ستايش ها، آتناها و نداهايي که هر روز به آمارشان اضافه مي شود
چهارشنبه 22 فروردين 1397 - 8:52:01 AM
چه خبر - ستايش، آتنا، ندا ... بچه بعدي کيست؟

«اميرحسين»، قاتل نوجوان ستايش 6 ساله، نفهميد چه شد که ناگهان ديد به اين دختربچه افغان تجاوز کرده، او را کشته و جسدش را در اسيد سوزانده است. اسماعيل رنگرز، متجاوز و قاتل آتناي هفت ساله هم زن و بچه داشت اما وقتي چشمش به دختربچه افتاد،‌ نتوانست خودش را کنترل کند. و حالا قاتل 41 ساله ندا هم که يکي دو روز بعد از جنايتش بازداشت شده، مي‌گويد زن دارد و سه فرزند خردسال و نتوانسته خودش را کنترل کند.
درست مثل آتنا و ستايش که تنها گيرشان انداخته بودند، به تنشان تعرض کرده بودند و بعد خفه‌شان کرده بودند، ندا هم تنها به خانه کشيده‌ شده، ‌به او تعرض شده و سپس به قتل رسيده است. جسد ستايش به فاصله کمي از زمان قتل و با اعتراف اميرحسين، کشف شد. آتنا را کمي ديرتر پيدا کردند چون قاتلش جسد کودک را در يک بشکه مخفي کرده بود اما ندا را هم به سرعت پيدا کردند چون قاتلش جسد را در کيسه دو تا خيابان پايين‌تر از محل زندگي خودش رها کرده بود.
قاتل ستايش اعدام شد. قاتل آتنا هم در همان محل جنايت اعدام شد و خانواده‌اش محله را ترک کردند. احتمالا حکم مشابهي براي قاتل ندا هم صادر خواهد شد و خانواده‌اش محله را که يکي از فقيرترين مناطق مشهد است، ترک خواهند کرد اما هيچ کدام اينها شهرها را براي بچه‌ها امن‌تر نمي‌کند. همان طور که اعدام محمد بيجه جلوي آزار و قتل بچه‌هاي بيشتر را نگرفت،‌ اعدام اميرحسين قاتل ستايش هم جلوي آزار و اذيت و قتل‌هاي بيشتر را نگرفت و مورد اخير نشان مي‌دهد که اعدام قاتل آتنا هم ظاهرا نتوانسته جلوي آزار و اذيت و قتل يک کودک خردسال ديگر را بگيرد.
بحث بر سر درست و غلط بودن اعدام اين افراد نيست. اين يک مجازات قانوني است و مباني و دلايل خود را دارد. اما مجازات، تمام ماجرا نيست. شرح اعترافات قاتلان همه اين پرونده‌ها را با يک جست‌وجوي ساده مي‌شود به دست آورد. چه کسي توانش را دارد که به دقايق آخر زندگي اين بچه‌ها فکر کند؟ به ترسشان،‌ به دردي که تحمل کرده‌اند،‌ به التماس‌هايشان.
مي‌توانيد تصوير کنيد که کودکان ديگري قرار است قرباني شوند؟ و مي‌توانيد تصور کنيد که شايد بتوانيم جلوي برخي از اين فاجعه‌ها را بگيريم؟
اولين راه پيشگيري اين است: هرگز کودکتان را از جلوي چشمتان دور نکنيد. پدر آتنا در مورد روز گم شدن دخترش گفته بود: «آتنا رفت آب بخورد، رفته بود به مغازه مردي که ما او را مي‌شناختيم و به او اعتماد داشتيم.» ندا هم رفته بود نان بخرد؛ «همين سر کوچه، دو قدم آن طرف‌تر از خانه» و نتيجه چه شد؟
در هر سه مورد يعني ستايش، آتنا و ندا مي‌بينيم که جنايت توسط افرادي اتفاق افتاده که کودک و خانواده‌اش را مي‌شناخته‌اند. مجرمان معمولا کساني هستند که بچه‌ها به آنها اعتماد دارند. بسياري از آنها صبور هستند و قربانيان يا خانواده‌ها را با احتياط انتخاب مي‌کنند. زمان زيادي صرف ظاهرسازي براي والدين و کودکان مي‌کنند. آنها اغلب مي‌خواهند رابطه‌ با کودک را ادامه دهند و مخفي نگه دارند.
مسلما ما نمي‌توانيم تمام کساني که با نگاه کردن به بچه‌ها تحريک مي‌شوند را شناسايي کنيم اما حتما مي‌توانيم بيشتر و باز هم بيشتر مراقب بچه‌ها باشيم. به بچه‌ها نشان بدهيد که به آنها توجه مي‌کنيد،‌ آنها را مي‌بينيد و دوستشان داريد. بچه‌ها را رها نکنيد،‌ نه زودتر و نه ديرتر از کلاس و تمرين، نه در کوچه و پارک و خيابان بدون نظارت بزرگ‌تر، نه در مهماني و نه در هيچ جاي ديگري که ذهنتان به آن مي‌رسد. به بچه‌ها نشان بدهيد که با علاقه مراقب آنها هستيد. کودکاني که توجه کمتري از والدينشان دريافت مي‌کنند معمولا راحت‌تر به محبت غريبه‌ها واکنش نشان مي‌دهند و بيشتر ممکن است که راز متعرضان را حفظ کنند يا از والدينشان خجالت بکشند و در مورد اتفاقاتي که برايشان افتاده است، سکوت کنند.
علاوه بر اين، وقتي مدام حواستان به بچه‌ها هست،‌ متعرضان احساس امنيت کمتري مي‌کنند و کمتر احتمال دارد که کودک شما را به عنوان طعمه‌اي مناسب در نظر بگيرند.
با بچه‌ها صادق باشيد. والدين بيش و پيش از هر کسي نگران سلامت و امنيت بچه‌ها هستند. به بچه‌ها تاکيد کنيد که شما تنها کسي هستيد که در هر شرايطي کودکتان را دوست داريد و از او محافظت مي‌کنيد. امنيت بچه‌ها برعهده پدر و مادر است. مراقب اطرافتان و آدم‌هايي که اطراف بچه‌ها هستند باشيد. اگر کودکتان را به مهد يا کلاس آموزشي مي‌بريد،‌ قبلا حتما در مورد سابقه مهد و مربيان تحقيق کنيد،‌ از بچه‌ها در مورد احساسشان در مورد مربيان و معلمانشان بپرسيد زيرا قبول‌کردن مطلق تجربه‌هاي ديگران هم کافي نيست. آسيبي که مي‌تواند به بچه‌ها وارد شود جبران‌ناپذير است. اگر احساس مي‌کنيد بچه‌ها حس بدي نسبت به مراقبانشان دارند،‌ اين را يک نشانه بد در نظر بگيريد و مساله را به صورت جدي دنبال کنيد.
به حس خودتان اعتماد کنيد. اگر حسي به شما مي‌گويد که بهتر است کودکتان را تنها رها نکنيد، اجازه ندهيد کودکتان از شما جدا شود، شب را جايي به غير از جايي که شما احساس راحتي مي‌کنيد بماند يا به خانه کسي برود که شما احساس خوبي نسبت به آن نداريد.
اگر نسبت به رفتار کسي نگران هستيد، موضوع را ناديده نگيريد. با بچه‌ها در مورد خطرهايي که مي‌تواند آنها را تهديد کند صادقانه صحبت کنيد. به بچه ها توضيح بدهيد که شما نگران سلامت و امنيت آنها هستيد و در مورد بعضي آدم‌ها نگرانيد. واقعيت اين است که بچه‌ها راه‌هاي زيادي براي مقاومت در برابر کودک‌آزارها ندارند. اين جمله را به ياد داشته باشيد.
به حرف‌هاي بچه‌ها گوش دهيد. به آنها توجه کنيد. داستان‌هاي بچه‌ها را جدي بگيريد. به احساس خطر و ناراحتي بچه‌ها اعتماد کنيد. به جاي اينکه بچه‌ها را مجبور کنيد به همه بزرگ‌ترها احترام بگذارند و در برابر آنها مودب باشند،‌ وقتي مي‌شنويد که بچه‌ها نسبت به کسي حس بدي دارند،‌ کنکاش کنيد. از بچه‌ها بپرسيد چه چيزي باعث مي‌شود که نسبت به آن بزرگسال حس بدي داشته باشند. اينکه براي کلاسي هزينه پرداخت کرده‌ايد يا قرار است در منزل کسي حاضر شويد که با او رودربايستي داريد،‌ بهانه خوبي براي به خطر انداختن امنيت کودکان نيست. به بچه‌ها نگوييد که بايد از حرف شما اطاعت کنند. اجازه دهيد بچه‌ها بپذيرند که نظر و احساسشان براي شما مهم است و شما آنها را ناديده نمي‌گيريد.
با بزرگسالاني که اطراف خودتان و بچه‌ها هستند در مورد آگاهي از خطر کودک‌آزاران حرف بزنيد. اين کار هم به حفاظت از بچه‌هاي ديگر کمک مي‌کند و هم متعرضان احتمالي را دور مي‌کند. همين که ديگران بدانند شما در مورد خطر، آگاه و هوشيار هستيد مي‌تواند درصدي از خطر احتمالي را کاهش دهد.
کودک‌آزاران به دنبال کودکاني هستند که بتوانند آنها را کنترل کنند. بچه‌ها نمي‌توانند به صورت فيزيکي در برابر آدم‌بزرگ‌ها مقاومت کنند اما مي‌توانيم بچه‌ها را آموزش دهيم. مي‌توانيد به بچه‌ها ياد بدهيد که چه موقعيت‌هايي پرخطر است ‌و از چه افرادي بايد دوري کنند. مي‌توانيد بچه‌ها را قانع کنيد که رازي بين بچه‌ها و پدر و مادرهايشان وجود ندارد و بايد هر چيزي که بين بچه‌ها و بزرگ‌ترهاي ديگر رخ مي‌دهد را به اطلاع پدر و مادرهايشان برسانند. به بچه‌ها ياد بدهيد که در چه موقعيت‌هايي بايد احساس خطر کنند. هيچ توجيهي براي تنها ماندن يک کودک و يک بزرگسال در يک اتاق دربسته وجود ندارد. هيچ توجيهي براي دست زدن يک بزرگسال به بدن کودک،‌ بدون نظارت والدين وجود ندارد. هيچ توجيهي براي در آغوش گرفتن بچه‌ها توسط غريبه‌ها وجود ندارد. به بچه‌ها ياد بدهيد که وقتي از چيزي ناراحت هستند جيغ بزنند. به بچه‌ها ياد بدهيد که اندام‌هاي خصوصي آنها مال خودشان است و کسي نبايد به آنها دست بزند. کودک‌آزاران اغلب سعي مي‌کنند اعضاي خصوصي را با بازي يا ساختن نام‌هاي مستعارِ بامزه، مايه‌ تفريح کنند. کودکي که درمورد بدنش آگاهي دارد،‌ بيشتر از کودکي که کاملا نسبت به امنيت بدن خودش ناآگاه است احساس خطر مي‌کند و اين احساس خطر مي‌تواند او را از خطري که واقعي است، نجات دهد.
بسياري از کودک‌آزاران در اعتراف‌هايشان مي‌گويند که چگونه کودکان تنها و خجالتي را هدف قرار مي‌دادند که راحت‌تر کنترل و ترسانده مي‌شوند. کودکان با اعتماد به نفس، راحت‌تر در مورد اتفاقاتي که برايشان افتاده است حرف مي‌زنند و بيشتر ممکن است که «نه» بگويند و بيشتر ممکن است که متوجه شوند که چه کاري سوءاستفاده است و بايد در برابر آن از خودشان محافظت کنند.
هيچ تضميني وجود ندارد. کودکان با اعتماد به نفس و آگاه هم در خطر سوءاستفاده قرار دارند. حتي مهربان‌ترين و مراقب‌ترين والدين هم نمي‌توانند امنيت کودکشان را به صورت مطلق تضمين کنند اما اين مساله نبايد مانع از تلاش بيشتر شود. بايد تا جايي که مي‌توانيم از بچه‌ها مراقبت کنيم، نسبت به نشانه‌ها آگاه باشيم و ارتباط باز و مثبتي با کودکانمان داشته باشيم.
طبق آمارهاي جهاني در مورد کودک‌آزاري، از هر پنج دختر،‌ يکي و از هر 13 پسر، يکي پيش از هجده سالگي مورد آزار جنسي قرار مي‌گيرد. خطر بزرگ‌تر اين است که اين واقعيت را ناديده بگيريم.


منبع: isna.ir

http://www.CheKhabar.ir/News/101270/ستايش ها، آتناها و نداهايي که هر روز به آمارشان اضافه مي شود
بستن   چاپ