چه بر سر «ژيوار» 6 ساله بينوا آمد؟+جزييات ماجرا
چهارشنبه 17 مرداد 1397 - 12:26:41 AM
چه خبر - شکنجه مرگبار «ژيوار»

«نيمه‌جان و رنجور به بيمارستان منتقل شد؛ در حالي ‌که حتي نمي‌توانست درست نفس بکشد. کتک خورده بود. به قدري که توان حرکت‌ کردن هم نداشت. ژيوار تنها ٦سال داشت که زير بار شکنجه‌هاي نامادري‌اش تاب نياورد و تسليم مرگ شد. پدر ژيوار با اهداي اعضاي بدن پسر کوچکش موافقت کرده و قرار است که ژيوار با رفتنش به چند نفر زندگي دوباره ببخشد. پسرکي بي‌دفاع که نتوانست از شکنجه‌گاه نامادري‌اش زنده بيرون بيايد. حالا زن بي‌رحم دستگير شده و پدر ژيوار هم در شوکي بزرگ فرو رفته است. شوکي که توان صحبت‌ کردن را هم از او گرفته است.
پنجشنبه گذشته بود که پسري ٦ساله را به بيمارستاني در بوکان منتقل کردند. پسري که ديگر جاني در بدن نداشت و به سختي نفس مي‌کشيد. زن و شوهري ناشناس وقتي اين پسربچه را به بيمارستان منتقل کردند، مدعي شدند که او تشنج کرده است اما پزشکان بعد از معاينه آثاري در بدن او مشاهده کردند که نشان از يک کودک‌آزاري تلخ مي‌داد. آثاري از زخم، کبودي و گازگرفتگي در طرف چپ صورت و ساق راست، وجود داشت.
ژيوار حتي به سختي نفس مي‌کشيد. بدنش نيمه‌جان بود و مشخص بود که کتک خورده است. اين نشانه‌هاي مرموز باعث شد تا بلافاصله پزشکان و مسئولان بيمارستان موضوع را به پليس گزارش دهند. ماموران اين مسأله را در دستور کار خود قرار دادند و بلافاصله تحقيقات خود را در اين رابطه آغاز کردند. زن و شوهري که اين کودک را با خود به بيمارستان منتقل کرده بودند، هيچ نشاني از خود به جاي نگذاشته و تنها يک شماره تلفن دروغين به مسئولان بيمارستان داده بودند اما اسم و مشخصات کامل پسربچه را به پزشکان داده بودند، براي همين ماموران توانستند پدر و مادر اين بچه را شناسايي و آنها را دستگير کنند.
در تحقيقات مشخص شد که پدر اين پسربچه چند وقتي است با همسرش ازدواج کرده و در واقع اين زن، نامادري ژيوار محسوب مي‌شود. همچنين پيگيري‌هاي بعدي نيز نشان از شکنجه‌هاي اين کودک از سوي نامادري‌اش داشت. براي همين پدر، آزاد شد و در مراحل بعدي نيز از همسرش به اتهام آزار و شکنجه کودکش شکايت کرد.
اين در حالي بود که حال ژيوار هر روز بدتر و وخيم‌تر از گذشته مي‌شد و به دليل وخيم‌ بودن وضع سلامتي‌اش به بيمارستان مهاباد منتقل شد تا اين که به گفته پزشک معالج اين کودک، وي دچار مرگ مغزي شد و ديگر اميد به زنده‌ ماندنش از بين رفت.
يکي از همسايه‌هاي اين پسربچه مي‌گويد: «اين خانواده تازه چند وقتي بود که به اين محله نقل‌ مکان کرده بودند ولي قبلا در يک محله ديگر در همين بوکان زندگي مي‌کردند. پدر ژيوار راننده تاکسي بود و هميشه مرد محترمي به نظر مي‌آمد. خيلي مودب بود و هيچ‌وقت رفتار بد و ناشايستي از او نديده بوديم ولي در عوض همسرش اصلا رفتار مناسبي با هيچ‌کس نداشت. معلوم بود که با بچه‌ها هم رفتار بدي دارد. ما بارها ديده بوديم که ژيوار زخمي است و بدنش کبود. حتي چندين‌ بار هم صداي فريادهاي اين زن و گريه ژيوار را مي‌شنيديم. دو ماه پيش بود که پاي ژيوار شکست و برايش پلاتين گذاشتند.
بعدها مشخص شد که همين زن او را از پله‌ها هل داده و پاي بچه شکسته است. روزي که حال ژيوار بد شد، صداي کتک‌کاري‌هاي شديد و بي‌رحمانه اين نامادري را شنيديم. او در خانه اين کودک را به باد کتک گرفته و دست‌ و پاي وي را شکست. بر اثر شدت جراحات وارده و ضربات سنگين بر جسم اين پسربچه او به صورت نيمه‌جان و بي‌هوش به بيمارستان بوکان منتقل شد. حالش خيلي بد بود و مشخص بود که اين زن بشدت او را شکنجه کرده است.»
اين در حالي بود که پدر اين کودک بر اثر شوک اين حادثه اصلا نمي‌توانست صحبت کند و در بيمارستان فقط سکوت کرده بود. تنها در ادامه، يک منبع خبري مطلع که نخواست نامش فاش شود، اعلام کرد که پدر اين کودک تصميم دارد اعضاي بدن فرزندش را اهدا کند.
ايوب آذين‌پور معاون سياسي - اجتماعي فرمانداري بوکان نيز درباره اين پرونده گفت: «بر اساس اعلام‌ نظر پزشک معالج، اين کودک مرگ مغزي شده است. پدر اين کودک نيز از همسر خود که نامادري کودک مرگ مغزي است، شکايت کرده است و بايد در خصوص جزييات بيشتر اين پرونده منتظر اعلام‌ نظر نهاد قضائي باشيم. دادسراي مهاباد براي نامادري کودک بوکاني که دچار مرگ مغزي شده، قرار تأمين متناسب صادر کرده و وي بازداشت شده است. اين نامادري به اتهام ضرب و شتم تفهيم اتهام شده است و از آنجا که محل وقوع اين حادثه بوکان است، اين پرونده به اين شهرستان انتقال داده مي‌شود.»
همچنين رئيس بهزيستي بوکان نيز ضمن تأييد کودک‌آزاري توسط نامادري سنگدل در يکي از مناطق بوکان گفت: «اين کودک در حال حاضر در بيمارستان مهاباد و در بخش مراقبت‌هاي ويژه نگهداري مي‌شود.»


منبع: shahrvand-newspaper.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/133973/چه بر سر «ژيوار» 6 ساله بينوا آمد؟-جزييات ماجرا
بستن   چاپ