بازي يک روح سرگردان با مقوله هاي عشق و شخصيت در همه روزها
شنبه 12 خرداد 1397 - 5:53:42 PM
چه خبر - معرفي فيلم "همه روزها"

هر موقع بحث تشکيل زوج هاي سينمايي مبتکرانه و تازه پيش مي آيد، هاليوود در اين زمينه قوي و وسيع عمل مي کند و حتي پاي ابرقهرمانان خيالي کميک بوک ها، پري هاي درياي و کينگ کنگ ها را هم به ماجراها باز مي کند اما در جديدترين فيلم از ژانر هميشه پرطرفدار کمدي-رمانس که «هر روز» (يا «همه روزها») نام دارد، زوج حاصله يک مورد کم سابقه و چيزي کاملاً اورجينال و تازه است.
قهرمان زن قصه که ريانون ناميده مي شود و انجوري رايس نقش او را بازي مي کند يک تين ايجر عادي است که در حومه بالتيمور زندگي و بتدريج رشد مي کند ولي فردي که اين دختر به او علاقه پيدا مي کند، نه يک انسان و نه حتي گودزيلا و ساير هيولاها بلکه يک روح با نام عجيب «A» است و آن هم نه يک روح معمولي و با فعاليت هاي رايج. اين شبح هر روز وارد جان و پيکر يک جوان مقيم آن منطقه مي شود و تا حلول نيمه شب همان جا مي ماند و تنها زماني از جسم طرف مقابل خارج مي شود، با اين دلگرمي است که وارد پيکر جوان ديگري شود. اين روح، مهربان و فکور و تيزهوش و طنزپرداز است و بر اين اساس مي تواند وجود هر فردي را تسخير کند.
با اين توضيحات لابد به اين نتيجه مي رسيد که در تضاد با عبارات بيان شده در ابتداي مطلب «هر روز» يک فيلم تازه و يک ايده خلاقانه نيست بلکه از فيلم هاي مشابه ديگري خط فکري گرفته و شبيه به آنها البته با انجام وارياسون ها و تنوع هايي در اين خصوص است. اينکه اين روح هر روز صبح در قالب و پيکر فرد متفاوت و تازه اي از خواب برمي خيزد و از خود مي پرسد امروز کيست و چه نام دارد و آن را با شرايط روز قبلش قياس مي کند، نوعي بازنگري و وارياسون در ايده اصلي ايجادکننده فيلم «Groundhog Day» است که 25 سال پيش عرضه شد و از معروف ترين آثار سينمايي پيرامون تکرار تاريخ در ميان آدم ها و در قالب کاراکترهايي است که اگر هر روز را به دفعات تکرار کنيد، اين شانس را داريد که کارهاي غلط صورت گرفته در مرتبه هاي قبلي جاري شدن آن روز را تصحيح و ترميم کنيد.
عبور و گذار يک کاراکتر و پرسوناژ هنري از يک اکتور به اکتوري ديگر هم که در اين فيلم برقرار است، شبيه به پروسه اي است که در فانتزي پرطعنه «پالين درومس» ساخته سال 2005 تاد سولوندرز مشاهده شده است. بواقع شکل و روالي که فيلم «هر روز» به بازي با مقوله هايي مثل عشق و شخصيت و تعالي روحي مي پردازد، شبيه به داستان هاي گنگ و سرشار از ابهام و سرگشتگي چارلي کافمن است و انگار آن را از درون داستان هاي مرموز اين هنرمند بيرون کشيده و روي هويت هاي گمشده که کليد اصلي اغلب فيلم هاي کافمن چه در مقام سناريست و چه به عنوان کارگردان بوده است، مانور کرده اند.


گونه اي از آشتي و تعامل

به تصميم مايکل ساکسي که کارگردان «هر روز» است، اين فيلم حس و حالي همه گير دارد و با مديوم شات هاي متعددش دائماً براي نسل هاي نوجوان و جوان پيام مي فرستد. در چنين فضايي، روح مورد بحث يا همان «A» قدم هاي بلندي براي جلوگيري از خودکشي يک جوان مايوس برمي دارد و به علاوه کمک مي کند تا مادر و پدر ريانون (با بازي ماريا بلو و مايکل کرم) که روابط تيره اي داشته اند، به گونه اي از آشتي و تعامل برسند.
«A» از همه اين فرصت ها و آدم ها حداکثر بهره را مي گيرد تا همان طور که در اوايل مطلب آمد وارد روح و جان آدم هاي مختلف بشود و از اين طريق با يک تير دو نشان را مي زند، او هم توجه فراواني را به خود موجب مي شود و نياز خود را به ديده شدن هر چه بيشتر تامين مي کند و هم به آدم هاي مختلف تبديل مي گردد و تجربيات متعدد و متفاوتي را به پيشينه غني خود اضافه مي کند و در همه حال او در جلد و قالب آدم هايي فرو مي رود که همگي براساس قصه فيلم کاراکتر اصلي فيلم يعني ريانون را زير نظر دارند و مايل به همراهي وي هستند.


سناريوي پرانعطاف

با ابزار و خط داستاني فوق «هر روز» در مسيري دوستانه به حرکت در مي آيد و براساس مانورهاي «A» هر لحظه به شکلي درمي آيد و اين را بايد محصول سناريوي پرانعطافي دانست که ساکسي و جسي اندروز سناريست اين فيلم فراهم آورده اند و اين اندروز هماني است که چند سال پيش هم رمان جالب و ابتکاري «من اد و دختر در حال مرگ» را نوشت و هم سناريويي را که يک فيلم سينمايي از روي آن داستان ساخته شد، پديد آورد.
اين ها سبب شده با کار احساس برانگيز و فانتزي و در عين حال دراماتيکي مواجه باشيم که از تکرار کارهاي کليشه اي در اين گونه فيلم ها پرهيز مي کند و قصد ندارد که مسائلي آشنا مثل مبتلا شدن کاراکترهاي اصلي به بيماري هاي لاعلاج يا تصادف هاي مرگبار را مبنا قرار دهد و آدم ها را از اين طريق به همسويي سوزناک با قصه خود وادارد و با درآوردن اشک بينندگان براي خود کاسبي کند.

هدف و پيام نهايي فيلم همه روزها

هدف و پيام نهايي و اصلي «هر روز» اين است که براي يافتن عشق و ارادت در زندگي نبايد فقط به ظاهر بيروني افراد و به رونماي کارها توجه داشت و لازمه کار ورود به روح انسان ها و کنکاش در افکار و وجود آنان است. در همين ارتباط سازندگان اين فيلم ابتدا درون يکي از دوستان ريانون به نام جاستين (جاستيس اسميت) را جست وجو مي کنند و او آدمي دو رگه و داراي لبخندي زيبا است و آن چه شبح قصه ما به او مي افزايد، مقبوليت بيشتر و رفتاري پسنديده تر است.


قضيه از اسپشيال افکت ها فراتر مي رود

شايد اسپشيال افکت هاي پيشرفته و امور فني دقيق و مدرن در شکل گيري تصاوير اين قسمت ها سهم عمده اي داشته باشند اما اين غناي قصه و به پرواز درآمدن ايده شيرين دوستي انسان ها با يکديگر و همزيستي آنها با اشباح گذشته و امروز است که «هر روز» را به فيلم متفاوتي تبديل مي کند که در سه ماه اخير در امريکا و اروپا بر اکران بوده و با اينکه فروش زيادي نداشته اما با قشري که داستان هاي احساسي و ارتباط انسان ها و اشباح را مي پسندند و باور دارند که جهان مادي کنوني سرشار از روح هايي است که به انسان ها درس زندگي بهتر را مي آموزند (و با آنها در مسيرهاي سخت همسو مي شوند) ارتباط مناسب و موفقي را برقرار کرده و به تبع آن فلسفه ساخت خود را منطقي جلوه داده است.
اين پروازها و ورودهاي پايان ناپذير «A» به کالبد انسان هاي مختلف و اطرافيان متعدد ريانون است که ما را قادر مي سازد هر چه بيشتر و بهتر روي اين کاراکتر متمرکز شويم و ببينيم او چگونه به جهان مي نگرد، بواقع پايه کشف زندگي و لذت ها و نامرادي هاي آن، مانور روي کاراکتري است که هنوز به نقطه کمال در زندگي اش نرسيده و در عنفوان جواني براي پذيرش هر فرآيندي مهيا است.


مشخصات فيلم هر روز

عنوان: «هر روز»
محصول: شرکت هاي اوريون، فيلم ويو و MGM
تهيه کنندگان: آنتوني برگمن، پيتر کرون، کريستين گرس و پل تري بيتس
سناريست: جسي اندروز / کارگردان: مايکل ساکسي
مدير فيلمبرداري: روگي ير استوفرز / تدوينگر: کاترين هيماف
موسيقي متن: اليوت ويلر
طول مدت: 95 دقيقه


بازيگران فيلم هر روز:

آنجوري رايس، جني راس، جاستيس اسميت، لوکاس جيد زومان، روري مک دانلد، کيتي داگلاس، جاکوب باتالون، ايان الکساندر، کالين فورد، جيک سيم، نيکول لاو و کاره نا اوانز


منبع: روزنامه ايران

http://www.CheKhabar.ir/News/114705/بازي يک روح سرگردان با مقوله هاي عشق و شخصيت در همه روزها
بستن   چاپ