جناب استاد شجريان، چرا ما آن قدر دوستت داريم؟
دوشنبه 1 مرداد 1397 - 10:21:12 AM
چه خبر - شجريان، خاطره ي يک ملت

به آواز شوشتري او در فيلم دلشدگان گوش دهيد، همان که به عطر کلام حافظ آذين شده؛ يارم به يک لا پيرهن، خوابيده زير نسترن، دقت کنيد واژه «زير» چگونه ادا مي شود. چه کسي است که با شنيدن چنان آوازي به خدا نرسد؟
اين مشتي بود نمونه خروار براي اثبات اين که جايگاه شجريان فقط به واسطه تلاش هنري کسب شده است و مواضع سياسي و اجتماعي او، شايد شجاعانه اما اصلا پيشرو نيست. اين يادداشت مي خواهد همين را ثابت کند و بر عليه کساني باشد که زيست شجريان را به امورات روزمره تقليل مي دهند.

استاد شجريان از قرائت قران تا آواز

از هنر شجريان و در ستايش او نوشتن کار تازه اي نيست، خصوصا در اين سال ها که نوشتن از او امري دلسوزانه و اخلاقي هم جلوه مي کند. حالا کمتر کسي است که مي تواند با فاصله و با احساساتي کمتر از وجود هنري استاد آواز ايراني بنويسد. شجريان در چند سال انتهايي رژيم سابق از قرائت قرآن به آواز رسيد و سير آشناي خيلي از خوانندگان درجه يک ايراني را طي کرد و اصلا همين شيفت از قرائت قرآن به آواز خواني، نشان مي دهد که او هم يکي بوده مثل خيلي هاي ديگر! پس چرا او آن قدر امروز خواستني است و اصلا چرا درباره او حرف زدن آن قدر آميخته به مدح و ستايش است؟

راز ماندگاري محمدرضا شجريان هنرمند مردمي

کنش او در سال هاي ابتدايي انقلاب، پيوستنش به چاووش در کنار شهرام ناظري، حسين عليزاده و ديگران هم در نهايت او را يکي از آن چند مهره ي درخشان موسيقي اصيل ايراني معرفي مي کند، پرسش اينجاست مگر مشکاتيان يا عليزاده و حتي ناظري تا آن روز چه کم از شجريان داشتند که او رسوخ کرد و ديگران يا نکردند و يا کمتر؟!
خواننده ها بيشتر به چشم مي آيند؟ خب ناظري هم در آن ميان بود. اگر اشاره به ماندگاري آثاري مثل «ايران اي سراي اميد» و «برادر نوجوونه» است، که خب! ناظري هم در آن سال ها آثاري اين چنيني داشت! همراهي و همگامي با مردم همان عنصري است که خيلي ها در اشاره به جايگاه کم نظير شجريان گاها به آن متوسل مي شوند اما آيا واقعا شجريان به همين دليل ماندگار شده؟گو اين که او پس از چاووش و همراهي با انقلاب، «بيداد» را خواند که به طور آشکار نقد وضعيت بود، کاري که البته با تکيه بر فضاي موسيقايي آلبوم اما خب بنا به طبع شنونده ايراني بيشتر به پاي خواننده نوشته شد.
شجريان از جايي به بعد و يعني از همان اواخر دهه شصت تا اواسط دهه هفتاد، موقعيت و زيستي متفاوت از تمام دورانش را سپري کرد.، شايد عطف به آن دوران خيلي چيزها را درباره او به اثبات برساند. در فضايي که «سرود» ديگر مجال تنفس نداشت و مخاطب ايراني پس از يک دهه جنگ و انقلاب خسته از امر الزام آور و اتحادهاي مقطعي به کالاي مصرفي و موسيقي تفنني علاقه نشان مي داد و در شرايطي که اصلا زندگي بايد به شرايط عادي بر مي گشت، اتحاد نانوشته اي شجريان و صدا و سيما در استفاده افراطي از آثار او شجريان را در موقعيتي متفاوت با تمام گذشته اش قرار داد.
يک طرف در راستاي خواست حاکميت با سانسور سنگين موسيقي پاپ و اصلا با ناديده انگاشتن آن، فقط موسيقي سنتي را مجال مي داد و سمت ديگر فضاي بي حد و حصري داشت که موسيقي اش را ارائه مي داد. آن دوره و آن سال ها مي توانست حيات هنري شجريان را مُثله کُند و اما نکرد، چون برخلاف آن چه که آن نگاه متکثر اين روزها شجريان را صرفا به واسطه همراهي با مردم، يگانه مي داند، شجريان در همان سال هايي که تاج و تخت داشت با پرويز مشکاتيان بهترين آثارش را ارائه داد و البته از کار تجربي و خلاقانه بازنماند. کما اين که سعدي خواني هايش و استفاده از شعر نو در همان سال ها هم ادامه داشت و کنسرت آمريکا و... همه تجربياتي بود که نشان مي داد شجريان قرار نيست وابسته به نون قرضي صدا و سيما باشد.
گذر سال ها و بعدتر جولان نسل اول موسيقي پاپ ايراني با چهره هاي نظير عليرضا عصار و شادمهر عقيلي و البته گيتارهايي که از فيلم هاي سال هاي اصلاحات به شانه هاي جوانان شهر منتقل شده بودند، موسيقي سنتي را به عُزلت بُرد و جامعه انتقامش را از شجريان و هم نسلان سنتي خوانش گرفت. اما شجريان هنوز بود، شايد کمتر شنيده ميشد، اما اين شنيده نشدن از پس يک عقده گشايي بود. او «زمستان است» را خواند، کنسرت بم را و البته با همايون هم، هم آوايي مي کرد و تجربياتي چند با مجيد درخشاني.

بيشتر بدانيد : شجريان در سال هايي که دشمن عشق پيروز شد ...

صداي شجريان در آرشيو موسيقي هاي نسل جديد

روزگار يک بار ديگر چرخيد و از ميانه هاي دهه هشتاد که حجم موسيقي هاي زير زميني و البته گسترش اينترنت، بازي را مغلوبه کرد و پس از ده سال جاي خالي آن موسيقي اصيلي که به پستو رفته بود به چشم مي آمد. شجريان همچنان همان بود که در چاووش خوانده بود و همان که البته در دهه هفتاد بود. او دوباره خواسته شد و آرشيو موسيقي هايش براي نسل جديد محل کشف و شوق بود.
از اين جاي کار را هم که مي دانيد؛ 88 و ربنا و بيماري... با همه ي اين ها اساسا گمان نمي برم شجريان به خاطر مواضع سياسي اش (که گاها خيلي ويژه هم نبودند) به چنين زيست يگانه اي رسيده. کما اين که حواشي خانوادگي اش هم او را از اين اوج پايين نمي کشد. او نه به خاطر سياست و نه به خاطر مثلا زيست خانوادگي اش بالا و پايين نمي شود. او وراي همه ي اين هاست. نماد و نشانه ي حفظ و ارائه ي پيوسته ي يک کيفيت کم نظير در جامعه کم رويا و روزمره زده ايراني، با گوش دادن به او و با مرورش آن بخش رويا طلب هر ايراني بيدار مي شود که ميشد جور ديگري زندگي کرد و اصلا زندگي شايد جاي ديگري است؟!

بيشتر بدانيد : فيلمي که اشک ميليون ها ايراني را در آورد: مستند زندگي استاد شجريان

بيشتر بدانيد : تمام افتخارات جهاني استاد محمدرضا شجريان

بيشتر بدانيد : حكايت‌ جدايي شجريان ،عليزاده و کلهر

بيشتر بدانيد : زندگينامه محمدرضا شجريان


منبع : bartarinha.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/126106/جناب استاد شجريان، چرا ما آن قدر دوستت داريم؟
بستن   چاپ