي که اين روز‌ها باب شده، حضور در مراسم‌هاي مختلف و گزارش‌هاي تصويري بسياري است که بيشتر جنبه تبليغاتي دارد. اکران‌هاي مردمي بخش جدايي‌ناپذيري از رويداد‌هاي سينمايي ما شده‌اند. شما هم چندباري در اين اکران‌ها حاضر شده‌ايد. احساس واقعي‌تان به اين مراسم و قرارگرفتن در کانون توجه و فلاش‌هاي دوربين عکاسان چيست؟

ظاهرا با لبخند تظاهر به دوست‌داشتن مي‌کنيم. اکران‌هاي مردمي بيشتر از جنبه کمک به تهيه‌کننده مهم است. قطعا من به‌عنوان يک بازيگر دوست دارم سرمايه تهيه‌کننده برگردد و قطعا اگر از دوستان نزديکم باشد، کمکش کنم؛ اما واقعا به چشم تفريح به اين رخداد‌ها نگاه نمي‌کنم؛ مثلا چند وقت پيش دوستان فيلم به وقت خماري براي اکران آلمان و آمريکا از من دعوت کردند. واقعا لطف داشتند؛ ولي نپذيرفتم. گفتم اگر قرار باشد به آلمان بروم، حالا يک روز ديگر مي‌روم.

گريم‌هاي مختلفي روي چهره‌تان اجرا شده است؛ ولي ابوالفضل پورعرب را با تيپ مشخصي به ياد مي‌آوريم. خودتان اصراري براي شکل مشخصي از چهره‌پردازي داشتيد؟

هرگز. ولي عبدالله اسکندري همان اوايل کار به من گفت: هر طوري الان گريمت کنم، تا آخر اين‌طوري خواهي ماند و درست هم گفت. غالبا در آثار دوست نداشتند من ريش و سبيل داشته باشم. الان وقتي فرصتي پيش مي‌آيد که ريش و سبيل داشته باشم، ذوق مي‌کنم!

خب بگذاريد آخرين پرسش را به انجمن عکاسان اختصاص بدهيم. رابطه شما با عکاس‌هاي فيلم سر صحنه چطور بود؟

من تک‌تک دوستان عکاس را دوست دارم و متأسفم که به دليل پيشرفت تکنولوژي، صنعت عکاسي هم دچار تغييراتي شد که حرفه‌اي‌هاي اين عرصه دارند آسيب مي‌خورند. الان که نگاه مي‌کنم، مي‌بينم چه گذشته‌اي از من ثبت کرده‌اند. عکس باعث شد مردم بيشتر به سمت سينما گرايش پيدا کنند. اينکه عکاس يک فيلم چه نگاهي دارد، بسيار مهم است؛ اما متأسفانه چنان‌که سزاوارشان بود، ارج و بها نديدند.

ابوالفضل پورعرب,سرطان ابوالفضل پورعرب,چهره تکيده ابوالفضل پورعرب
ابوالفضل پورعرب

راستش عکاسان سينما آدم‌هاي مظلومي هستند که بسياري حتي متوجه حضورشان در صحنه نمي‌شود. هميشه آرام و بي‌صدا کارشان را مي‌کنند و در تمام اين سال‌ها ناديده گرفته شده‌اند. در واقع به نظر من ثبت عکس کمتر از کار فيلم‌بردار نيست و اميدوارم شرايط کار براي عکاسان سينما روزبه‌روز بهتر شود.

بيشتر بدانيد : درد و دل و گلايه هاي ابوالفضل پورعرب از بي مهري ها ...

بيشتر بدانيد : ابوالفضل پورعرب: نمي خواستم احساسات پسرم جريحه دار شود!

بيشتر بدانيد : ناگفته هاي ابوالفضل پورعرب از بيماري سرطان اش و عشق به فردين

بيشتر بدانيد : شهاب حسيني از بازگشت باشکوه ابوالفضل پورعرب گفت


منبع : روزنامه شرق

http://www.CheKhabar.ir/News/143211/گفتگوي جالب با ابوالفضل پورعرب- از روزهاي جذابيت تا بيماري
بستن   چاپ