تصويري از روح بابا پنجعلي در حالي که دوباره عاشق ليلا مي شود
سه شنبه 28 فروردين 1397 - 7:15:45 PM
چه خبر - گفت و گو با سيروس مقدم

در اين مطلب بخشي از مصاحبه با سيروس مقدم پايتخت سريال پايتخت را مي خوانيد:

شما پسرخاله استاد ناصر تقوايي هستيد. به همين دليل به سمت سينما کشيده شديد؟

شرايط حضور در اين عرصه را ايشان براي من فراهم کرد. اما بخشي از آن هم به دليل تحصيلاتم در دانشکده هنرهاي زيبا بود که مرتبط با طراحي صحنه و لباس بود و در سريال «دايي جان ناپلئون» هم در همين بخش کار کردم. آقاي تقوايي هم مشوق و هم استاد من بوده اند.

شما شخصيت کم حاشيه اي داريد و به عنوان يک کارگردان، با خط قرمزهاي بي شمار تلويزيون کنار مي آييد و در مجموع براي صداوسيما، دردسر نداريد. به نظر مي رسد يکي از رموز موفقيت تان، همين رويکرد باشد؟

من ياد گرفته ام که سرم در لاک خودم باشد و مطلقاً سراغ حواشي نمي روم چون ممکن است روي کارم تأثير منفي بگذارد. علاقه اي ندارم و سن و سالم هم ايجاب نمي کند. دايم در حال مطالعه هستم و همين الان هم دو کتاب، از جمله جديدترين اثر آقاي مصطفي مستور را در کيفم دارم و حتي اگر نيم ساعت فرصت کنم، آن ها را مطالعه مي کنم. فيلم مي بينم و از اين که کنار خانواده ام هستم، لذت مي برم. با همسر و پسرم زندگي آرامي دارم و دليلي هم نمي بينم به سراغ حاشيه ها بروم.

در اين مدت، هيچ وقت وسوسه نشديد جلوي دوربين برويد و بازي کنيد؟

نه، مي ترسم! به نظرم سخت ترين کار دنيا، بازيگري است. اين که شما بتوانيد تبديل به آدم ديگري شويد و شخصيت او را بازسازي کنيد، فوق العاده سخت است و استعدادي مي خواهد که من در خودم نمي بينم!

اگر همين حالا فرصت داشتيد و مي توانستيد در يک ساعت، يک فيلم نامه بنويسيد، چه موضوعي را کار مي کرديد؟

کم توانان ذهني. درباره کمبودهايي که در جامعه ما براي رسيدگي به اين بيماران وجود دارد. درد دل هايي با من در اين باره مي شود و همين امروز هم دوستي که در آسايشگاه بيماران کم توان ذهني کار مي کرد، از من خواست به اين موضوع بپردازم. خودم هم دلم مي خواهد روي قصه اي درباره اين بيماران، نوجوان ها و جوان هاي کم توان ذهني کار کنم.

فرزند داريد؟

يک پسر و دو دختر. دخترهايم فرزند دارند و پسرم سال آخر دبيرستان است.

به سينما و تلويزيون علاقه مند نيستند؟

نه، تا الان که تمايلي به اين حرفه نداشته اند.

آقاي تنابنده گفتند اگر سري ششم «پايتخت» در کار باشد، احتمالاً شخصيت «بابا پنجعلي» را خواهيد کشت. اين تصميم قطعي است؟

نه، يک فکر است. از ما مي پرسند چرا «بابا پنجعلي» در قصه، کمرنگ است؟ واقعيت اين است که هر آن چه مي شد براي او قصه ساخت، ساخته ايم. به اصطلاح تهش را درآورده ايم. از آن طرف هم بالاخره پيرمردي که فراموشي دارد، از کار افتاده است و ديگران بايد کمکش کنند. آقاي تنابنده فکر کرد چطور مي شود اين شخصيت را دوباره اکتيو کرد و برايش موقعيت هاي جديد طراحي کرد؟ ديديم بهترين راه اين است که «بابا پنجعلي» فوت کند و روحش را در سنين و موقعيت هاي مختلف مانند جواني، سربازي، عاشق «ليلا» شدن، بچه دار شدن و... ببينيم. هر از گاهي بيايد و قصه هاي طنز بامزه اي به ما بدهد.


منبع: روزنامه خراسان

http://www.CheKhabar.ir/News/103806/تصويري از روح بابا پنجعلي در حالي که دوباره عاشق ليلا مي شود
بستن   چاپ