روي ديگر سکه ارتباط ستاره هاي سينما و فوتبال: از سحر و مهدي تا ترلان و سعيد
سه شنبه 11 ارديبهشت 1397 - 12:20:33 PM
چه خبر - داستان فوتباليست‌ها و سينماچي‌ها‌ هزار روي ديگر هم دارد!

فوتبالي‌هاي قديمي تعريف مي‌کنند که پرسپوليس در سال‌هاي قبل از انقلاب تک ستاره‌اي داشت به نام صفر ايرانپاک. بازيکني که هنوز که هنوز است سلطان گل داربي ناميده مي‌شود و روي هفت گلي که به تاج آن روز زده بود، هنوز گلزني نيامده که اين هفت گل را ارتقا دهد. روزي روزگاري همين بازيکن ظاهرا به خواست يكي از نشريات پرطرفدار و جنجالي دهه٥٠ براي چاپ روي جلد آن نشريه مي‌نشيند کنار ستاره سينماي آن سال‌ها، شورانگيز طباطبايي، تا عکسي بگيرند از دو تک ستاره دو دنياي کاملا متفاوت فوتبال و سينما. عكسي که خيلي هم محبوب مي‌شود. اما فردايش وقتي صفر پا به باشگاه مي‌گذارد؛ علي عبده مالک و رئيس و همه‌کاره پرسپوليس او را که مي‌بيند، ميهمانش مي‌کند به يک فحش چارواداري و يك سيلي محكم؛ كه اين چه کاري بود که کردي و پرستيژ باشگاهت را زير سوال بردي.
آن سوي داستان هم بوده. هنرپيشه جماعت، هنرمند جماعت، سينماگر جماعت که آن روزها فوتبالي‌ها را داخل آدم حساب نمي‌کردند که. سينما حتي آن سينماي آبگوشتي که امروزه فيلمفارسي خوانده مي‌شود هر چه باشد براي خود موجوديت فرهنگي و هنري قايل بود و براي رهروانش فخر فرهيختگي. آنان را چه به فوتبالي جماعت؛ که تنها کاري که ازشان برمي‌آيد توپ بازي است و دويدن دنبال توپ؟
بله برادر جان؛ چنين حکاياتي زياد مي‌گويند.


حکايت امروز

مرزي بين فوتبال و سينما بود؛ اما هر چه زمان گذشت و طرفين به کارکردهاي‌شان انديشيدند ترک خورد و کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر شد. حالا شايد پنج قرن بعد از آن سيلي آبداري که صفرخان نوش جان کرد تا ديگر هوس نکند با ستاره‌اي عکس‌بازي راه اندازد؛ جماعت فوتبالي و سينمايي چنان جيک و پوک‌هاي آشکار و نهاني دارند و چنان جون در يک قالب شده‌اند که بيا و ببين. حالا ديگر در ضيافت فوتبالي‌ها اگر چشم بچرخاني فقط و فقط ستاره مي‌بيني که نشسته و منتظر است فوتبال بازي پيدا شود و بچيندش. سينمايي‌ها هم در گعده‌هاشان حتما چند فوتباليست را زينت‌المجلس دارند که به رفقا فخر بفروشند که بيا و ببين که فرهاد لنگي سوراخ کن را ما پيش خود داريم مثلا.
بله برادر جان؛ چنين حکاياتي زياد داريم ما امروز. اصلا بگذريم از اين‌که امروزه روز، هنرپيشه‌اي داريم که فوتباليست بوده و دويده و عرق ريخته و گل زده تا بيايد و در تلويزيون بازي کند و بعد هم راه به سينما باز کند. اما فوتباليستي که هنرپيشه بوده باشد؟ حاشا.


يک از‌هزار رو

داستان فوتباليست‌ها و سينماچي‌ها‌ هزار روي ديگر هم دارد؛ که اين روزها نهصد و نود و نه تاي آن را در اين فضاي مجازي مي‌بينيم. ماجراي دوستي است و عشق و در ادامه اگر خدا بخواهد ازدواج. فوتبال بازهاي امروز که آن فوتبال بازهاي نيم قرن پيش نيستند که اگر کسي ادعا مي‌کرد ننه هشتاد ساله‌شان را از صد متري ديده لات بازي‌شان گل کند و دست به قمه و قداره ببرند. فوتباليست‌هاي امروز همه عضله نيستند و از مخ‌شان هم کار مي‌کشند و مي‌دانند که حاصل ضرب شهرت و پول خودشان و طرف مي‌تواند شهرت و پول‌شان را نه دو برابر که صد برابر کند. چنين مي‌شود که همه جا پر مي‌شود از سينمايي‌ها و فوتباليست‌هايي که در کنار هم جنجال مي‌سازند و عکس و فيلم بار مي‌گذارند و در آخر هم اگر کارشان به فرجام نرسيد؛ راه حاشا باز است و ادعاي پرونده‌سازي پاپاراتزي‌ها و البته براي کم‌روتري‌هاشان هم: عدم تفاهم.


نخستين‌ها

آن اول‌ها وقتي فوتباليستي با هنرپيشه‌اي ازدواج مي‌کرد؛ نه اين‌که کار بدي کرده باشد؛ نه؛ اما نمي‌دانم به چه دليل دوست نداشت اين موضوع را در بوق و کرنا کند. ماجراي فقيهه سلطاني و جلال اميديان را که يادتان نرفته؟ يک رابطه تروتميز و زيبا؛ که يک هزارم روابط امروزي هم رويش مانور داده نشد؛ البته شايد چون نه فضاي مجازي آن روز فضاي مجازي امروز بود، نه فقيهه سلطاني ستاره‌اي چنان پررنگ و نه جلال اميديان فوتباليستي که بشود عکس يا تيتر يکش کرد. اما بي‌ترديد افتخار نخستين بودن را در اين عرصه بايد به آن دو داد.


سکه‌هزار رو

اين سکه‌هزار رو دارد و هر بار با يک رويش طرفيم. يک روي ارتباط فوتباليست جماعت و سينمايي جماعت مي‌شود رابطه قوچي تيم‌ملي با ساره بيات؛ که يعني اين فوتباليست مي‌رود با خواهر يک بازيگر ازدواج مي‌کند و بعد مي‌بينيم خودش و همسرش هم مثل يک بازيگر توي ديد رسانه‌ها قرار مي‌گيرند.
يک رويش مي‌شود جار و جنجال و درگيري و دستگيري. از آن نوع که يکي دو‌سال پيش خوانديم درباره بازيکن معروف فوتبال (ش.ر) که به همراه بازيگر زن سينما به نام (ب.ب) در پارتي شبانه لواسان دستگير شده بودند.
رابطه همکارانه يک مربي خوش‌مشرب با يک بازيگر خانم مشهور که فعاليت‌هايي آشکار و نهان در مناطق شمالي تهران دارند؛ روي ديگر اين سکه است. رابطه همکارانه‌اي که درنهايت به اين‌جا ختم شد که جناب مربي زن و فرزند را رها کرد به امان خدا؛ که سينما جذاب‌تر بود‍! رابطه عاشقانه تکذيب‌شده هم يک روي اين سکه است. مثل رابطه و ازدواج قريب‌الوقوع عليرضا حقيقي و الناز شاکردوست؛ که هم تکذيب شد و هم منتشرکنندگان خبر، تهديد به شکايت شدند.
يک رو هم ماجراهاي فوتباليستي با يک خانم بازيگر که فوتباليست صداي عشقش را با اسپيکر گوشي براي دوستان در رختکن تيم‌شان پخش مي‌کرده و مي‌خنديده و حالا گفته‌اند که خانم بازيگر گفته به هر قيمتي از او انتقام خواهد گرفت.


سعيد و ترلان

داستان بازيگران و فوتباليست‌ها در سال‌هاي اخير فينال جنجالي کم نداشته است. فينالي که قطعا از بيشتر فيلم‌هايي که همان بازيگران بازي مي‌کنند، دراماتيک‌تر و سوزناک‌تر بوده است؛ مثلا چه کسي مي‌توانست فرجام رابطه سعيد عزت‌اللهي و ترلان پروانه را حدس بزند که چنين سوزناک و ويرانگر به پايان خواهد رسيد. وقتي سعيد عزت‌اللهي در روزهاي محبوبيت و بروبرويش زير يکي از پست‌هاي ترلان پروانه جوان کامنتي گذاشت؛ شايد خودش هم فکرش را نمي‌کرد که اين کامنت تا اين حد جنجالي خواهد شد. آن کامنت اما کار خودش را کرد و باعث شد گمان رود رابطه عاطفي بين اين دو برقرار شده است. درواقع ماجرا از جايي شروع شد که سعيد عزت‌اللهي در يکي از پست‌هاي ترلان پروانه در صفحه شخصي‌اش کامنتي با عنوان «فوق‌العاده بود بهترينم» قرار داد و ترلان پروانه او را منشن کرد و نوشت: مرسي عزيزم. اما عزت‌اللهي که اين داستان را کليد زده بود، خود خيلي زودتر پشيمان شد و اعتراضش را علني کرد. اين فوتباليست که آن روزها در معرض حواشي گوناگوني «از داستان عکاس باشگاه روستوف بگيريد تا شايعه ارتباط او با يکي از بازيگران سينما» بود؛ به سرعت رابطه‌اش با ترلان پروانه را تکذيب کرد و حرف‌هايي زد که ظاهرا بايد خيلي به ترلان پروانه برخورده باشد، چرا که ترلان پروانه در جواب فقط به يک پست کوتاه که قطعه شعري بود اکتفا کرده بود.


دوباره ترلان

جنجال ترلان پروانه و فرشاد احمدزاده ديگر اتفاقي بود که در اين چند وقت پيش آمده است؛ آن هم درست چند روز بعد از اين‌که خبر ازدواج فرشاد رسانه‌اي شد. ماجرا چنان همه‌گير شد که خيلي‌ها را به اين فکر انداخت که شايد اين دو با هم ازدواج کرده‌اند. اما اين‌بار ترلان ديگر اشتباه نکرد و در واکنش به اين فضا کامنت‌هاي اينستاگرامش را بست. اين ماجرا فعلا به جايي نرسيده است.


ماجراي مهدي و سحر

اما داستان مهدي طارمي و سحر قريشي همچون داستان ليلي و مجنون همه‌گير شد. داستان از آن‌جا آغاز شد که يکي از دوستان سحر قريشي که به بهانه ديدن بازي پرسپوليس در برابر الهلال به امارات سفر کرده بود؛ به بهانه تولد سحر قريشي پستي گذاشت که اين پست توسط مهدي طارمي لايک شد! اين موضوع شايعاتي را که در اين مورد وجود داشت، شدت بخشيد و وقتي چندي بعد ويديويي نيز از اين دو چهره پخش شد؛ سيلي بود که ديگر نمي‌شد جلويش را گرفت.
حالا ديگر مي‌شود گفت انتشار فيلم کوتاهي که از بازارهاي ساحلي قطر گرفته شده بود و به آنها منتسب شد، زندگي اين دو سوپراستار را وارد ابعاد جديدي کرده است. اين قبل از هر چيز تأييدکننده خبري مي‌تواند باشد که چند ماهي بود سر زبان‌ها بود و حتي روزنامه خبر ورزشي نوشته بود که «طارمي از مسئولان باشگاهش خواسته براي يکي از بازيگران زن سينماي ايران که او را نامزدش معرفي کرده، ويزاي اقامت در قطر بگيرند». آن زمان گفته شد چنين چيزي صحت ندارد و رابطه اين دو ستاره اصلا جدي نبوده و با انتقال ستاره فوتبال به قطر، ارتباط آنها قطع شده است. حالا به نظر مي‌رسد اين ماجرا از همان ابتدا هم جدي بوده و بايد ترانه مبارک بادا را به‌زودي براي اين دو ستاره بخوانيم.


دوستانه

داستان ارتباط فوتبال و سينما البته همه‌اش هم به رابطه عاطفي و ازدواج ربط ندارد؛ مثلا سردار آزمون عموما با هنرمندان هم‌سن و‌ سال خود مطالبي را در اينستاگرام رد و بدل مي‌کند و با امير جعفري، هستي مهدوي، محسن تنابنده، احمد مهران‌فر، ريما رامين‌فر و ... عکس‌هاي پرشماري را منتشر کرده است يا اشکان دژاگه که عمدتا با خوانندگان ايراني خارج از کشور ارتباط دارد و در اينستاگرام تصاوير خود را با آنها تبادل مي‌کند. کساني مانند ياس يا اميرحسين مقصودلو (تتلو) ..


منبع: روزنامه شهروند

http://www.CheKhabar.ir/News/107044/روي ديگر سکه ارتباط ستاره هاي سينما و فوتبال- از سحر و مهدي تا ترلان و سعيد
بستن   چاپ