پشت پرده صداوسيما در اوايل انقلاب از زبان محمد هاشمي
شنبه 13 مرداد 1397 - 10:01:13 AM
چه خبر - پشت‌پرده يک اتفاق از زبان محمد هاشمي

«محمد هاشمي» که از تابستان سال 1360، به مدت 13 سال مديريت سازمان صداوسيما را برعهده داشت، از برخي ماجراهاي پشت‌پرده آن سال‌ها گفت.
ضميمه جمعه روزنامه ايران گفت‌وگويي با محمد هاشمي انجام داده است که دربرگيرنده بسياري از رويدادهايي است که در 13 سال مديريت او بر سازمان صدا و سيما رخ داده است.


بيشتر بدانيد : وقتي که برنامه هاي صدا و سيما بستر تحقير زنان مي شود

او در بخشي از اين گفت‌و‌گو به ماجراي عزلش از سازمان صدا و سيما توسط شوراي سرپرستي و بازگشت به کارش با حکم امام خميني پرداخته و توضيح داده است:
«تابستان 1360 که مدير سازمان صداوسيما شدم، مشکلات داخلي و بيروني خيلي زياد بود. از طرف قوه مجريه، مقننه و قضائيه دو نماينده به سازمان فرستاده و يک شوراي سرپرستي شش نفره تشکيل داده بودند. آنها يک نفر را به عنوان مديرعامل انتخاب مي‌کردند و سياست‌گذاري و نظارت به عهده شورا و اجرا به عهده مديرعامل بود.
در آن شرايط، شورا مي‌خواست در امور اجرايي دخالت کند و من هم مديري نبودم که بپذيرم آنها در امور داخلي دخالت کنند. بعد از شش ماه با من بد شدند. به سريال‌هايي که مي‌ساختيم ايراد مي‌گرفتند؛ مثلاً سريال «اشک تمساح» که پخش مي‌شد و داستانش زندگي يک خانواده طاغوتي بود که هنوز ايران مانده و زندگي مخفيانه داشتند. خب فضا مثل حالا نبود؛ خاص و متشنج بود. اين سريال 15 قسمت داشت. برخي مردم هم نسبت به آن معترض بودند. حتي در نماز جمعه طوماري دادند که 15 هزار امضا داشت. عنوان بالاي طومار اين بود که اشک تمساح، اشک مؤمنين را درآورد و خواهان جلوگيري از پخش سريال بودند.
يکي از انتقادات به بازيگر زن سريال که سرش در خانه برهنه بود و در محيط بيرون حجاب داشت، مربوط مي‌شد. به قسمت نهم که رسيديم، شوراي سرپرستي چهار قسمت را يک قسمت کردند و اعلام کردند که ما به خواست مؤمنين و مردم اين سريال را قطع مي‌کنيم. عصر دوشنبه که قرار بود سريال پخش شود از دفتر امام با من تماس گرفتند و گفتند امشب شب آخر سريال است؟ و من گفتم نه چهار قسمت ديگر مانده است. گفتند اما شنيديم قسمت آخر است. وقتي از مدير پخش جويا شدم گفتند قسمت آخر است.
براي همين خدمت امام رفتم و ايشان گفتند: «نه، اين سريال ادامه پيدا کند. در خصوص مسائل هنري و سياسي خودتان مي‌دانيد اما در خصوص مسائل شرعي اين جمله را بنويسيد که از خبرگان سؤال شد و گفتند در پخش سريال اشکال شرعي وجود ندارد اما ممکن است در توليد سريال خلاف شرع واقع شده باشد.» من اطلاعيه‌اي را به عنوان مديرعامل سازمان نوشتم و به مدير پخش دادم و اين جمله را بدون اينکه بگويم از امام است نوشتم از خبرگان و آن را پخش کرديم.
فرداي آن روز شوراي سرپرستي مرا محاکمه کرد که اين اطلاعيه چه بود؟ خبره شما چه کسي است؟ نکند از آمريکا خبره با خودت آورده‌اي؟ خيلي برخورد تندي با من کردند و من هم سکوت کردم. گفتند يا خبره‌ات را معرفي کن يا عزلت مي‌کنيم. گفتم خبره من امام است. اين‌ها گفتند غيرممکن است و در فکر عزل من افتادند. يک روز پنج‌شنبه که سازمان تعطيل بود، به آنجا رفتم تا کارهاي عقب‌افتاده‌ام را انجام دهم. آن‌ها هم آنجا آمده بودند و جلسه داشتند. ساعت شش عصر اطلاعيه‌اي به در اتاق من زده بودند مبني بر عزل من.
من تيرماه سال 60 به سازمان رفته بودم و اين اتفاق مرداد سال 62 افتاد. اول دکتر حسن روحاني را تعيين کردند جاي من بيايد که ايشان قبول نکرده بودند و بعد جواد لاريجاني را جاي من گذاشتند. من هم که فقط يک جانماز در کشوي ميزم داشتم، ساعت هشت شب خانه رفتم.
احمد آقا شب به من زنگ زد و خبر عزل مرا جويا شد و من صحت آن را اعلام کردم. گفتند حکم دادند؟ گفتم بله. خواستند که حکم را برايشان بفرستم و فرستادم. همان شب هم خبرش را از طريق تلويزيون پخش کردند که به دنبال استعفاي آقاي محمد هاشمي، جواد لاريجاني به عنوان سرپرست به سازمان مي‌آيد. امام هم به سران قوا زنگ زدند که يا اعضاي شورا بايد استعفا دهند يا من آنها را عزل مي‌کنم. تا ساعت 10 شب چهار نفرشان استعفا دادند اما آن دو نفري که نماينده مجلس بودند، اين کار را نکردند. چون برادرم (آيت‌الله هاشمي رفسنجاني) که آن دوره رئيس مجلس بودند زير بار نرفته بودند که به اين دو نفر بگويند استعفا دهند؛ يکي آقاي حسن روحاني بودند و ديگري آقاي زواره‌اي.
اتفاقاً امام صبح زود احمد آقا را فرستادند و از برادرم پرسيدند چرا اين دو نفر استعفا ندادند و ايشان گفته بودند چون من نمي‌توانم به خاطر برادرم اين کار را بکنم. امام هم در جواب فرموده بودند که برادر شما الان مظلوم واقع شده است. بعد از آن احمد آقا گفتند که دوباره به کارم بازگردم و من نيز گفتم بايد شخص امام به من دستور دهند. صبح شنبه به ديدار امام رفتم و اخوي بنده هم آمد. امام خيلي ناراحت بودند. فرمودند اين مقدمه يک کودتا در کشور است. اختلافات بين شوراي سرپرستي و مديرعامل به وجود آمده و من آقاي محمد هاشمي را به عنوان نماينده خودم تعيين مي‌کنم تا وقتي که سران سه قوه و نخست‌وزير حرف‌هاي طرفين را گوش کنند و تصميم بگيرند. ايشان اين حکم را به مرحوم توسلي دادند و در مجلس هم خوانده شد و به تمام قوا دادند.
در ادامه شوراي سرپرستي با حضور اعضاي جديد تشکيل شد؛ مثلاً آقاي هاشمي از مجلس آمد و در حقيقت سطح شورا را بالاتر بردند.»

بيشتر بدانيد : ضرر بزرگ صدا و سيما به خاطر پخش اعترافات مائده هژبري

بيشتر بدانيد : کنايه سنگين مهراب قاسم خاني به صدا و سيما به خاطر مائده هژبري + عکس

بيشتر بدانيد : صداوسيما حق ندارد فردي را به اجبار يا اکراه به مصاحبه وادار کند


منبع: iran-newspaper.com

http://www.CheKhabar.ir/News/132726/پشت پرده صداوسيما در اوايل انقلاب از زبان محمد هاشمي
بستن   چاپ