دليل محدوديت فضاي مجازي اين است که خاتمي ديگر نتواند «تَکرار کند»
دوشنبه 17 ارديبهشت 1397 - 6:28:23 AM
چه خبر - استعفاي نجفي نه به صلاح خودش بود؛ نه اصلاح‌طلبان

با روي گشاده از ما استقبال مي‌کند، ‌خودش برايمان چاي مي‌آورد و هنگام مصاحبه با خنده مي‌گويد" من هفتاد و شش دارم سوال را بلند‌تر بگوييد" از او درباره رفع حصر مي‌پرسم، مي‌گويد، مني که در دادگاه گفته‌ام «به موسوي خيانت نمي‌کنم» چگونه مي‌توانم با حصر موافق باشم؟ اما اعتقاد دارم آقاي روحاني توان رفع حصر را ندارد. او درباره مواضع جديد احمدي‌نژاد مي‌گويد من کاري به علل و انگيزه موضع گيري‌هاي چند ماه اخير احمدي‌نژاد ندارم، ولي معتقدم نقدهاي دوستان عمدتا عکس العملي و يا خلاف مواضع خودشان است. اگر مواضع آقاي احمدي‌نژاد صحيح است، اولاً چه اشکالي دارد که قبلا اتخاذ نشده و امروز مطرح شود. خود ما هم نظراتمان دستخوش تغيير مي‌شود. ثانياً چرا بايد از برخورد با ايشان استقبال و با طرح مسايلي نظير «ساختار شکنانه بودن مواضع ايشان» برخورد با ايشان را تشويق و ترغيب کنيم. ما بايد از آزادي حقوق همه حتي مخالفين‌مان دفاع کنيم. ضمناً من مواضع آقاي احمدي‌نژاد را به هيچ وجه «ساختار شکنانه» نمي‌دانم .نبوي معتقد است تنها راه اصلاح امور، رجوع به صندوق‌هاي رأي است و جز اين راهي وجود ندارد و نبايد انتظار داشت با يک و يا چندبار راي دادن اوضاع سر و سامان پيدا کند بلکه بايد اين راه تدوام پيدا کند. اعتقاد دارد مردم عاقل‌تر از گذشته شده‌اند و مي‌دانند چگونه و چه کسي را انتخاب کنند و اين را در انتخابات مجلس خبرگان در سال نود و چهار نشان دادند.
متن کامل گفت‌وگوي بهزاد نبوي به اين شرح است:

دولت دوازدهم هنوز به يک‌سالگي خود نرسيده است بحث انتخابات سال 1400 از حالا در محافل مختلف مطرح مي‌شود. عده‌اي معتقد هستند باتوجه به شرايط کشور بهتر است يک نظامي بر سر کار بيايد تا اوضاع را سر و سامان دهد. پرسش اينجاست اگر يک نظامي نامزد سيزدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري شود آيا از طرف مردم برگزيده مي‌شود؟

مطرح شدن حضور يک رئيس جمهور نظامي مرا به ياد کودتاي سوم اسفند 1299 مي‌اندازد؛ ‌ آن زمان کشور در شرايط بدي قرار داشت. ملوک الطوايفي و هرج و مرج از يک سو و اوضاع اقتصادي نا‌بسامان از سوي ديگر، شرايطي فراهم کرد تا رضاخان سردار سپه که آن زمان فرمانده قشون قزاق بود، ‌کودتا کند و قدرت را به دست بگيرد. اتفاقا آن کودتا و روي کار آمدن رضا خان مورد استقبال قرار گرفت و حتي بخشي از روحانيون نيز از آن حمايت کردند. بسياري تصورشان اين بود که اگر يک دولت نظامي بر سر کار بيايد مي‌تواند مشکلات موجود را حل کند به ظاهر هم بخشي از آن مشکلات برطرف شد.
تصور مي‌کنم بحث رئيس جمهور نظامي را اول بار آقاي هوشنگ امير احمدي در آمريکا مطرح کرد. او يک بار هم کانديداي رياست‌جمهوري شد بعد از ايشان هم يکي از نمايندگان مجلس و سپس آقاي الله کرم در يک مصاحبه مطرح کردند. معتقدم اين پيشنهاد‌ها و صحبت‌ها مي‌تواند زمينه ساز شکل گيري يک دولت نظامي باشد و مطرح کردن آن‌ها براي ارزيابي عکس العمل جامعه مي‌تواند باشد.
امروز وضع اقتصادي کشور نا‌بسامان است. مشکلات زيادي وجود دارد که حل بسياري از آن‌ها خارج از توان دولت است. از طرفي هم حوادثي مانند دي ماه سال گذشته و نگراني از هرج و مرج و ناامني مي‌تواند برخي را به اين نتيجه برساند که يک دولت نظامي مي‌تواند جلوي هرج و مرج را بگيرد و بحران‌ها و مشکلات اقتصادي را حل کند.

در انتخابات گذشته شاهد بوديم آقايان رضايي و قاليباف در ميدان حضور پيدا کردند که البته آقاي رضايي بيشتر در اذهان به عنوان يک نظامي شناخته‌ مي‌شوند، اما به هر حال رأي نياوردند. ‌حال فکر مي‌کنيد گزينه ديگري غير از افراد فوق با اقبال مردم روبرو مي‌شوند؟

اين امر بسته به شرايط موجود و عملکرد دولت دوازدهم دارد. موفقيت آقاي روحاني در صورتي‌که به وي اجازه داد شود بر اين امر بسيار تاثيرگذر است. چگونگي مقابله دولت و آقاي روحاني با بحران‌هاي اقتصادي و سياسي موجود و همچنين تهديدات ترامپ، ‌در اين اقبال مردم نسبت به دولت نظامي تأثير گذار است.
*اگر اين طور باشد، ‌ با گفته امام (ره) که تاکيد کردند نظاميان نبايد در سياست دخالت کنند در تعارض نيست؟
البته که با نظرات صريح امام مغايرت دارد، اما به کرات اتفاق افتاده. متاسفانه امروز برخي از نهادهاي نظامي علناًً و تقريباً و رسماً در برخي مقاطع نقش يک حزب سياسي را ايفا مي‌کنند.

شما هم راي مردم را غير قابل پيش بيني مي دانيد؟

مردم تا به حال که نشان داده‌اند که رأيشان قابل پيش بيني است و به کساني که درصدد ايجاد انسداد فضاي سياسي و تنش در کشور هستند رأي نمي‌دهند.
صرافي‌هاي هرات و اربيل در بالا رفتن يک شبه قيمت ارز نقش داشته‌اند

اين روز‌ها شاهد نوسانات در بازار ارز هستيم، مشاهده کرديم که قيمت ارز يک شبه بعداز عيد بالا رفت و تا حدود 6 هزار تومان هم رسيد، به اعتقاد کار‌شناسان اينافزايش در ماه‌هاي آخر سال طبيعي است اما چرا در آغاز سال نو اين نرخ دوباره افزايش پيدا کرد؟

ممکن است افزايش قيمت ارز به شکلي بي‌ارتباط با اين مسئله‌اي که بحث کرديم (حضور يک نظامي به عنوان رئيس قوه مجريه) نباشد. شنيده‌ام صرافي‌هاي هرات و اربيل در اين بالا رفتن يک شبه قيمت ارز نقش داشته‌اند. جريان‌هاي بسيار قدرتمندي به لحاظ اقتصادي وجود دارند کافيست بخواهند تمام ارز موجود در بازار را جمع و براي دولت ايجاد بحران کنند.
علت پيش آمدن چنين فرضيه‌اي در ذهن من اين است که هيچ عامل خاص واقعي و حتي رواني، ‌بعداز تعطيلات نوروزي وجود نداشت که بتواند يک شبه چنين جهشي در تقاضاي ارز ايجاد کند. همه عوامل موثر در افزايش اين تقاضا به صورت مستمر وجود داشته و نمي‌توانستند مسبب ايجاد تقاضاي ناگهاني و يک شبه شوند.

تحليل شما از تک نرخي اعلام شدن ارز از سوي دولت چيست؟ مي‌تواند کارساز باشد؟

به نظر مي‌رسد که اين يک تصميم کوتاه مدت براي جلوگيري از معاملات ارزي با قيمت‌هاي بالا و در واقع براي «فريز» کردن باراز ارز است که اگر چنين باشد تصميم بجايي است.

آقاي روحاني رئيس دولت هستند و اتفاقاتي از اين دست، در درجه اول نوک پيکان را به سمت ايشان مي‌برد، رئيس جمهور در اين شرايط چه بايد کند؟

اين نرخ 4 هزار و دويست تومان معاملات را کنترل مي‌کند، اما نمي‌تواند يک اقدام و درمان دراز مدت باشد، ما بايد کاري کنيم که عرضه و تقاضا در بازار ارز برابري کند. آنچه باعث نگراني است، اين است که دست‌هايي وجود داشته باشند که بخواهند از طريق افزايش قيمت ارز به دولت ضربه بزنند‌‌ همان طور که در دي ماه سال 96 هم تصور اين بود که تظاهراتي عليه دولت راه مي‌افتد و باعث به چالش کشيدنش مي‌شود. سپس بحث عدم کفايت رئيس جمهور را در مجلس مطرح مي‌کنند و وي استيضاح مي‌شود، اما مشاهده کرديد که بعداز يکي دو روز کنترل از دست ايجاد کنندگان آن حوادث خارج شد و قضايا مسير ديگري را در پيش گرفت. ‌اميدوارم براي ارز چنين اتفاقي رخ ندهد که خسرانش براي کشور و مردم به مراتب بيشتر است.

اعتراض به تيم اقتصادي دولت فقط مختص به اصولگرا‌ها نيست اصلاح‌طلب‌ها هم اعتراضاتي دارند دولت براي ترميم تيم اقتصادي چه بايد بکندکه علاوه بر سامان دهي اوضاع رو به جلو گام بردارد؟

من در شرايط و مقامي نيستم که بگويم دولت چه کاري انجام دهد و چه کاري انجام ندهد، ‌اما يک چيز را مي‌دانم که وضع اقتصادي کشور بسيار بد است و اين وضع نا‌بسامان را نيز فقط مديران شايسته‌تر نمي‌توانند تغيير دهند. مديريت موثر است اما مديريت شايسته‌تر هم امکان معجزه ندارد.
تغيير مديريت ممکن است در حد محدودي اوضاع را تغيير دهد، اما آنچه که بايد مد نظر قرار بگيرد اين است که اقتصاد کشور به يک تحرک چشم گير و گسترده نياز دارد که آن هم با سرمايه گذاري‌هاي دراز مدت، شدني است که در حال حاضر براي آن منابعي در داخل وجود ندارد و يا قابل دسترسي نيست.
به نظر مي‌رسد تنها راه نجات اقتصاد از وضعي که در آن گرفتار شده‌ايم، سرمايه گذاري خارجي است. بنابراين تا هنگامي که اين اتفاق نيفتد بهترين مديران هم کماکان دچار مشکل خواهند بود و مشکلات نيز روز به روز بيشتر مي‌شود؛ پس مشاهده مي‌کنيد که حل مشکلات تنها به دولت مربوط نمي‌شود، بلکه به نظام جمهوري اسلامي ايران باز مي‌گردد که بايد براي حفظ کشور و نجات اقتصاد آن بايد در سياست خود تجديد نظر کند.

فکر مي‌کنيد که آينده برجام باتوجه به شرايطي که وجود دارد چه مي‌شود؟ ايالات متحده چه راهي را براي ادامه اين توافق نامه برمي‌گزيند؟

علي‌رغم اينکه امضاي برجام يکي از بزرگ‌ترين توفيقات جمهوري اسلامي بوده است، مع الوصف بايد اين واقعيت را بپذيريم که برجام به تنهايي نمي‌تواند معجزه کند. اين توافق روابط اقتصادي کشورمان را با جهان خارج به شرايط قبل از تحريم‌ها و حتي فرا‌تر از آن برد، که پيروزي بزرگي بود.
مطلع هستيد تا قبل از برجام روابط اقتصادي کشور با ساير کشور‌ها تقريبا تعطيل بود. انتظار اين بود بعداز امضاي آن و عادي شدن روابط اقتصادي خارجي مشکلات اقتصادي با سرمايه گذاري‌هاي گسترده و طولاني مدت کاهش پيدا کند. در يکي دو ماه بعداز برجام شاهد حضور هيأت‌هاي بزرگ اقتصادي اروپايي، ژاپني، ‌کره‌اي و... به کشور بوديم که متاسفانه در اثر اتخاذ برخي سياست‌ها و روي کار آمدن ترامپ در ايالات متحده مشکلات تشديد شد و برخي در داخل دست به دست ترامپ دادند و هر دو طرف به گل نشستن را با اهداف متفاوت تعقيب مي‌کنند.
ترامپ چگونه مي‌خواهد استفاده ايران را از نتايج برجام منتفي کند؟ او به طور روشن مي‌خواهد اروپا، ژاپن، کره و ساير کشور‌ها را با مطرح کردن موضوعاتي مانند فعاليت موشکي ايران و طرح خروج از برجام از سرمايه گذاري در کشورمان منصرف و يا فضاي ناامن براي سرمايه گذاران ايجاد کند. متأسفانه تندورهاي داخلي هم با اقدامات، اظهارات و سياست‌هاي خود با هدف زمين گير کردن دولت روحاني به اهداف ترامپ کمک بسيار شايسته‌اي مي‌کنند.

برخي‌ها مجلس دهم را با مجلس ششم مقايسه مي‌کنند نظر شما در اين باره چيست؟

اولاً عمکلرد مجلس ششم، ‌ حاصل تلاش‌هاي جمعي گسترده و تشکيلاتي بود و نه يک فرد، که البته انتقاداتي هم به آن وارد است. ثانياً مقايسه مجلس دهم را با مجلس ششم درست نمي‌دانم. در مجلس ششم اکثريت قاطع به غير از 30 الي 40 نفر وابسته به طيف اصلاح‌طلبان بودند، در حالي که در مجلس دهم اکثريت را نمايندگان اعتدال گرا و ميانه روهاي اصولگرا، اصلاح طلب و مستقل تشکيل مي‌دهند، ‌ البته تعداد اصولگرايان آن از اصلاح طلبان بيشتر است. اصلاح طلبان علي رغم اينکه در اين دوره تعدادشان از دوره‌هاي هفتم، هشتم و نهم بيشتر است مع الوصف در اقليت هستند و اگر بخواهيم بر همين اساس مقايسه‌اي انجام دهيم، ‌مجلس دهم به مجلس پنجمي، که آقاي ناطق نوري در رأس آن قرار داشتند بيشتر شباهت دارد.
البته اگر اعتدال و ميانه روي را مبنا قرار دهيم مجلس دهم بي‌شباهت به مجلس ششم نيست، با اين تفاوت که متاسفانه در اين مجلس فراکسيون گسترده‌اي از ميانه‌رو‌ها و مستقلين به وجود نيامد و صرفا در مواردي هماهنگي‌هاي موردي و مقطعي صورت مي‌گيرد. اگر چنين فراکسيوني شکل مي‌گرفت، کار آرايي اين مجلس در جهت تحقق اهداف مستقلين و ميانه‌رو‌ها بسيار بيشتر مي‌شد.

زماني انتقاد‌ها به فراکسيون اميد زياد شد، نمايندگان حاضر در اين فراکسيون زير تيغ شديد‌ترين انتقادات قرار گرفتند نظرتان درباره عملکرد فراکسيون اميد چيست؟

فراکسيون اميد در بدو امر تصورش اين بود که هرکسي را کانديدا کرده و رأي آورده در مجلس الزاما عضو فراکسيون اميد خواهد بود، در حالي که فراکسيون اميد به دليل رد صلاحيت‌هاي گسترده در مواردي بهترين راهش نامزد کردن اصولگرايان و مستقلان ميانه‌رو در قبال محافظه‌کاران بود و اين بدان معنا نبود که نامزدهاي مذکور از نظر فکري اصلاح طلب شده‌اند.
به عنوان مثال آقاي لاريجاني به شکل کاملاً عاقلانه و براي جلوگيري از پيروزي نامزهاي تندور کانديداي فراکسيون اميد از قم بود و يا ‌آقايان جلالي، نعمتي و مطهري جز کانديد‌اهاي ليست اميد از تهران بودند و هيچ قرار و مداري هم براي عضويتشان در فراکسيون اميد مجلس، ‌به درستي با ايشان گذاشته نشده بود.
بهترين راه‌‌ براي توفيق بيشتر فراکسيون اميد، که متاسفانه به آن توجه نشد، تشکيل فراکسيون فراگير «اعتدال و ميانه رو» بود. اگر چنان فراکسيوني شکل مي‌گرفت، حداقل در زمينه مسائل اقتصادي و سياست خارجي، که مهم‌ترين مسائل فعلي کشور است، ‌مي شد به مجلس و فراکسيون اميد، اميد بيشتري داشت.

آقاي نجفي از سمت خود به عنوان شهردار تهران استعفا داد باتوجه به اينکه جريان اصلاحات تمام تلاش خود را براي به دست آوردن شورا انجام داد آيا اين استفعا به ضرر جريان اصلاحات نيست، از طرفي هم اين موضوع مطرح مي‌شود که آقاي قاليباف 12 سال شهردار تهران بود اما اين مشکلات پيش نيامد ؛ چرا اين اتفاقات در عرض چند ماه براي آقاي نجفي افتاد؟

قطعا استعفاي آقاي نجفي نه به صلاح خود ايشان بود و نه به صلاح اصلاح طلبان، اما متاسفانه اين اتفاق افتاد. اينکه بخواهيم دوران شهرداري آقاي قاليباف با آقاي نجفي را مقايسه کنيم قياس صحيحي نيست. همه نهاد‌ها و قدرت‌ها در طول دوران شهرداري از ايشان حمايت کردند. آقاي نجفي پيش از آنکه شهرداري تهران را قبول کند چون مي‌دانست اداره شهر تهران نمي‌تواند تحت الشعاع درگيري سياسي طيف‌هاي مختلف قرار بگيرد، تلاش کرد نظر قدرت‌هاي مختلف و نهادهايي را، که ممکن بود مانع کارش در شهرداري تهران شوند، به طور مستقيم و يا غير مستقيم جويا شود. شنيده‌ام او نشست‌هايي هم با بعضي از مسوولان و نهادهايي که ارتباطاتي با شهرداري داشتند، داشته است و از آن‌ها نظر منفي نشنيده بود.
حداقل مي‌توان گفت ظاهرا جز يک نهاد، کسي مخالف شهرداري او نبود و چنگ و دنداني به وي نشان داده نشده بود، ولي بعد‌ها معلوم شد که برداشتنش صحيح نبوده و يا مخالفت‌هاي شديدي بروز داد نشده است. آخرين برخوردهاي قوه قضائيه با وي مويد اين نظرات است ضمناً عمق مشکلات موجود در شهرداري که بخشي از آن‌ها نيز آقاي نجفي در گزارش 100 روزه اعلام کرد بسيار بيش از انتظارات قبلي او بود. مثلا بدهي حدود 60 هزار ميليارد تومان مشکل کوچکي نيست.
اگر من جاي نجفي بودم استعفا نمي‌دادم، ولي ايشان اهل درگيري‌هاي آن‌چناني نبود او مي‌خواست شهرداري باشد که صرفا به شهر خدمت کند و توان فشارهاي وحشتناک را نداشت.
بازهم تأکيد مي‌کنم دوره آقاي نجفي با دوره آقاي قاليباف قابل مقايسه نيست. البته من از لحاظ اجرايي آقاي قاليباف را قبل از اين مسائل مالي که اخيراً از آن اطلاع پيدا کرده‌ام شهردار موفق مي‌دانستم. ايشان بدون مشکل 12 سال شهردار تهران بوده، که حاصل ارتباط قوي ايشان با نهادهاي قدرتمند بوده است.

اين روز‌ها بحث فليترينگ تلگرام مطرح است و جايگزين کردن يک پيام رسان داخلي. ‌افکار عمومي معقتد است اين کار نوعي محدود کردن فضاي مجازي است، ‌اصولا چرا اين محدوديت‌ها صورت مي‌گيرد و چه پاسخي بايد به آن‌ها داد؟

کساني که طرفدار محدود کردن فضا مجازي هستند و آن را مثبت تلقي مي‌کنند عمدتا خود را پشت سپر مسائل اخلاقي پنهان مي‌کنند و اين گونه بيان مي‌کند که بحث فليترينگ به خاطر اين مسئله است، ‌در حالي که مسأله اصلي آنان محدود کردن اطلاع رساني آزاد و محدود کردن تغذيه مردم به اطلاع رساني جهت دار و کنترل اعضاي فضاي مجازي است.
به عنوان مثال، وقتي براي رأي دادن انتخابات مجلس دهم به حوزه رأي گيري رفته بودم، مي‌ديدم که در دست هيچکس تراکت و يا ليستي نيست و همه از روي تلفن همراه خود اسامي را مي‌خواندند و مي‌نوشتند و «تکرار مي‌کنم» آقاي خاتمي که صرفا از طريق فضاي مجازي منتشر شد، آن چنان تاثيري بر مردم گذاشت که براي اولين بار يک ليست به طور کامل در انتخابات راي آورد.
همه امروز مي‌دانند بستن فضاي مجازي براي اين است که آقاي خاتمي ديگر نتواند «تکرار کند»، براي اين است که انحصار خط دادن به افکار عمومي فقط در دست يک طيف خاص باشد، که البته تحقق اين آرزو محال است. وسايل ارتباط جمعي و فضاي ارتباطي به قدري پيشرفته شده است که آدم‌ها راه‌هاي ارتباطي پيدا مي‌کنند. اين اقدامات آب در هاون کوبيدن است.
در همين اعتراضات دي ماه سال گذشته، در همين فضاي مجازي جو عليه اصلاح طلبان و خصوصا آقاي خاتمي راه افتاد. بنابراين دفاع من از آزادي فضاي مجازي، جنبه دفاع از منافع جناحي ندارد.

چرا عده‌اي در پي نااميد کردن مردم هستند اين نااميد شدن چه سودي براي بعضي از افراد دارد؟

متاسفانه در کشور ما جناح‌هاي سياسي منافع حزبي و گروهي را مقدم بر منافع ملي، کشور و ملت قرار مي‌دهند و نااميد کردن مردم نيز بخشي از اين رفتارهاي جناحي است در دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي خصوصا در دوره دوم عده‌اي تلاششان اين بود که مردم را از رايي که داده‌اند نااميد کنند و به آنان تفهيم کنند که رأيشان تاثيري در سرنوشت کشور ندارد.
من بار‌ها گفته‌ام تنها راه براي تغيير وضع موجود به وضع مطلوب، براي يک اصلاح طلب، رجوع و توسل به صندوق‌هاي راي است. تمامي راههاي ديگر مردود و ناموفق است البته اين راه هم باتوجه به محدوديت‌ها و خصوصا نظارت استصوابي، راهي بسيار دشوار است.
اميرکبير مي‌خواست مشکلات کشور را با روش‌هاي اصلاحي حل کند. دو سال و اندي نيز تلاش کرد اما ديديم که با چه مشکلاتي روبرو شد و حتي جان خود را در اين راه داد اينکه تصور کنيم با يک و يا چند بار راي دادن مشکلات بايد بر طرف حل شود خطا است. حل مشکلات با چندين بار راي به پاي صندوق‌ها رفتن امکان پذير نيست و حرکت‌هاي اصلاحي در کشور باتوجه به موانع قانوني بعضا غير قانوني، ‌نتايج تدريجي بسيار محدودي خواهد داشت ولي باتوجه به اينکه تنها راه نجات ملک و ملت است، بايد تدوام يابد.
مردم امروز عاقل‌تر و هوشيار‌تر از گذشته شده‌اند مي‌دانند بهترين راه براي تغيير وضع موجود به وضع مطلوب رجوع به صندوق راي است و وقتي افراد مناسب‌تر رد صلاحيت مي‌شوند مأيوس نشده و به افراد مناسب ديگر راي مي‌دهند و حتي در مواردي براي جلوگيري از ورود نامناسب‌ترين افراد به مراکز قدرت به انتخاب افراد کمتر نامناسب هم قناعت مي‌کنند که اين اوج هوشياري است. در انتخابات خبرگان اخير شاهد اين هوشياري تحسين برانگيز بوديم.

پس شما معتقد هستيد که مردم به دنبال اصلاحات هستند؟

رفتار و عملکردشان من را به اين اعتقاد رسانده است. حتي کساني که در سخن انقلابي مي‌نمايند، در عمل به صندوق‌هاي رأي رجوع مي‌کنند و حتي پس از انتخابات سال 88 هم، علي رغم تلاش‌هاي گسترده‌اي که براي مأيوس کردنشان شده مي‌شود، با صندوق‌هاي رأي قهر نکرده‌اند.
به عنوان مثال رد صلاحيت مرحوم هاشمي در انتخابات سال 92، که مي‌بايست به يأس و نااميدي مردم منجر مي‌شد (همان طور که خود من زنداني شدم) اما مردم با هدايت آن مرحوم و آقاي خاتمي به مناسب‌ترين نامزد موجود اقبال نشان دادند و به دنبال براندازي و انقلاب نرفتند.

اين روز‌ها حاميان آقاي احمدي‌نژاد دست حمايتي خود را از پشت او برداشته‌اند و از وي دوري مي‌کنند، ‌اولا چرا کساني که روزي حامي او بودند امروز سعي مي‌کنند که حمايت‌هاي خود را انکار کنند، ‌ ثانيا افکار عمومي اين پرسش را مطرح مي‌کند چرا با وجود رفتارهاي ساختار شکنانه، آقاي احمدي‌نژاد محدوديتي ندارد، اما هر روز بر محدويت‌هاي آقاي خاتمي افزوده مي‌شود؟

اينکه چرا اطرافيان آقاي احمدي‌نژاد امروز عليه‌اش موضع گرفته‌اند، مسأله مهمي نيست. طبيعي است که وقتي رئيس جمهور مورد تأييد و صاحب قدرت بود مورد حمايت اين افراد باشد.
من از فرصت به اين سوال استفاده کرده و به نقد برخي از دوستان معتدل و ميانه رو اعم از اصلاح طلب و اصولگرا مي‌پردازم، ‌که اين روز‌ها آقاي احمدي‌نژاد را نقد مي‌کنند، في المثل مي‌گويند چرا ايشان قبلا چنين مواضعي را اتخاذ نمي‌کرد؟ يا مثل شما انتقاد مي‌کنند چرا با رفتارهاي ساختار شکنانه آقاي احمدي‌نژاد برخورد نمي‌شود؟
من کاري به علل و انگيزه موضع گيري‌هاي چند ماه اخير آقاي احمدي‌نژاد ندارم، ولي معتقدم نقدهاي دوستان عمدتا عکس العملي و يا خلاف مواضع خودشان است. اگر مواضع آقاي احمدي‌نژاد صحيح است، اولاً چه اشکالي دارد که قبلا اتخاذ نشده و امروز مطرح شود. خود ما هم نظراتمان دستخوش تغيير مي‌شود. ثانياً چرا بايد از برخورد با ايشان استقبال و با طرح مسايلي نظير «ساختار شکنانه بودن مواضع ايشان» برخورد با ايشان را تشويق و ترغيب کنيم. ما بايد از آزادي حقوق همه حتي مخالفين‌مان دفاع کنيم. ضمناً من مواضع آقاي احمدي‌نژاد را به هيچ وجه «ساختار شکنانه» نمي‌دانم.

اين روز‌ها سخنگوي دولت درباره رفع حصر اظهار اميدواري مي‌کند، راه برون رفت از اين مسئله چه مي‌تواند باشد؟

من که به قول کيفرخواست دادستان در دادگاه گفته‌ام به موسوي خيانت نمي‌کنم معلوم است که با حصر مخالفم ولي به اين مسئله که آقاي روحاني توان رفع حصر را دارد اعتقادي ندارم اما مي‌گويم روحاني بايد تلاشش را بيشتر کند. حصر به دستور روحاني صورت نگرفته است که با دستور ايشان رفع شود.


منبع: ilna.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/108451/دليل محدوديت فضاي مجازي اين است که خاتمي ديگر نتواند «تَکرار کند»
بستن   چاپ