چانه زدن براي قيمت فروش تن در نيمه شب هاي تهران
3 آذر 1394 - 12:58:07 ب.ظ
روايتي دردناک از فقر و فحشاي زنان در خيابان ها

تهران شهر پرهياهو و پر زرق و برقي که چشم ها را خيره مي کند، شب هاي خيره کننده اي ندارد.سرما و فصل سرد هم که مي رسد، صداي پاي فقر بيشتر گوش شهر را کر مي کند.سکوت شبهاي سرد تهران را گاهي صداي بوق هاي پي در پي يک ماشين مدل بالا مي شکند،اما نيمه شب است و چه نيازي به بوق زدن؟خوب که بنگري در گوشه اي از خيابان سايه اي نحيف از يک زن را مي بيني ،زني که براي قيمت فروش تنش در نيمه شب چانه مي زند.زني که به ظاهر لبخند به لب دارد و گاهي بلند مي خندد اما مشخص نيست پشت آن چهره رنگ آميزي شده هم لبخندي هست يا خير؟کسي چه مي داند شايد اين لبخندها واقعيست ،شايد هم از سر دردمندي و استيصال است . اما چشمان بي تفاوت و عاري از شور زندگي که گاهي نمناک مي شوند را چطور مي توان توجيه کرد؟

اپيزد اول:

دخترک در سرما مي لرزد.تن پوش نازکي به تن دارد.شايد براي نمايش بهتر اندامش.شايد هم به يک دليل روشن: فقر! سعي مي کند لبخند بزند و جلوي لرزش دستانش را بگيرد اما سرخي چشمانش را نمي تواند حتي در تاريکي شب پنهان کند.نزديک نيمه شب، زير پل سيد خندان شايد جاي خوبي براي يک دختر جوان خانواده دار نباشد اما براي دخترکي که به دنبال جاي خواب مي گردد و کسب درآمد، زياد هم بد نيست.

يک سانتافه مي ايستد.با الفاظ زشت که حتي از دور هم شنيده مي شود با دخترک چانه مي زد.دخترک فحشي نثارش مي کند و از خودرو فاصله مي گيرد.اين ماجرا با چند خودروي مدل بالا و مدل پايين ديگر تکرار مي شود تا بالاخره ماکسيما پيروز مي شود و دخترک را با خود مي برد.

اپيزد دوم:

از مصرف مواد خمار و بي حال است.سيگار به دست کنار خيابان ايستاده و حتي از تصادف هم ترسي ندارد چرا که صداي بوق ماشين ها هم وادارش نمي کند از جايش تکان بخورد.206 اي در حال سبقت گرفتن و ويراژ دادن است.خطر برخورد آنقدر زياد است که يک لحظه دلم براي زن مي سوزد و با شدت دستش را مي کشم.روي جدول کنار خيابان پهن زمين مي شود.بلندش مي کنم دستم را کنار مي زند و مي گويد: از جانم چه مي خواهي؟ مي گويم: داشتي تصادف مي کردي! مي گويد: خوب که چه؟ نهايت مي مردم ! يا نهايتا يک ماه در بيمارستان بستري مي شدم و شبها جاي خواب داشتم! و بعد مي خندد.بي محابا مي خندد و سيگاري آتش مي کند و من اندوهناک ترکش مي کنم.

اپيزد سوم:

پسرش را در آغوش گرفته و گوشه خيابان با حسرت به کودکي شاد مي نگرد که دست در دست پدر مشغول بستي خوردن است.نگاهش آنقدر حسرت بار است که دردش را حس مي کنم و از بقالي کنار خيابان براي فرزندش بستني مي خرم.بستني را مي گيرد، زير لب ممنوني مي گويد. کنارش روي جدول مي نشينم. نگاهم مي کند انگار مي خواهد بداند از جنس دردهايش هستم يا نه.زن بودنم و غم چشمانم را که مي بيند درد و دل را آغار مي کند.مي گويد: حسرت نگاهم براي بستني نبود.براي بي پدري فرزندم بود.مي گويد: پسرم شناسنامه ندارد.عقد موقت پدرش بودم بدون هيچ سند و مدرکي.از روستايمان در ساوه من را به تهران آورد در يک اتاق 6 متري!گلايه اي نداشتم تا اين که محمدم را باردار شدم.خبر را که شنيد رفت و ديگر برنگشت.آواره خيابان ها شدم.در خرابه هاي اطراف تهران مي خوابم.فال مي فروشم.هر بلايي که بگويي سرم آمده است."خدا از سرت نگذره مرد..."

فحشا در ايران نيز مانند همه کشورهاي جهان رواج دارد .عوامل روي آوردن زنان به فحشا را اما مي توان فقر ،اعتياد ،ازدواج اجباري،بيکاري،زياده خواهي و تنوع طلبي مردان،وجود فضاي ياس و نااميدي بين جوانان و عدم وجود امکانات براي ازدواج و تشکيل خانواده ، ازدواج مجدد مردان و طلاق برشمرد.

اما در شرايطي که مسولان و جامعه شناسان کشور نگران روابط پنهاني دختران و پسران جوان هستند و مشغول بررسي تخلفات اردوهاي مختلط دانشجويي که اين روزها بحثش در مجلس داغ شده است، هستند دختران و زناني که از سر ناچاري و بي پناهي آوره خيابان ها مي شوند و صداي فريادشان به گوش کسي نمي رسد.

از سوي ديگر، گزارش هايي نيز از آمار کاهش سن برقراري رابطه جنسي ،حتي ميان دانش آموزان کم سن دبيرستاني انتشار يافته که بسيار نگران کننده است.

آخرين آمار هاي موجود از بهزيستي نشان مي دهد که سن فحشا در ايران 16 سالگي است، اما هنوز براي اين مسئله نه تعريف درستي ارائه شده است و نه راه حل اجتماعي شايسته اي که از گسترش آن جلوگيري کند و همواره اين مساله به عنوان يک تابوي اجتماعي پنهان شده است و آمارهاي درستي از آن در دسترس نيست.

در آخرين اظهار نظر از زبان مدير کل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي در سال 86 با تاکيد بر اينکه سن فحشا در ايران پايين است سن دختران فراري 9 سال و بحراني اعلام شده است.

بنا به نقل از اين مقام مسئول :" بر اساس آمار به دست آمده از دختران فراري در شهر تهران، ميانگين سن دختران فراري 9تا 17سال است."

از سوي ديگر، دکتر قرايي رييس انجمن جامعه شناسي ايران اواسط سال 90د اعلام کرد که در حال حاضر سن روسپي گري در ايران حدود 8-10 سال کاهش يافته و از سن 20 تا 30 سال به 12 تا 18 سال رسيده است.

وي البته اين کاهش سن را مربوط به افزايش بعضي آسيب هاي اجنماعي نظير افزايش طلاق ،تنوع طلبي مرد ها ،عدم امکان ازدواج ،اعتياد ،بيکاري و …. دانست .

به اين ترتيب است که مسائل مربوط به فقر و فحشاي زنان به صورت تابودرآمده است.تابويي که باعث شده آمار و ارقامي در اين خصوص در دسترس نباشد.در هر حال اما نکته اينجاست که تابوها پرچين‌هاي نامرئي و ناشناخته‌اي هستند كه مسائل اجتماعي را مرزگذاري كرده‌اند و به بسياري از آنها اجازه مطرح شدن نمي‌دهند و به بعضي ديگر تا حدودي اجازه مطرح شدن مي دهند، اما تجربه ثابت كرده است تا زماني كه افكار عمومي نتواند به وضوح درباره مسائل اجتماعي حرف بزند و آمار درستي براي کارشناسان وجود نداشته باشد، نمي‌توان انتظار داشت كه آن مساله به يك دغدغه جمعي تبديل شده و براي آن راه حلي ارائه شود.

با نبود آسيب شناسي هاي درست نيز بي ترديد مشکل همچنان به قوت خود باقي خواهد بود و از زنان قرباني خواهد گرفت.

منبع:شفاف

http://www.CheKhabar.ir/News/11021/چانه زدن براي قيمت فروش تن در نيمه شب هاي تهران
بستن   چاپ