تکنيک هاي سريال شهرزاد براي جذاب شدن: از مخ زني تا خفت شدگي
جمعه 1 تير 1397 - 8:49:54 PM
چه خبر - يادداشت طنز روزنامه بي قانون براي سريال شهرزاد
فصل اول: مخ‌زني

در استارت کار، کارگردان سناريوي ملوسي دست بازيگران مي‌دهد که بعد از خواندنش عنان از کف داده، به ضرب آب‌قند روي پا مانده و قرارداد را فورا امضا مي‌کنند‌. در اين فصل بانو شهرزاد نامِ باکمالاتي را داريم که يک پيرمرد زورگوي فاز نامعلومي به اسم «بزرگ آقا» با تصميم‌هاي کبرايش زندگي اين بدبخت را نخ‌کش مي‌کند. اما کارگردان با ريزبيني خاصي شهرزاد را بين دو کيس مناسب و ازدواجي به نام‌هاي قباد و فرهاد، که بزنم به تخته يکي از يکي قشنگ‌تر و جذاب‌تر است، قرار داده که قشنگ مشخص است در بعضي سکانس‌ها حتي خودش هم نمي‌داند کي رو انتخاب کنه، کدوم رو جواب کنه. ولي در نهايت شهرزاد تا منتهي‌اليه فصل اول زن قباد مي‌شود. پس در فصل يک کارگردان، بيننده و حتي بازيگران را با تکنيک مخ‌زني پاي پروژه مي‌کشاند.


فصل دوم: غافلگيري

در فصل دوم وقتي کارگردان فيلمنامه را به بازيگران مي‌دهد، اين‌دفعه از شدت دگرگونيِ داستان خون‌دماغ مي‌شوند و بعد از خوردن يک ليوان خاکشير، قرارداد را براي بار دوم امضا مي‌کنند. در اين فصل، سيستم اين‌گونه شده که هرکس در فصل يک افتاد مُرد، حالا بستگان درجه يکش جاي خالي‌اش را پر کرده‌اند. تا جايي که خود کارگردان هم تا داغ است، پسرش را مي‌آورد. ولي ديري نمي‌پايد که تهيه‌کننده مي‌کشدش کنار و مي‌گويد: «حسن پول نداريم اينارو رد کن برن» که متاسفانه حسن فتحي مجبور مي‌شود سر اسلحه را بگيرد به سمت فيلمنامه و يکي‌يکي همه را نفله کند و به جايش در فصل دوم، شهرزاد ديگر زن فرهاد است. کارگردان در اين فصل غافلگيري را از حد گذرانده تا بيننده و حتي بازيگران را سر جاي‌شان بنشاند.


فصل سوم- خفت‌شدگي

بار سوم، بازيگران، بدون اينکه علايم حياتي‌شان کوچک‌ترين تغييري کند، با بي‌اعصابي تمام قرارداد را امضا مي‌کنند. با خودشان مي‌گويند: تحمل کن، ديگه آخرشه.
در اين فصل کارگردان به خودش مي‌آيد و مي‌گويد «قرار بود يک عاشقانه دراماتيک بسازم پس چي شد؟ اين تارانتينوي درونم که زد همه رو کُشت، حالا چي کار کنم؟» و سپس بشکني به نشانه يافتن راه‌حل مي‌زند که: «يکيشون خييييلي خووبه؛ پس بذار طلاق شهرزاد رو از فرهاد بگيرم حيف شهاب حسينيه». اما اين‌بار ديگر شهرزاد قبول نمي‌کند و به کارگردان مي‌گويد:«اي آقا، اينجوري که نميشه؟ سرسام گرفتم بس که از عمارت ديوان سالار رفتم به خونه هاشم‌خان و برعکس…».
که در اين مرحله کارگردان پا روي دلش مي‌گذارد و بالاخره قباد را در قسمت آخر مي‌کُشد. ولي کور خوانده؛ چون فرهاد هم ديگر حاضر نيست برگردد پيش شهرزاد. اما خوبيش اين است که حسن فتحي کوتاه نمي‌آيد و تصميم مي‌گيرد به‌زودي با يک عاشقانه اکشن ديگر از خجالت‌شان دربيايد.


منبع: روزنامه بي قانون

http://www.CheKhabar.ir/News/117695/تکنيک هاي سريال شهرزاد براي جذاب شدن- از مخ زني تا خفت شدگي
بستن   چاپ