چه خبر - امام جمعه آمل: هر 2 داماد من بيکار هستند
متن کامل گفتوگوي تسنيم با حجت الاسلام والمسلمين سيد جليل مرتضوي بهشرح زير است:
امام جمعهاي که در نظام اسلامي تعريف شده و مطالبهاي که حضرت آقا از امام جمعه دارند، چيست؟ شما يک جايي گفته بوديد امام جمعه بايد آخوند باشد و کار آخوندي بکند. الآن شما در اينجا کار آخوندي ميکنيد؟
من تشکر ميکنم از حضرتعالي و مجموعه تسنيم و بينهايت ممنونم. روحانيت بايد آخوند باشد و در قلبهاي مردم جاي بگيرد و کنار مردم باشد، بهنظر من يکي از ويژگيهاي روحانيت اين است که خانوادهاش همرنگ جماعت و مردم باشد. من سال 80 که به ايلام رفتم خانواده را همراه خودم بردم همان مدرسهاي که بچههاي عادي ميرفتند بچههاي من هم ميرفتند گرچه در قم که بوديم فرزندانم به مدارس غيرانتفاعي ميرفتند اما وقتي مسئوليتي گرفتم که ايجاب ميکرد همانند مردم باشد، فرزندانم را به مدارس دولتي فرستادم.
شما تقريباً يک سال و نيم که امام جمعه هستيد آيا واقعاً در بطن مردم هستيد؟
قضاوت را بايد مردم و جوانان انجام بدهند من يک جملهاي را ميخواهم بگويم متفاوت با همه جملههاست. قرآن هم يک ظاهر و باطن دارد. من ظاهر و باطن قرآن را مثال بزنم سوره قدر يک ظاهر دارد که مختص شب قدر است و باطن سوره قدر مختص فاطمه زهرا(س) است من از خانواده کشاورز هستيم و افتخار ميکنم که يک روستايي هستم. بايد توضيح بدهيم که منظورمان از بطن جامعه چيست؟ به نظرم بطن جامعه يعني مردم. ما بايد مثل مردم باشيم و مثل مردم زندگي کنيم تا بتوانيم ادعا کنيم که در بطن مردم هستيم. شما بايستي از من سوال کنيد که آيا شما با مردميد يا نه. من خودم احساس ميکنم هر کسي پيش من آمد با من بوده و رضايت داشته است اما مهم اين است که مردم چه قضاوتي درباره ما ميکنند.
مردم بايد مصلي بيايند شما چرا بين مردم نميرويد؟
من همه جا هستم، در بيمارستان، در بخش کشاورزي، در بازار، در خانههاي مردم، در عروسي و عزا و در زندان که بارها بارها رفتهام.
با زندانيها صحبت ميکنيد؟
خيلي. من چندين بار زندان رفته و با زندانيانهاي هم غذا و هم صحبت شدهام.
به شما اشکال خاصي ميگيرند؟
غالبا درباره برخي مشکلات درخواست کمک ميکنند که بنده نيز در حد توان تلاش کردهام که مشکلات رفع شود.
شنيدم که شما تيم ورزشي هم داريد؟
بله تيم فوتسال داريم که براي نهاد نمازجمعه است. هم خواهران و هم برادران.
بچههاي مسئولين عضو ميشوند؟
خير. همه ميتوانند عضو شوند دين مبين اسلام فقط مصلي، قرآن و نماز و مسجد نيست من در تلويزيون گفتم که امروز بياييم استاديوم ورزشي را تقويت کنيم وقتي آن حرف را زدم آنرا عملياتي کردم. استاديوم ورزشي جوانان را به مسجد جذب ميکند. مثلا من چندين بار براي حمايت از تيم ورزشي واليبال به ورزشگاه و سالن رفتم و همانجا جوانان را دعوت به نماز و مسجد کردم.
ظاهراً پدرتان نيز قصاب بوده؟
بله .الان 71 سال دارد و من خودم قصابي ايشان را جمع کردم چون نياز به استراحت داشت.
دامداري هم ميکنيد؟
بله. من خودم در دامداري کار ميکردم چون کار در دامداري و قصابي را بلد هستم. خاطرهاي بگويم وقتي امام جمعه رامسر بودم، رفتم گوشت بخريم. فروشنده گفت اين گوشت خيلي خوب است، گفتم اگر خوب است براي شما. آن که ميگويد بد است را به من بدهيد. گفت فرقشان چيست؟ گفتم اين گوشت بز است و آن يکي بره. قصاب تعجب کرد. به شوخي به او گفتم من به اندازه سن شما قصابي و دامداري کردهام.
الان دامداري داريد؟
دامداري نداريم ولي کشاورزي داريم. من خودم کشاورزي ميکنم.
با همين لباس؟
بله با همين لباس و همين الان از کشاورزي آمدم.
اشکالي ندارد؟ مردم به شما نميگويند امام جمعه کجا زمين کشاورزي کجا؟
اگر بگويند ميگويم که چه اشکالي دارد که روحاني کار کند؟ من اگر کار کشاورزي نکنم چطور ميتوانم با کشاورزان صحبت کرده و آنها را درک کنم. به نظرم نه تنها اشکالي ندارد بلکه خوب هم هست.
برخي ميگويند شأن روحانيت اجل از اين حرفهاست؟
نه اين حرف را قبول ندارم. من همين امسال 7 هزار متر زمين داشتم و برنج کاشتم. همين کشاورزي است که موجب شده من با کشاورزان ارتباط داشته باشم اکثر مردم اينجا کشاورز هستند و من به عنوان امام جمعه اين شهر اگر کشاورز نباشيم از ارتباط و رابطه خوب و صميمي با مردم محروم خواهم شد. اصلا امام جمعه چه اشکالي دارد که کار کند؟ اين حرفها که بگويند امام جمعه نبايد کار کند درست نيست. وقتي صبح فاطمه سادات به مدرسه برود ما هم 7 صبح با حاج خانم به سر زمين ميرويم و امروز هم کاهو کنديم.
اصل امام جمعه بودن شغل است؟
هم ميتواند شغل باشد هم ميتواند نباشد. البته دانشگاه رفتن يا تدريس فرق ميکند. نهاد امامت جمعه يعني مردم من جملهاي را ميخواهم به شما بگويم امامت جمعه شغل نيست اما يک حکمي دارد که اين حکم به آن وزن و شخصيت و مسئوليت ميدهد و مسئوليتش فقط در کنار مردم محقق ميشود اين مردم هستند که به امام جمعه عزت و آبرو ميدهد و با مردم بودن است که عزت آفرين است.
چه ماشيني سواري ميشويد؟
من يک سمند دارم.
شيشههايش دودي است؟
خير، ميتوانيد ببينيد ولي معتقدم ماشين بايد امنيت داشته باشد. ولي اينکه مقيد باشم حتما ماشين خاصي سوار شوم، اينطور نيست. چه ژيان باشد چه بنز، هرچه باشد سوار مي شوم.
يعني پرادو هم باشد، سوار ميشويد؟
بله
اگر پرادو به نماز جمعه بدهند؟ بازهم سوار ميشويد؟
خير، اميرالمومنين ميگفت من قشر ضعيف جامعه را ميبينيم و با آنها هماهنگ هستم مگر اميرالمومنين 25 نخلستان را آباد نکرد آيا او وضع مالي و زندگياش را دگرگون کرد؟ يا همرنگ جامعه بود. من در فقر زندگي نميکنم اما مثل مردم زندگي مي کنم. مثلا براي دخترهايم عروسي گرفتم که مردم مي گيرند.
عروسي دخترخانومتان در کدام هتل بوديد؟
در هتل نبود من به مکه فرستادم و در حسينيه عروسي گرفتم با کمترين هزينه.
يکي از ويژگيهايي که ميگويند امام جمعه مردمي اين است که با مردم فاميل ميشود، شما با مردم فاميل ميشويد؟ يا مسئولان عالي؟
من 2 تا داماد دارم که هر 2 بيکار هستند يکي دکتراي جامعه شناسي دارد و ديگري شاگرد اول دانشگاه شهيد بهشتي است.
سفارش کرديد براي کارشان؟ الان کجا مشغول هستند؟
به جدم قسم سفارش نکردم و نشانهاش هم اين است که دامادهايم بيکار هستند؛ اگر همين امروز اراده بکنم مشغول ميشوند اما اين کار را نکرده و نخواهم کرد. البته يکي از دامادهايم کشاورزي ميکند و زمين کشاورزي دارد اما براي اينکه شغل دولتي داشته باشند، با اينکه ميتوانستم سفارش کنم، به هيچ کس سفارش نکردم.
خواستگار که براي دخترتان ميآيد، فرقي نميکند داماد ژن خوب باشد يا نه؟
خدا شاهد است اولين چيزي که در نظر من بود ايمان و تقوا بوده است. اصلا برايم مهم نبود که خواستگار فرزند کيست چون اصلا مهم نيست.
يعني فرقي نمي کند که روستايي باشد يا سرمايهدار؟ اگر روستايي بيايد، قبول ميکنيد؟
خب همين 2 دخترم را به روستايي ها دادم. الان هر 2 داماد من روستايي هستند و هر 2 هم دانشجو هستند من دخترانم در 16 يا 17 سالگي ازدواج کردند و هر دو هم در حال تحصيل هستند يکي دانشجوي روانشناسي و ديگري دانشجوي حقوق است.
حاج آقا منزل شما کجاست دقيقا؟
در آمل، منزل سازماني است. براي خودم نيست چون بنده منزل شخصي ندارم.البته چندين وقت است که در حال ساخت يک منزل مسکوني در زمين کشاورزيام هستم اما هنوز ساختش ادامه دارد و تکميل نشده است.
يک سال و نيم است که در آمل امام جمعه هستيد؟ بررسيها نشان ميدهد که ميانگين سني حاضرين در نماز جمعه جوانتر شده و استقبال جوانان بيشتر از قبل شده است. چه کار کرديد که نظر جوانان براي حضور در نماز جمعه بيشتر از گذشته تامين شده؟
به جوان بايد احترام گذاشت. جوانهاي خوبي داريم. يکي از اشتباهاتمان اين است که فکر ميکنيم مردم مثل ميوه و تره بار هستند و بايد آنها را جدا کنيم ظلمي که روحانيت به خودش ميکند از اين موضوع است. ما بايد جوان هاي غيرمسجدي را مسجدي کنيم، مسجدي ها که از هر دري بيرون بياندازيم از در ديگر وارد مسجد خواهند شد.
خواهش ميکنم صادقانه بگويد براي شما به عنوان امام جمعه، جواني که مسجد ميرود با جواني که سر کوچه ميايستد، يکسان است؟
آن جواني که مسجدي شده يا پدر خوبي داشته يا مادر خوبي داشته که او را مسجدي کرده است.مگر امام حسين در مسير وهب را دعوت نکرد؟. ما سر خيابان يک جواني را ببينيم و به مسجد دعوت کنيم چه اشکالي دارد؟
الان شما با جوانهايي که مسجد ميآيند ارتباط داريد؟ يا با آن يکيها هم ارتباط داريد؟
من با لاتها هم ارتباط دارم، من ميگويم همه خوب هستند شما حرف ما را بد تعبير نکنيد.
اينها که مسجدي نيستند، چطور ميگوييد با اين دسته از جوانان هم ارتباط داريد؟
چرا؟ هستند. ما با اينها رفيق شديم اينها مسجدي نشدند؟. با جوان لات هم بايد رفيق شوي، رفيق که شدي مسجد هم ميآيد.
چگونه با اينها رفيق ميشويد؟
در تاکسي، کوچه، خيابان بازار... روحاني اگر براي جوانان وقت بگذارد، جوان را درک کند، او را بفهمد جوان اهل رفاقت است و رفيق مي شود.
حاج آقا در برخي مصليها نردههاي جدا کننده صف مردم از مسئولين را برداشتهاند شما ظاهرا از ابتدا نرده نداشتيد
ما نرده نداشتيم که برداريم اگر هم نرده بود، بر ميداشتيم چون نيازي نيست.
مصلي شما يک درب خاص دارد، اين درب براي چه کساني است؟ تشريفاتي است؟ شما چرا از اين درب تردد ميکنيد و مثل مردم از درب اصلي وارد نميشويد؟
اين دربي که شما ميگويد براي ورود سخنران است وقتي مراسم يا همايش در مصلي برگزار ميشود، سخنران يا ميهمان از اين درب وارد ميشوند اما براي بنده فرقي نميکند؛ از درب مردم هم ميآييم فرقي نميکند.
شما گفتيد روحانيت بايد براي مردم آبرو بگذارد شما چه مصداقي داريد؟ و کجا براي مردم آبرو گذاشتيد؟
من براي خواستگاري جوان رفتم پيش پدر يک دختري و آبرو گذاشتم که در نهايت وصلت صورت گرفت. براي رضايت گرفتن از خانواده مقتول رفتم به يک شهرستان و استان ديگر و آبرو گذاشتم تا رضايت گرفتم اينها را وظيفه خود مي دانم.
شنيدم براي رضايت از 4 خانواده مقتول ورود کرده و رضايت گرفته ايد؟
بله . 3 مورد آن موفقيت آميز بود و يکي هم نبود. آن يکي که منجر به رضايت نشد واقعا برايم سخت بود؛ بعد از اعدام آن فرد واقعا مريض شدم.
يعني رسما عذرخواهي و التماس کرديد؟
بله عذرخواهي کرديم چه اشکالي دارد؟ من روحاني و امام جمعه هرچه دارم از مردم است اين مردم هستند که به من عزت داده و آبرو داده اند حالا بايد من براي مردم مردم آبرو بگذارم.
ظاهرا آمار طلاق در آمل بالاست، شما خودتان را مسئول نميبينيد؟
چرا مي دانم. چندين مسئله دست به دست هم داده تا آمار طلاق اينگونه بالا رفته است. آيا معيشت، بيکاري و وضعيت اقتصادي عامل مهم اين طلاق ها نيست؟
روحانيت چه؟ مقصر نيست؟
چرا هست. يکي از مشکلات ما اين است که من آخوند از مردم فاصله گرفتهام. شما رهبري را ببينيد. آن دانشجو چه صحبتي را با آقا کرد؟ و آقا چه محبتي به او کردند؟ آيا آن دانشجو از روحانيت طرد شد؟ يا به سمت روحانيت رفت؟ برخي آن روز ميگفتند با آن صحبت تندش از صفحه روزگار محو ميشود اما همه ديدند که حضرت آقا، چگونه به آن جوان ابراز لطف کرد.
ما نمونه داريم که طرف امام جمعه است، اما در برخي جاهاي ديگر هم عضو هيئت مديره و ... هم هست؟ آيا اينها نشانههاي فاصله انداختن بين مردم نيست؟
درست نيست که امام جمعه درگيري کارهاي غيرمرتبط شود. من دانشگاه و حوزه بندر گز دبير شوراي حوزه علميه استان گلستان بودم و دبير هم بودم. هم دانشگاه تدريس ميکردم هم حوزه ولي وقتي مقام معظم رهبري فرمودند امام جمعه، بايد آخوند باشد همه چپز را کنار گذاشتم و الان فقط يک آخوند هستم و امام جمعه.
وقتتان را با فرماندار و مقامات دولتي و حکومتي دوست داريد بگذرانيد يا مردم؟
با مردم، با مردم حال ميکنم چون حکومت ما با مردم است و اصل انقلاب ما بر مبناي دين مداري و مردم مداري بود و هست. من با مردم حال ميکنم و امام جمعهي که با مردم صفا و حال نکند، مردم با او همراه نخواهند بود.
پس امام جمعهاي هم که با مردم حال نکند مردم هم حق دارند با او حال نکنند؟
بله طبيعي است مردم دوست دارند روحانيت صداي آنها باشد؛ مردم دوست دارند روحانيت حرف مردم با بزند و از مردم باشد.
شما به سوريه تشريف برديد و خبر شهادتتان هم آمد که خوشبختانه يا متأسفانه تکذيب شد شما سوريه چند روز رفتيد و چکار ميکرديد؟ با عرض پوزش، براي توصيه رفته بوديد يا کمک به جبهه مقاومت؟
من تقريبا 10 روز سوريه بودم. به محض اينکه رسيديم؛ تنها دو ساعت در دمشق بودم و بعد به حما و سپس به حلب رفتم. با رزمندگان نشستيم و صحبت کرديم. سلاح هم به دست گرفته و به رزمندگان کمک کردم و تروريست ها را هم از نزديک ديدم. خبر شهادت هم شيطنت يکي از رسانههاي منطقه بود که تکذيب شد.
در دي ماه 96 شاهد اعتراضات و البته بعضا اغتشاشات بوديم تحليل شما از آن اعتراضات چيست؟
يک دليل اغتشاشات اين بود که ما با مردم و جوانان بيگانه شديم گرچه يک اعتراضي صورت گرفت و دشمنان براي بهره برداري از آن دست به کار شدند اما بنده معتقدم ما بايد براي معيشت مردم حداقل به اندازه برجام وقت بگذاريم. ما يک درصد مردم جهان و يک درصد خاک دنيا و هفت درصد منابع دنيا را داريم ايران نبايد فقير باشد. بيکار نبايد داشته باشيم.
به نظر شما خاستگاه اصلي اعتراضات دي ماه چه بود؟
من سوال مي کنم چند وقت قبل از اعتراضات، جلوي مجلس جمع شدند و به عملکرد موسسات مالي اعتراض کردند، چرا کاري نکرديم؟ چرا برخي همواره مدافع سرمايهدار هستند و از کارگر حمايت نميکنند؟ من امام جمعه چرا به آنهاي که اموالشان در موسسات مالي به غارت رفته، بايد بگويم که ربطي به من ندارد؟ اگر برادر يا خواهر خودمان هم بود ميگفتيم به ما ربطي ندارد؟ مردم عزيز ما هستند، چون ما به بعضي از انتظارات مردم پاسخ درست نداديم و مردم را نديديم و براي شأن مردم شأنيت قائل نشديم آن بلواي 96 به وجود آمد. من وقتي در اعتراضات آمل به جمع معترضين رفتم واقعا ديدم که اينها حق دارند و مشکلشان حل نشده است.
نگفتيد شما را ميزنند؟ واقعا کسي به شما توهين نکرد؟ بالاخره کسي که تمام زندگياش را در موسسهاي که بانک مرکزي هم به آن مجوز داده به امانت گذاشته و امروز دست خالي است حق ندارد معترض باشد؟
بله حق دارد. اما من هم همين حرف را ميگفتم من هم همراه همين معترضان بودم. من وقتي به جمع معترضين رسيدم به آنها گفتم که من حامي آنها هستم و حرفشان و اعتراضشان را قبول دارم. يک نفر فرياد زد، وقتي کسي خواست برود با او برخورد کند، مانع شدم گفتم او راست ميگويد و من حرفش را تائيد ميکنيم. البته شايد از مجموع چند هزار نفري که معترض بودند يکصد نفري با ما همراه نبودند که اينها رفتند سمت فرمانداري و بقيه ايستادند و حرف ما را گوش کردند. فيلمش موجود است من با بلندگوي کوچک با مردم و معترضين صحبت کردم همه سکوت کردند تا من صحبت کنم و من نيز گفتم که با شما همراه و همصدا هستم. يکسري از معترضين فرياد زدند گراني، گراني و من در پاسخ گفتم فقط شما نميگوييد گراني، من هم ميگويم گراني گراني.
خب حاج آقا، مگر شما گراني را احساس ميکنيد؟
بله. حتما احساس ميکنم؛ خوب هم احساس ميکنم چون مملوس است.
چگونه؟
يک جواني که 900 هزار ميگيرد با اين گراني چطور بايد زندگي کند من از قيمتها خبر دارد و مثل مردم ميروم خريد ميکنم و مي بينيم که قيمتها افزايش يافته است.
شما چقدر حقوق ميگيريد؟
بايد بگويم حتما؟
اگر بگوييد خوب است ؟
اگر بگويم مردم شايد قبول نکنيد. از شوراي سياستگذاري ائمه جمعه ماهانه 200 هزار تومان واريز ميشود، حقوق همين است.
با اين پول که نميشود سبزي هم خريد؟
آدامس هم نميشود خريد. حقوق همين است که گفتم.
نفرموديد که گراني را به طور مشخص چگونه احساس ميکنيد؟
واقعا احساس ميکنم، شايد بگويم در اين شهر من بدترين وضعيت يک شهروند را داشتم، مبالغه نکرده ام.
آخرين باري که براي همسر يا دخترتان لباس خريديد را به ياد داريد؟
عرض کردم، فاطمه سادات دختر کوچکم مانتو خريده بود؛ خيلي گران بود به ايشان گفتم که اسراف کردي.
چند خريده بودند؟
فکر ميکنم 120 يا 130 هزار تومان بود يک مانتو کوچک. خب واقعا گران است يک مانتو براي يک دختر 12 ساله، 120 هزار تومان باشد.
حاج آقا مردم ميگويند که امام جمعه ميگويد گراني. اما خودش احساس نميکند؟ چون احساس نميکند با رنج، درد و دغدغه نميگويد؟
شما خطبههاي من را ببينيد من خودم لمس ميکنم و ميگويم من 8 ماه پيش آهنگ اين نگاه را داشتم و بحث برق، گاز و معيشت مردم را گفتم اولين کسي بودم که داد و فرياد زدم و همه اين کارها را انجام داديم تا اين نگاه محقق شد.
فرمويديد براي گفتوگو با جوانان حاضريد همه جا برويد. خب متاسفانه برخي از جوانان همين آمل، اکثر مواقع قهوهخانه هستند و شايد جز آنجا، جاي ديگر نتوانيد آنها را ببيند. چهکار ميکنيد قهوهخانه هم ميرويد؟
بله. اگر نخندند، قهوه خانه هم ميروم اگر نروم و با آنها صحبت نکنم نميتوانم حرفشان را بشنوم. امام جمعه بايد بين جوانان باشد. بايد به ميادين ورزشي رفت، بايد به مراکز تفريحي رفت بايد به قهوه خانه و زورخانه هم که شده رفت. ما حق نداريم دين را تنها در سينه زدن و گريه کردن خلاصه کنيم. شادي و نشاط لازم است و بايد به اين شاديها احترام گذاشت و با جوانها بود.
گفتيد شادي. ميگويند روحانيت ميتوانند به برخي مراسمهاي عروسي هم بروند؟
من عروسي که در آن لهو و لعب نباشد و اسلامي باشد، ميروم.
يعني اگر امروز به يک عروسي در آمل دعوت شويد، ميپذيريد؟
بله شرط ميگذارم و ميروم و شرط آن اين است که شأن عروس و داماد از نگاه اسلام حفظ شود.
منظورتان از شان عروسي و داماد حفظ شود چيست؟ برخي ميگويند مراسم عروسي با مولودي و قرآن برگزار شود تا شان عروسي داماد حفظ شود
خير. چه کسي اين حرف را گفته. خانمها براي خودشان ساز و دهل بزنند. چه اشکالي دارد؟
چقدر به اين نزاعهاي داخلي ورود پيدا ميکنيد؟ در اين درگيريهاي خانوادگي؟
تا به حال اين اتفاق نيفتاده که بگويم به من ارتباطي ندارد. از قديم آخوند محل رجوع مردم بوده است شايد يک زن و مردم حرف خصوصي را به هم نزنند اما به يک روحاني که دلسوز مردم باشد اعتماد بکنند. خصوصيترين حرف را به او بگويند. ببينيد امام جمعه شأنش را با مردم دارد پس بايد هم مردم را ببيند و هم حکومت را.
يعني نبايد فقط حکومت را ببيند؟
اصلا و ابدا
مگر حکومت ديني نيست؟
حکومت ديني باشد مگر حضرت آقا نميگويد به من هم نقد منصفانه کنيد.من شايد با رئيس جمهور مشکل داشته باشم. هيچاشکالي ندارد که امام جمعه براي رفع مشکلات مردم به نهادهاي دولتي و حکومتي نقد کرده و رفع مشکلات مردم از از آنها مطالبه کند چرا که اين وظيفه امام جمعه و حق مردم است.
بالاترين مقام کشور حضرت آقا است و ايشان بارها از نقد استقبال کردهاند و حتي در برخي موارد مثل مورد اخير درباره عدالت، رسما عذرخواهي کردند اما بعضيها تصور ميکنند امام جمعهها شأن قدسي دارند و نبايد کسي به حوزه آنها ورود کند؟
شايد فردي صحبتي در اين مورد کرده باشد که بايد قبل و بعد آن صحبت را بررسي کرد. من مرتضوي هزار و يک نقص دارم. 10 تا خوبي داشته باشم 100 تا بدي دارم. اما يک نفر مثل شما در خلوت ميگويد اين مشکلات هست، اگر باشد ميگويم هست و اگر نباشد ميگويم نيست. من هميشه به دوستان ميگويم هر حرفي را شنيديد از من بپرسيد بعد منتشر کنيد. من حرفي ندارم، بابت عملکردم اگر 1001 نقص داشته باشم پاسخگو هستم و عذرخواهي هم ميکنم.
خب اگر عذرخواهي خوب هست؛ ممکن است يک عذرخواهي به عنوان نمونه از مردم داشته باشيد؟
عملکرد ما هزار ويک نقص و گرفتاري است و اولين نقص ما اين است که ميتوانستيم وحدت و همدلي ايجاد بکنيم اما نکرديم. شايد من گاهي سليقهاي عمل کردم گاهي تحت تأثير بعضي از آقايان قرار گرفتم و در برخي جاها که ميتوانستم خوب عمل کنم، عملکردم خوب نبوده است.
کجاها خوب عمل نشده؟ مصداقي ميفرماييد؟
به نظرم ما در اهميت دادن به جوانان خوب عمل نکرديم، به تخليه انرژي جوانان فکر نکرديم. جوانان ما امروز براي تخليه انرژي خود هيچ کاري نمي تواند کند؛ ورزشگاه ها پولي است امکان تفريحي پولي است کم کم دارد نفس کشيدن هم براي جوانان پولي مي شود. خب ما چه انتظاري از جوانان داريم؟ خودمان را جاي جوانان قرار نداديم.
سينما ميرويد؟
قبلا خيلي ميرفتم جوان بودم. اتفاقا چند روز پيش گفتم همايش روحانيون جوان را ببريم در سينما که طلبه ها هم فيلم ببيند و هم با جوانان صحبت کنند. ببنيد حرکت هاي نو نياز به شجاعت دارد. برخي مي ترسند که حرکت هايشان بگيريد يا نه.
کارهاي آقاي آل هاشم به نظرتان چطور است؟
خوب است ميپسندم.
و نکته پاياني اگر داريد، ميشنويم
مسئولين و همه ما بايد بيش از پيش به مردم توجه کنيم حرف مردم را بشنويم و با آنها گفتوگو کنيم. به نظرم يک آخوند اگر براي رفع مشکلات مردم، دق کند و بميرد اين مرگ ارزش دارد.
منبع: tasnimnews.com