دو روايت کاملا متفاوت از کتک کاري عجيب عروس و مادر شوهر
28 آذر 1394 - 10:00:05 ق.ظ
سرانجام کتک کاري عروس و مادرشوهر

چندروز پيش ماجراي دعواي فاميلي بين دو زن به پليس 110 گزارش شد و دقايقي بعد مأموران کلانتري 118 ستارخان خود را به خانه‌اي رساندند که در آن هياهويي برپا بود. تيم پليسي وقتي رفتارهاي عجيب يک زن سن و سال‌دار را ديدند وي را تا داخل ساختمان همراهي کردند و در تحقيقات ميداني پي بردند اين زن از سوي عروسش کتک خورده و خواستار ورود پليس به ماجرا است.

مادرشوهر که خيلي عصباني بود وقتي همراه مأموران به کلانتري رفت ادعا کرد عروس و خواهر وي به خاطر اختلافاتي که داشته‌اند به خانه وي رفته و اين زن را کتک زده‌اند.

با اصرار مادرشوهر به شکايت از اين دو خواهر خشمگين، داديار مهدي صفريان از دادسراي ناحيه 2 تهران به تحقيق از مادرشوهر ناراحت پرداخت که اين زن گفت: من يک پسر دارم که 9 سال پيش وقتي 18 ساله بود خواست با زني ازدواج کند، با وجود مخالفت‌هاي ما او تصميم خودش را گرفت و ما نيز براي ازدواج پيشقدم شديم. به اميد خوشبختي پسر و عروسم به حمايت از آنها پرداخته و هر دو را به خانه بخت فرستاديم. وي درحالي که بغض داشت، ادامه داد: چند سال بعد از ازدواجشان طبقه بالاي خانه خودمان را در اختيارشان گذاشتيم تا هم ما تنها نباشيم و هم اينکه آنها پول اجاره‌خانه‌شان را خرج زندگي‌شان کنند.دو سال نخست هيچ مشکلي نداشتيم تا اينکه متوجه اختلاف‌هاي شديد بين پسر و عروسم شديم، سعي کرديم با مشاوره و ميانجيگري مشکلات را حل کنيم اما نشد تا اينکه بعد از مدتي عروسم به حالت قهر خانه را ترک کرد و پسرم نيز تصميم گرفت به صورت مجردي زندگي کند.

اين مادرشوهر افزود: پس از مدتي عروسم که انگار مي‌ديد پسرم قصد ندارد سراغش برود به خانه بازگشت و شروع به داد و بيداد کرد و بعد رفت. تصور مي‌کردم اين رفتار طبيعي است تا اينکه عروسم چند روز بعد به همراه خواهرش به در خانه من آمدند و شروع به ناسزاگويي کردند. وقتي خواستم آرام باشند آنها به من حمله کردند، خواهرش دست‌هايم را گرفت و عروسم پشت سر هم مرا کتک زد هرچه التماس مي‌کردم که دست‌هايم را رها کنيد هيچ کس توجهي نمي‌کرد تا اينکه مرا کشان کشان به داخل حياط خانه بردند و وقتي ديدم چاره‌اي ندارم شروع به داد و فرياد کردم و از همسايه‌ها خواستم به پليس 110 زنگ بزنند که همزمان عروسم داخل ساختمان دويد و بعد خواهرش را صدا زد. سريع به پليس زنگ زدم و ماجرا را به آنها اطلاع دادم خودم نيز از ترسم تا زماني که مأموران بيايند جلوي در حياط ماندم تا بعد از رسيدن مأموران به همراه آنها به داخل خانه بروم، با همسر و پسرم تماس گرفتم و بعد به کلانتري رفته و شکايت کردم.

بعد از ادعاهاي اين مادرشوهر با درخواست داديار صفريان عروس خشمگين نيز پاي در اتاق بازجويي گذاشت تا از خود دفاع کند.عروس جوان گفت: مادرشوهرم چند سالي مي‌شود که زندگي مرا نابود کرده است تا جايي که به بهانه خريد، مرا از خانه بيرون فرستاد و قفل‌هاي در را عوض کرد تا من نتوانم وارد خانه شوم، وقتي ديدم اجازه ندارم به خانه خودم بروم به کلانتري ستارخان رفته و شکايت کردم و توانستم همراه مأموران پليس داخل خانه‌ام بروم.

وي افزود: شوهرم مدتي است نسبت به زندگي با من سرد شده و رفتارهاي پنهاني‌اي دارد. مادرش هم مي‌داند، آنها زماني که قفل درها را عوض کردند و مرا از خانه بيرون کردند به دادگاه خانواده رفتند و عدم تمکين گرفتند که البته من ثابت کردم که شوهرم و مادرش مرا به خانه راه نداده‌اند، در اين مدت همسرم هرچه داشت به نام مادرش کرد تا مهريه‌ام را هم نپردازد.

اين عروس جوان درخصوص روز درگيري گفت: روز حادثه به پشت‌بام رفتم که ديدم قفل در باز هم عوض شده است بعد به در خانه مادرشوهرم رفتم و خواستم قفل را باز کند او شروع به ناسزاگويي کرد که تو در اين خانه جايي نداري بايد بروي و مرا هل داد که با صداي بلندش خواهرم که در خانه من مهمان بود به طبقه پايين آمد و در همين موقع مادرشوهرم موهايم را چنگ زد و مرا کتک زد وقتي خواهرم براي جدا کردن من و او آمد مادرشوهرم ناگهان خودش را کتک زد و فريادزنان به داخل حياط دويد و از همسايه‌ها کمک خواست در همين موقع من با پليس 110 تماس گرفتم و خودم هم شکايت کردم.

داديار صفريان پس از شنيدن حرف‌هاي اين عروس و مادرشوهر خواست که هردوي آنها رضايت بدهند تا پرونده اين درگيري فاميلي بسته شود، اما ناگهان با رفتار عجيب عروس و مادرشوهر مواجه شد و آنها در محوطه دادسرا نيز دست از اختلاف و دعوا برنداشتند تا اينکه دستور بازداشت هر دو صادر شد و اين دو زن به بازداشتگاه انتقال يافتند تا يا با دادن رضايت يا سپردن قرار کفالت تا زمان رسيدگي به پرونده‌شان آزاد شوند.

منبع: روزنامه ايران

http://www.CheKhabar.ir/News/12874/دو روايت کاملا متفاوت از کتک کاري عجيب عروس و مادر شوهر
بستن   چاپ